کارینو » آموزش زبان انگلیسی » Landman مشکل زنانه

Landman مشکل زنانه

بدترین بخش‌های سریال تیلور شیرِیدن در فصل دوم حتی بدتر شده‌اند.

توسط ربکا آنین

بیلی باب تورنتون کنار علی لاتر روی زمین نشسته است.
Paramount+

یک کلیپ ویروسی از آغاز سریال ساخته تیلور شیرِیدن به نام Landman وجود دارد که هر بار که یک کارآزمند می‌خواهد به تازه‌واردان بگوید این برنامه چقدر دیوانه‌وار است، به کار می‌رود. در این کلیپ، عینسلی، شخصیت دختر نوجوان که میشل رندولد بازی می‌کند، روشن می‌گوید به پدرش که بیلی باب تورنتون تجسم آن را دارد، او و دوست‌پسرش دارند، واقعاً، رابطه جنسی دارند — اما او باردار نمی‌شود، چون قانونشان این است: «تا وقتی که او هرگز داخل من نیاید، می‌تواند در هر‌جای روی من باشد». (آیا این را به پدرش گفت؟ بله، گفت.)

با وجود — یا به‌علت — این نوع گفت‌وگوهای غیر‌انسانی، این برنامه در اواخر ۲۰۲۴ موفقیتی غیرمنتظره برای Paramount+ شد. شخصیت اصلی Landman تامی نوریس است، «دست‌گیره‌باز» طولانی‌مدت شرکت‌های نفتی که توسط تورنتون با خستگی‌ای همه‌جانبه به تصویر کشیده می‌شود. تماشای فصل نخست Landman از کسانی که به سلاح‌های فسیلی نیستند می‌خواست مقدار زیادی از جنگ فرهنگی طرفدار نفت را هضم کنند. گاهی برنامه به‌حدی طاقت‌فرسا بود که از شما می‌خواست این ایده را بپذیرید که یک وکیل زن جوان و پرتلاش که برای یک شرکت نفتی کار می‌کند، به یک سخنرانی «خبر جعلی» تامی نوریس درباره اقتصاد نابودی‌بخش انرژی بادی نیاز دارد. با این حال، من این نمایش را به‌دلیل جذابیت خسته‌کننده اما شیطنت‌آمیز تورنتون و زیرخط رمانتیک خاصی که شامل پسر تامی، کوپر (جاکوب لوفلند) می‌شود، بخشیدم. (شیرِیدن می‌تواند — اگر باد مناسب بوزد — بنشیند و برای عاشقان یک داستان بنویسد.)

در آغاز فصل دوم Landman که روز یکشنبه منتشر شد، بیلی باب هنوز همان کار خود را انجام می‌دهد و دمی مور (که نقش بیوهٔ رئیس قبلی تامی را بازی می‌کند) اکنون دیالوگ‌ها و صحنه‌های واقعی دارد، اما خبر خوب در همین‌جا پایان می‌یابد. واضح می‌شود که بدترین بخش‌های Landman بسیار، بسیار بدتر شده‌اند. این «بدترین بخش‌ها» شامل هر صحنه‌ای است که دختر تامی، عینسلی، و همسر سابق او، آنجلا نوریس (علی لاتر) را به همراه دارد؛ دوقلوی بلوندهای جذاب و دوست‌دست که شوخی‌هایشان گویی برای ایجاد کمدی ساخته شده‌اند، اما در عوض باعث غم‌انگیزی غیرقابل تحمل من می‌شوند. تماشای این دو زن همیشه تجربه‌ای اضطراب‌آور بوده است — آنجلا و عینسلی به‌طرز کامل احمق، بی‌تجسس و طمع‌کار هستند — اما این فصل این وضعیت را از بد به وخیم تبدیل کرده است.

دو صحنه در آغاز فصل دوم نشان داد که متأسفانه شیرِیدن مصمم است که خطوط «زن‌های نوریس» را ادامه دهد. آنجلا، که خود را «زن جایزه‌دار» می‌نامد، حدود یک دهه از تامی جدا شده بود اما در فصل اول دوباره به زندگی او بازگشت. عینسلی دانش‌آموز دبیرستانی است که اکنون رابطهٔ خوش‌شانس خود را ادامه نداده و امیدوار است به دانشگاه مسیحی تگزاس (TCU) برود، جایی که جایگاهی در تیم تشویق‌کننده دارد. مادر و دختر برای مصاحبه‌ای در دانشگاه TCU می‌روند که فکر می‌کنند تصمیم می‌گیرد آیا عینسلی می‌تواند به این دانشگاه برود یا نه. (آن‌ها در این‌باره اشتباه می‌کنند، همان‌طور که معمولاً می‌کنند.)

گفت‌وگوی بین عینسلی و گرتا، مسئول پذیرش، یک پاراکسی از جنگ فرهنگی شیرِیدن است — که برای هر کسی که Yellowstone را دیده باشد، آشناست — که به‌صورت صحنه‌ای بین شخصیت‌های یک برنامه تلویزیونی مخفی شده است. عینسلی که لباسی شبیه لباس «بایبدُل» به‌سبک کمربند سینه دارد و موهای بلندقامت بلوندش روی شانه‌های برهنه‌اش می‌ریزند، بیان می‌کند یکی از دلایلی که می‌خواهد به TCU برود این است که دانشگاه هیچ‌گونه سیاستی علیه رابطه‌ی تشویق‌کننده‌ها با ورزشکاران ندارد. او با درخشندگی در دل‌قائل شدن خود می‌چرخد و می‌گوید: «به‌نظر می‌رسد که محدود کردن زیباترین دختران از ملاقات بلندترین و ورزیده‌ترین پسرها، کاری مضر برای بشریت است؛ چرا که این پسرها می‌توانند ازدواج کنند و فرزندان بسیار زیبای ورزیده‌ای به دنیا آورند، حتی از والدینشان ورزیده‌تر.» عینسلی می‌فهمد که گرتا با این حرف قانع نشده است، پس شروع به گریه می‌کند و برای پذیرش در دانشگاه درخواست می‌کند، در حالی که زیبا و غم‌زده به فهرستی از تمام وسایل تجاری TCU که پیش از این خریداری کرده، اشاره می‌کند. (هر‌چه بیشتر این سریال را می‌بینید، می‌فهمید که صحنه‌ مشهور «من به او اجازه می‌دهم روی من بیاید، نه داخل من» فقط یک شوخی شیرِیدن دربارهٔ هوش عینسلی است. بله، او این را به پدرش گفت. او قادر به خواندن فضای رویداد نیست—چون هرگز نیازی به این نداشته.)

در این تبادل نظر، گرتا، زنی در پنجاه سالگی با موهای کوتاه قهوه‌ای، از عصبانیت سوزان می‌سوزد، زیرا این دختر جلوی خود را به‌عنوان فرزند ثروت نفت می‌شناسد که نه چندان هوشمند است و آن‌قدر زیباست که تا به حال به او چالشی در هیچ زمینه‌ای نرسیده. ما تماشاچیان می‌دانیم این درست است، اما هیچ همدلی برای گرتا وجود ندارد. برای شیرِیدن، نگهبان زن در یک دانشگاه به‌طبیعت خود یک شخصیت منفی است. گرتا با نفرت خود، سخنرانی «نژادپرستانه خفیف» عینسلی را توصیف می‌کند: «به‌راحتی می‌توان گفت این بیانیه، بیش‌ترین اهانت و تمییزگرایانه‌ای است که تا به حال در این دفتر گفته شده است … به‌حدی که برای بیان شوک و نفرت مطلقم دشوار است.»

«تو از کلمات بسیاری استفاده می‌کنی که من به‌طور کامل درکشان نمی‌کنم»، عینسلی فریاد می‌زند؛ گرتا به‌طرز طعنه‌آمیز می‌گوید: «قصداً». دو زن — یکی دختر جوان، زیبا ولی ساده‌لوح؛ دیگری کارمند میانسال و تلخ‌طبع در Longhouse — وارد یک دفتر می‌شوند. کدام‌یک برنده می‌شود؟

پاسخ، به‌طور کلی، هیچ‌کدام نیست؛ اما در این مورد، متوجه می‌شویم که گرتا مجبور است عینسی را به دانشگاه بپذیرد چون او تشویق‌کننده است. در شام جشن که آنجلا برای عینسلی همان شب آماده می‌کند، صحنه دوم، شاید بدتر، از «زن‌های نوریس» را می‌بینیم. آنجلا (که برای من خنده‌دار نیست اما واضحاً برای شیرِیدن خنده‌دار است) عادت دارد غذاهای گورمه‌دار و بیش از حد پر زرق و برق را بر روی ساکنین خانهٔ شرکت نفتی که نوریس‌ها در آن ساکن هستند، تحمیل کند. در این شب او cacio e pepe (یک غذای ایتالیایی ساده) تهیه کرده که با یک پیراهن مینی‌دامنی بسیار تنگ و با طرح پوست مار سرو می‌کند، و یک ترافل سفید بسیار گران‌قیمت از Central Market خریداری کرده تا روی پاستا رنده شود.

«آیا تا به‌حال متوجه شده‌ای که هر‌چند که او به دوره قاعدگی‌اش نزدیک‌تر می‌شود، غذاهای شام پیچیده‌تر می‌شوند؟» تامی، که باید یادآور شوم همسر واقعی آنجلا است و شخصی که برای شغلش باید در برخورد با مردم ماهر باشد، به یکی از مردان دیگر در میز می‌گوید: «به‌خدا قسم، اگر فضایی‌ها اینجا می‌آمدند و ما را جمع می‌کردند و به باغ‌وحوش می‌انداختند، این فضانوردان لعنتی می‌توانستند این مزخرف را ساعت‌ها تماشا کنند… می‌توانستند تمام روز به دعواهای زنانه گوش بدهند.»

گروه پس از به‌برکت‌کردن غذا، گفتگو را دربارهٔ برنامهٔ نوریس‌ها برای خرید یک خانه آغاز می‌کند، پیش از اینکه تامی در حضور جمع حاضر بگوید: «عزیزم، فکر نمی‌کنم خرید خانه باید در این مرحلهٔ جاری از چرخهٔ قاعدگی‌ات انجام شود.» آنجلا خشمگین، میز شام را تخریب می‌کند، بشقاب‌ها را به دیوار پرتاب می‌کند، رومیزی را پاره می‌کند و همه افراد حاضر را از خانه می‌دودند. بله، تا حدودی می‌خواهید او این کار را بکند. و بله، او پس از این‌که تامی با یک تعریف او را آرام می‌کند، می‌آمرزد: «قبل از اینکه مرا بکشی، فقط می‌خواهم بگویم سینه‌هایت در این سینه‌پوش کوچک فوق‌العاده به نظر می‌رسند.» (بالاخره! این «دست‌گیره‌باز» عملی می‌کند.)

چند قسمت بعد، در این فصل، گروهی که برای تامی کار می‌کردند و شامل یکی از مردان ساکن خانهٔ نوریس‌ها بود، روز کاری بسیار خطرناکی را تجربه کرد که برای حفظ تعلیق جزئیات آن را به‌طور کلی ذکر می‌کنم. آن مرد به‌سختی به خانه می‌رسد، خسته، دلسرد و پوشیده از خاک. در همین حال، عینسلی در حیاط پشتی روی صحنه می‌پرد و پرش‌های پشت‌پایی انجام می‌دهد؛ یک ربات‌زن تگزاسی بی‌وقفه، پر انرژی و زیبای ابدی. تضاد این صحنهٔ تیرهٔ محل کار با این دختر بی‌نظیر، که هرگز — همچون مادرش پیش از او — واقعی درک نخواهد کرد چه چیزهایی برای کسب پولی که او را این‌چنان پاک و بی‌گناه نگه می‌دارد، لازم است، می‌خواهد نکته‌ای عمیق دربارهٔ طبقهٔ اجتماعی یا شاید دربارهٔ مردان و زنان بیان کند. و همانند کل سریال Landman، این صحنه نیاز دارد که عینسلی به‌عنوان یک تکه کارتن بی‌تغییر، مزاحم و ناتوان از رشد باشد.

در Landman زنانی دیگر وجود دارند که قابل‌فهم‌ترند — دوست‌دختر کوپر، آریانا (پائولینا شاز)، بیوهٔ یک کارگر نفتی که در حین کار مرده است، که به کوپر می‌گوید پس از ثروتمند شدن او می‌خواهد رابطهٔشان را تمام کند، چون نمی‌خواهد زندگی مرفهی داشته باشد؛ سیامی میلر (مور)، زنی ساکت و پرشور که در حال سوگواری از شوهرش است و در حال پذیرش آشفتگی‌های مالی است که او برایش ترک کرده است. تیلور شیرِیدن می‌تواند این کار را بکند. زنان نوریس مانند مدرکی به این معنا هستند که این نویسنده، که برنامه‌هایش پیوسته سنگین هستند، فقط یک‌بار می‌خواست دست در طنز بزند. کینه‌ستیزی به زنان فقط یک محصول جانبی خطرناک است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا