پایهی انگلیسی بدون تلاش
فصل ۱۶. اهداف سال نو
بخش اول – اهداف سال نو
Welcome to Effortless English.
به انگلیسی بدون تلاش خوش آمدید.
Today’s podcast article is titled New Year’s Resolutions.
عنوان مقالهی پادکست امروز اهداف سال نو است.
This is the normal version of the article.
این نسخهی عادی مقاله است.
For an easier version of the article join the Effortless English website.
برای نسخهی آسانتر مقاله، به وبسایت Effortless English بپیوندید.
Let’s get started.
بیایید شروع کنیم.
New Year’s Resolutions
اهداف سال نو
So, have you made your New Year’s resolutions?
خب، آیا شما اهداف سال نوی خود را مشخص کردهاید؟
What are your goals for the coming year?
اهداف شما برای سال آینده چیست؟
Do you have formal, written resolutions or just a vague plan?
آیا شما اهداف رسمی و کتبی دارید یا فقط برنامهای مبهم؟
The tradition of the New Year’s Resolutions goes all the way back to 153 BC.
سنت اهداف سال نوی میلادی به سال ۱۵۳ قبل از میلاد برمیگردد.
Janus, a mythical king of early Rome was placed at the head of the calendar.
ژانوس، پادشاه اسطورهای روم باستان در رأس تقویم قرار گرفت.
With two faces, Janus could look back on past events and forward to the future.
با دو چهره، ژانوس میتواند به حوادث گذشته و به آینده نگاه کند.
Janus became the ancient symbol for resolutions and many Romans asked for forgiveness from their enemies and also exchanged gifts before the beginning of each year.
ژانوس نماد باستانی برای ارادهها شد و بسیاری از رومیها از دشمنان خود طلب بخشش کردند و همچنین پیش از آغاز هر سال با یکدیگر هدیه رد و بدل کردند.
The New Year has not always begun on January 1st, and it doesn’t begin on that date everywhere today.
سال نو همیشه از اول ژانویه آغاز نشده است و امروزه در همهجا از این تاریخ شروع نمیشود.
It begins on that date only for cultures that use a 365-day solar calendar.
این تاریخ فقط برای فرهنگهایی که از تقویم شمسی ۳۶۵ روزه استفاده میکنند، آغاز میشود.
January 1st became the beginning of the New Year in 46 B.C.
اول ژانویه در سال ۴۶ قبل از میلاد، آغاز سال نو شد.
, when Julius Caesar developed a calendar that would more accurately reflect the seasons than previous calendars had.
زمانی که جولیوس سزار تقویمی را تهیه کرد که با دقت بیشتری نسبت به تقویمهای قبلی منعکسکنندهی فصلها بود.
The Romans named the first month of the year after Janus, the god of beginnings and the guardian of doors and entrances.
رومیها نام اولین ماه سال را از نام ژانوس، خدای آغازها و نگهبان درها و ورودیها، برگرفتند.
He was always depicted with two faces, one on the front of his head and one on the back.
او همیشه با دو چهره یکی در جلوی سر و دیگری در پشت بهتصویر کشیده میشد.
Thus he could look backward and forward at the same time.
پس او میتوانست همزمان به عقب و جلو نگاه کند.
At midnight on December 31st, the Romans imagined Janus looking back at the old year and forward to the new.
در نیمهشب ۳۱ دسامبر، رومیها ژانوس را تصور کردند که به عقب، سال گذشته، نگاه میکند و به جلو، سال جدید، مینگرد.
The Romans began a tradition of exchanging gifts on New Year’s Eve by giving one another branches from sacred trees for good fortune.
رومیها سنت تبادل هدایا در شب سال نو را با دادن شاخههایی از درختان مقدس برای خوششانسی آغاز کردند.
Later, nuts or coins imprinted with the god Janus became more common New Year’s gifts.
بعداً، آجیل یا سکههایی که با خدای ژانوس نقش بسته بودند، بیشتر بهعنوان هدایای سال نو رایج شدند.
A New Year’s resolution is a commitment that an individual makes to a project or a habit, often a lifestyle change that is generally interpreted as advantageous.
هدف سال نو تعهدی است که فرد نسبت به یک پروژه یا عادت میپذیرد، اغلب تغییری در سبک زندگی که بهطور کلی سودمند تعبیر میشود.
The name comes from the fact that these commitments normally go into effect on New Year’s Day and remain until the goal has been achieved, although many resolutions go unachieved and are often broken fairly shortly after they are set.
این نام از این حقیقت ناشی میشود که این تعهدات بهطور معمول از روز سال نو به اجرا در میآیند و تا رسیدن به هدف باقی میمانند، گرچه بسیاری از اهداف دستنیافته میمانند و اغلب پس از مدت کوتاهی بعد از تعیین، شکسته میشوند.
Many New Year resolutions in the Western world involve maintaining peak vitality, physical fitness, or appearance.
بسیاری از اهداف سال نو در جهان غرب شامل حفظ اوج نشاط، آمادگی جسمانی یا ظاهر میشود.
For example, one person’s goal might be to reduce or to eliminate intake of alcohol or tobacco.
برای مثال، هدف یک فرد ممکن است کاهش یا حذف مصرف الکل یا دخانیات باشد.
The most common new year’s resolution is weight loss.
رایجترین هدف سال جدید کاهش وزن است.
A student may make a resolution to stay focused in class or to complete all of his assignments.
دانشآموزی ممکن است برای متمرکز ماندن در کلاس یا اتمام تمام تکالیف خود هدفی مشخص کند.
Resolutions to eat sensibly or increase exercise are also quite common.
اهداف خوردن معقول غذا یا افزایش ورزش نیز بسیار رایج هستند.
Ok, that’s all for today’s little article.
خب، این تمام مقالهی کوچک امروز بود.
As always, if you want the vocabulary lesson for this article, if you want the mini-story lesson for this article, go to Effortless English and join.
مثل همیشه اگر درس واژگان این مقاله را میخواهید، اگر درس داستان کوتاه این مقاله را میخواهید، به Effortless English بروید و بپیوندید.
Click that big yellow square in the Effortless English website.
روی آن مربع بزرگ زرد در وبسایت Effortless English کلیک کنید.
See you next time, bye-bye.
دفعهی بعد میبینیمتان، بای-بای.
بخش دوم – درسنامه واژگان
Ok, this is the vocabulary lesson for the New Year’s Resolution article.
خب، این درس واژگان برای مقالهی اهداف سال نو است.
Let’s get started.
بیایید شروع کنیم.
First of all, let’s start with the title.
اول از همه، بیایید با عنوان شروع کنیم.
A resolution is a decision or a plan or a goal.
resolution تصمیم یا برنامه یا هدف است.
In this case, new year’s resolutions, it really has the meaning of a goal.
در این مورد، اهداف سال جدید، واقعاً معنای هدف را دارد.
Something you plan to do or want to do, by a certain day.
کاری که قصد دارید یا میخواهید تا یک روز خاص انجام دهید.
You might say I’m going to lose 10 pounds by April 1st.
ممکن است بگویید که من تا اول آوریل ۱۰ پوند وزن کم میکنم.
That’s a resolution.
این یک هدف است.
That’s a decision.
یک تصمیم است.
Ok, a little bit later, you see the word vague.
خب، کمی بعد، واژهی vague را میبینید.
I asked “do you have formal written resolutions or just a vague plan?
من پرسیدم «آیا اهداف کتبی رسمی دارید یا فقط برنامهی مبهمی دارید؟
” So something that is vague, it means, it’s not clear, it also has the idea of not detailed.
» پس چیزی که مبهم است، یعنی مشخص نیست، همچنین ایدهی کلی بودن را بههمراه دارد.
So you might have a general idea.
پس ممکن است ایدهی کلیای داشته باشید.
“oh, I want to be healthy”, but maybe you don’t have a very clear, definite, detailed plan like “I will lose 15 pounds”.
«اوه، من میخوام سالم باشم»، اما شاید برنامهی واضح، مشخص و دقیقی مثل «من ۱۵ پوند وزن کم میکنم» ندارید.
That’s a formal clear plan.
این برنامهای صریح و رسمی است.
A vague plan is something like, “I want to lose some weight”.
برنامهی مبهم چیزی شبیه به این است، «من میخوام مقداری وزن کم کنم».
It’s not clear, it’s not detailed, so vague.
مشخص نیست، دقیق نیست، خیلی مبهم است.
Alrighty, tradition, we see the word tradition many times in this article.
خب، tradition، واژهی tradition را بارها در این مقاله میبینیم.
I’ve used tradition in past articles, but a tradition, it’s kind of like a habit.
من در مقالات گذشته از tradition استفاده کردهام، اما tradition بهنوعی مثل عادت است.
But it is a habit that goes through time.
اما عادتی است که در طول زمان میگذرد.
it’s more like a cultural habit or maybe a family habit or a ritual.
بیشتر شبیه عادت فرهنگی یا شاید عادت خانوادگی یا یک مراسم است.
So, it’s an action that you do again and again and again.
پس، عملی است که شما دوباره و دوباره و دوباره انجام میدهید.
Maybe every year, maybe every month.
شاید هر سال، شاید هر ماه.
In this case, it’s every year.
در این مورد، هر ساله است.
Every new year, we make a resolution or a list of resolutions.
هر سال جدید، ما یک هدف یا یک لیست از هدفها تهیه میکنیم.
What will I do next year.
سال آینده چه کار میکنم.
These are my new year’s goals.
اینها اهداف سال جدید من هستند.
Well that’s a tradition, right?
خب سنت این است، درسته؟
It’s something that we do year, after year, after year.
کاری است که ما سال به سال انجام میدهیم.
We’ve been doing it for many many years, that’s a tradition.
سالهای خیلی زیادی است که این کار را انجام میدهیم، این سنت است.
Can you see the word mythical?
میتوانید واژهی mythical را ببینید؟
Janus, a mythical king of early Rome.
ژانوس، پادشاه اسطورهای روم باستان.
Mythical means imaginary.
mythical یعنی خیالی.
It has a little bit of a religious idea.
کمی ایدهی مذهبی بههمراه دارد.
So, in this case, this guy Janus, he was not a real king.
پس، در این مورد، این آقای ژانوس، او پادشاه واقعی نبود.
There was never a king Janus in Rome.
هرگز پادشاه ژانوسی در روم وجود نداشت.
But they made him up.
اما آنها او را ساختند.
They made an imaginary king, named Janus.
آنها پادشاهی خیالی ساختند، بهنام ژانوس.
Kind of like a god.
شبیه یک خدا.
You know, a religious king.
میدانید، یک پادشاه مذهبی.
And he was a symbol for wisdom, for looking Forward into the future and looking back into the past.
و او نمادی برای خِرد، نگاه به جلو به آینده و نگاه به گذشته بود.
So that’s a mythical king not a real king, imaginary religious king.
پس پادشاه اسطورهای است، نه پادشاه واقعی، یک پادشاه مذهبی خیالی.
Ok, we see, they placed him at the head of the calendar.
خب، میبینیم که، آنها او را در رأس تقویم قرار دادند.
If you use that at the head of something, it means at the beginning of something, at the start.
اگر از at the head of something استفاده کنید، بهمعنای ابتدای چیزی، در آغاز چیزی است.
So, for example, you’d say he is at the head of the line.
پس، برای مثال، میگویید او در رأس صف است.
It means he is at the beginning of the line.
یعنی او در ابتدای صف است.
You’re waiting in line while the first person is at the head of the line.
شما در صف منتظر هستید درحالیکه نفر اول در ابتدای صف قرار دارد.
All right, ancient means very old, of course.
خیلی خب، ancient یعنی خیلی قدیمی.
Janus was an ancient symbol, Janus was an old, old symbol.
ژانوس نمادی باستانی بود، ژانوس نمادی قدیمی بود.
And Also, that little history about Rome and new year’s, they would exchange gifts.
و همچنین، تاریخچهی کوچک دربارهی روم و سال جدید، که هدیه ردوبدل میکردند.
To exchange means to trade.
exchange یعنی مبادله.
You give me something, I give you something.
شما به من چیزی میدهید، من به شما چیزی میدهم.
We are exchanging.
اینگونه رد و بدل میکنیم.
We are trading gifts.
هدیه ردوبدل میکنیم.
So they exchange gifts at the beginning of every year.
پس در ابتدای هر سال هدیه ردوبدل میکنند.
And you see that the Romans had a solar calendar, it’s the same basic calendar we use now in America.
و میبینید که رومیها تقویم شمسی داشتند، همان تقویم پایهای که ما در آمریکا استفاده میکنیم.
A Solar calendar, solar means sun, from the sun.
تقویم خورشیدی، solar یعنی خورشید، از خورشید.
So, the other kind of calendar, most common is a lunar calendar.
پس، نوع دیگر تقویم، تقویم قمری رایجترین است.
Lunar means from the moon or about the moon.
lunar یعنی از ماه یا دربارهی ماه است.
The Chinese calendar is a lunar calendar.
تقویم چینی تقویم قمری است.
It’s based on the moon.
براساس ماه است.
The American calendar, the Western calendar is based on the sun, it’s a solar calendar, solar.
تقویم آمریکایی، تقویم غربی براساس خورشید است، تقویم شمسی است، خورشیدی.
Ok, we see the name Julius Caesar in this article.
خب، نام ژولیوس سزار را در این مقاله میبینیم.
Julius Caesar was a very famous emperor, very famous king of Rome.
ژولیوس سزار امپراطور بسیار مشهور، پادشاه بسیار مشهور روم بود.
There is a Shakespearean play.
یک نمایشنامهی شکسپیر وجود دارد.
A play by Shakespeare about Julius Caesar.
نمایشی از شکسپیر دربارهی ژولیوس سزار.
Probably, maybe the most famous Roman king, Roman emperor.
احتمالاً شاید مشهورترین شاه روم، امپراطور روم باشد.
All right, so let’s see what else.
خیلی خب، ببینیم دیگه چی داریم.
we have the word accurately in that same sentence.
واژهی accurately را در همان جمله داریم.
Accurately means correctly.
accurately یعنی بهدرستی.
It means close to the truth or close to what you want.
یعنی نزدیک به حقیقت یا نزدیک به چیزی که میخواهید.
So the Julius Caesar’s calendar was more accurate.
پس تقویم ژولیوس سزار دقیقتر بود.
It was closer to the real situation.
به شرایط واقعی نزدیکتر بود.
In this case, the sun and the movement of the earth.
در این مورد، خورشید و حرکت زمین.
And reflect, you see.
و reflect را میبینید.
His calendar accurately reflected the seasons.
تقویم او بهطور دقیق فصلها را منعکس کرد.
Seasons that basically is spring, summer, winter, and fall.
seasons که اساساً بهار، تابستان، زمستان و پاییز هستند.
So the calendar was important because they needed it for farming and they wanted the calendar to reflect the seasons.
پس تقویم مهم بود چون آنها برای کشاورزی به آن احتیاج داشتند و میخواستند که تقویم فصول سال را منعکس کند.
Reflect means imitate or copy or to be close to something, to be very like something else.
reflect یعنی تقلید یا کپی یا نزدیک بودن به چیزی، خیلی شبیه چیز دیگری بودن.
So, his calendar reflected, accurately reflected, closely reflected, closely imitated the seasons.
پس، تقویم او منعکس میکرد، دقیق منعکس میکرد، بهدقت منعکس میکرد، بهدقت فصلها را تقلید میکرد.
Ok, then next you see the Romans name, the first month of the year after Janus.
خب، بعد نام رومی را میبینید، اولین ماه سال که بهنام ژانوس نامگذاری شده.
So that’s where January comes from.
پس ژانویه از همینجا میآید.
January comes from the god’s name Janus.
ژانویه از نام خدای ژانوس میآید.
It’s the first month.
ماه اول است.
And Janus was the god of beginnings and he also was the guardian of doors and entrances.
و ژانوس خدای آغازها و همچنین نگهبان درها و ورودیها بود.
A guardian is a protector, so someone who protects something is a guardian.
guardian محافظ است، پس کسی که از چیزی محافظت میکند guardian است.
For example, someone who protects a child, we say that is the child’s guardian.
برای مثال، شخصی که از کودکی محافظت میکند، میگوییم که سرپرست کودک است.
Ok, so he was the guardian of doors.
خب، پس او نگهبان درها بود.
I don’t know what that means exactly, but they put his picture above their door.
نمیدانم دقیقاً چه معنایی دارد، اما آنها تصویر او را بالای درب خود قرار میدهند.
Ok, and Janus was always depicted with two faces.
خب، و ژانوس همیشه با دو چهره بهتصویر کشیده میشد.
Depicted mean shown, shown in a picture.
depicted یعنی نشان داده شده، در تصویر نشان داده شده.
It comes from picture, depicted.
depicted از picture میآید.
So, it means pictured as or shown as.
پس، یعنی بهتصویر کشیده شده یا نشان داده شده.
So when they drew a picture of Janus, he always had two faces, one on the front of his head, and one in the back.
پس وقتی آنها یک عکس از ژانوس میکشیدند، او همیشه دو چهره داشت، یکی در جلوی سرش و دیگری در پشت.
He was depicted, he was shown, with two faces.
او بهتصویر کشیده شد، با دو چهره نشان داده شد.
All right, a little later in that paragraph, they talk about some more traditions in Rome.
خیلی خب، کمی بعد در آن بند، آنها دربارهی بعضی از سنتهای دیگر در روم صحبت میکنند.
One tradition was to give branches from sacred trees for good fortune.
یک سنت این بود که برای خوششانسی شاخههایی از درختان مقدس میدادند.
They would give each other branches.
به یکدیگر شاخه میدادند.
A branch is a piece of a tree.
شاخه قطعهای از درخت است.
And a sacred tree, sacred means holly or religious or special.
و یک درخت مقدس، sacred یعنی مقدس یا مذهبی یا خاص.
So, maybe they had some special tree, they thought It was religious, they thought it had special power.
پس، شاید آنها درخت خاصی داشتند، فکر میکردند مذهبی است، فکر میکردند که قدرت خاصی دارد.
So that was a sacred tree.
پس درخت مقدسی بود.
And they gave these branches for good fortune.
و آنها این شاخهها را برای خوششانسی میدادند.
Fortune means luck, good luck.
fortune یعنی شانس، شانس خوب.
So they give each other these little pieces of trees for good luck.
پس آنها این تکههای کوچک درخت را برای شانس خوب به یکدیگر میدهند.
“Hope you have good luck next year.
«امیدوارم سال آینده شانس خوبی داشته باشی.
Here is a piece of a sacred tree”, a holly tree, a religious tree.
این یه تکه از یه درخت مقدسه»، درخت مقدس، درخت مذهبی.
All right, we see the word imprinted, the coins in Rome are imprinted with the god Janus.
خیلی خب، واژهی imprinted را میبینیم، در روم نقش خدای ژانوس بر سکهها چاپ شدهاست.
So maybe it’s a gold coin, it has the god Janus, imprinted.
پس شاید یک سکهی طلا باشد، که خدای ژانوس رویش حک شده باشد.
Imprinted just means printed.
imprinted یعنی چاپشده.
The same basic idea, it’s printed.
همان ایدهی چاپ شدن است.
It means to write or to press something onto a page in this case onto a coin.
یعنی نوشتن یا پرس کردن چیزی روی صفحه در این مورد روی سکه.
All right, we see the word commitment.
خیلی خب، واژهی commitment را میبینیم.
A new year’s resolution is a commitment that an individual makes.
هدف سال جدید تعهدی است که فرد دارد.
A commitment is a strong decision to do something.
commitment یک تصمیم قوی برای انجام کاری است.
It’s not a normal decision it’s very strong.
تصمیم عادی نیست بلکه خیلی قوی است.
I will do this.
من این کار را خواهم کرد.
Absolutely, a hundred percent.
کاملا، صد درصد.
I am making a commitment.
من تعهد میدهم.
So a commitment is a decision to do something and its very strong.
پس commitment تصمیمی برای انجام کاری است و بسیار قوی است.
We also see the word habit.
واژهی habit را هم میبینیم.
A habit is something you do again and again and again.
habit کاری است که شما آن را بارها و بارها و بارها انجام میدهید.
You usually don’t think about it.
معمولاً به آن فکر نمیکنید.
It might be good, exercise can be a habit, if you always exercise every day, that’s a good habit.
ممکن است خوب باشد، ورزش میتواند یک عادت باشد، اگر همیشه هر روز ورزش میکنید، عادت خوبی است.
If you smoke cigarettes, that’s a bad habit, right?
اگر سیگار میکشید، عادت بدی است، درسته؟
You smoke them all the time.
تمام مدت سیگار میکشید.
You’re doing it every day.
هر روز این کار را میکنید.
But it’s a bad habit.
اما عادت بدی است.
It’s not healthy.
سالم نیست.
Ok, and it says that, often a lifestyle change that is interpreted as advantageous.
خب، و میگوید که، اغلب یک تغییر در سبک زندگی است که سودمند تلقی میشود.
That’s one kind of commitment, one kind of resolution.
این نوعی تعهد، نوعی هدف است.
People make a lifestyle change, a change in the way they live.
مردم تغییر شیوهی زندگی میدهند، تغییری در شیوهی زندگی خود ایجاد میکنند.
They interpreted this change as being advantageous.
آنها این تغییر را سودمند تعبیر کردند.
To interpret means to understand something or to think about it in a certain way.
interpret یعنی فهمیدن چیزی یا تفکر دربارهی آن بهروشی خاص.
Ok, so to interpret, it means to understand something a certain way.
خب، پس to interpret یعنی چیزی را بهروش خاصی درک کنید.
It can also have an idea of translation.
همچنین میتواند معنی ترجمه داشته باشد.
If you interpret one language into your language, it means you understand that language in your own language.
اگر زبانی را به زبان خود ترجمه کنید، یعنی آن زبان را به زبان خودتان درک میکنید.
If I interpret Spanish to English, it means first I see the Spanish and then I change it to English.
اگر اسپانیایی را به انگلیسی ترجمه کنم، یعنی اول اسپانیایی را میبینم و بعد آن را به انگلیسی تغییر میدهم.
That’s how I understand it, I interpret it that way.
اینطوری آن را میفهمم، آن را ترجمه میکنم.
Ok, advantageous means helpful or good or beneficial.
خب، advantageous یعنی مفید یا خوب یا سودمند.
So advantageous means it’s good for you.
پسadvantageous یعنی برای شما خوب است.
Say this is advantageous it means this is good for you.
مزیت دارد، یعنی برای شما خوب است.
It will help you.
به شما کمک خواهد کرد.
Ok, so most resolutions, most new year’s resolutions, most new year’s goals.
خب، پس بیشتر اهداف، بیشتر اهداف سال جدید، بیشتر هدفهای سال جدید.
You want to do something that will help you.
میخواهید کاری انجام دهید که به شما کمک کند.
That will improve your life.
که زندگی شما را بهبود بخشد.
Ok, in the next page of the learning guide we see, go into effect.
خب، در صفحهی بعدی راهنمای یادگیری go into effect را میبینیم.
Most commitments on new year’s go into effect on new year’s day.
بیشتر تعهدات مربوط به سال جدید از روز سال نو به اجرا درمیآیند.
Go into effect means begin or start.
go into effect یعنی آغاز یا شروع کردن.
It’s pretty simple actually.
درواقع خیلی ساده است.
So, if something goes into effect, it Starts, it starts working, starts happening, it goes into effect.
پس، اگر چیزی اجرا شود، شروع میشود، شروع به کار میکند، شروع به اتفاق افتادن میکند، به اجرا درمیآید.
And to remain means to stay, to not change.
و remain یعنی ماندن، تغییر نکردن.
It can mean stay in one place if you are talking about location or it can just mean the situation does not change, it remains the same, stays the same.
اگر دربارهی مکان صحبت میکنید، میتواند بهمعنای ماندن در یک مکان باشد یا میتواند به این معنی باشد که اوضاع تغییر نمیکند، ثابت میماند، ثابت میماند.
All right, to achieve means to do something, to accomplish a goal, to reach a goal, to do something you wanted to do, that’s achieve.
خیلی خب، achieve یعنی انجام کاری، به انجام رساندن هدفی، رسیدن به هدفی، انجام کاری که میخواستید انجام دهید، همان دستیابی است.
And to set, to set a goal means to make a goal.
و to set a goal یعنی هدفگذاری.
To create a goal.
ایجاد هدف.
So you say I set a goal, we use set the verb set with goals a lot.
پس میگویید من هدف تعیین میکنم، ما set را با goals زیاد استفاده میکنیم.
Those two go together.
آن دو باهم استفاده میشوند.
To set a goal.
تعیین هدف.
We don’t say to make a goal so much.
زیاد نمیگوییم make a goal.
It’s not wrong, but we usually say to set a goal.
اشتباه نیست اما معمولاً میگوییم set a goal.
I don’t know why, but we do.
نمیدانم چرا اما این کار را میکنیم.
Ok, in the next paragraph, you see the verb maintaining, that many new year’s resolutions, involve maintaining peak vitality, physical fitness or appearance.
خب، در بند بعدی، فعل maintaining را میبینید که خیلی از اهداف سال جدید شامل حفظ اوج نشاط، آمادگی جسمانی یا ظاهر میشوند.
Maintaining means to keep something the same.
maintaining یعنی ثابت نگه داشتن چیزی.
So, you’re working so that it will stay the same.
پس، شما کار میکنید تا ثابت بماند.
So, it’s not really improving and it’s not getting worse, but it’s staying the same.
پس، درواقع پیشرفت نمیکند و بدتر هم نمیشود، اما ثابت میماند.
For example, you maintain your car.
برای مثال، شما ماشین خود را حفظ میکنید.
To maintain your car sometimes you must fix it.
برای نگهداری ماشینتان گاهی باید آن را تعمیر کنید.
You must give it oil.
باید به آن روغن بدهید.
You must change the tires.
باید لاستیکها را عوض کنید.
You’re not making the car better, but your preventing the car from getting worse.
شما ماشین را بهتر نمیکنید، اما مانع از بدتر شدن ماشین میشوید.
You don’t want it to get worse.
نمیخواهید بدتر شود.
That’s maintaining.
این حفظ کردن است.
So, some new year’s resolutions involve maintaining peak vitality.
پس، بعضی از اهداف سال جدید شامل حفظ اوج نشاط است.
Vitality means strength or health.
vitality یعنی قدرت یا سلامتی.
So, vitality usually is talking about a person’s body and if you say he has vitality, it means he has a strong body, he has a healthy body.
پس، vitality معمولاً دربارهی بدن یک شخص است و اگر بگویید او نشاط دارد، یعنی او بدن قدرتمندی و سالمی دارد.
He has vitality.
او نشاط دارد.
So, vitality is physical energy, physical strength, physical health.
پس، نشاطْ انرژی جسمی، قدرت جسمی، سلامت جسمی است.
And peak means top or the best.
و peak یعنی بالا یا بهترین.
If you say he has peak vitality, it means he has very high strength, very good health.
اگر بگویید او از اوج نشاط را دارد یعنی قدرت خیلی بالا، سلامت خیلی خوبی دارد.
He’s at the top.
او در اوج است.
The best health.
بهترین سلامتی.
You can also say this team, this football team is at the peak.
همچنین میتوانید بگویید این تیم، این تیم فوتبال در اوج است.
It means they’re at the top, they’re the best team.
یعنی در بالا است، بهترین تیم است.
All right, you see the word reduce here.
خیلی خب، اینجا واژهی reduce را میبینید.
Reduce means to make less, to lower or to make less.
reduce یعنی کم کردن، پایین آوردن یا کم کردن.
Some people want to reduce their intake of alcohol or tobacco.
بعضی افراد میخواهند مصرف الکل یا دخانیات را کاهش دهند.
Intake is pretty clear actually.
intake درواقع کاملاً واضح است.
It’s two words, in and take.
دو کلمه است، in و take.
So, it means to take in.
پس، یعنی جذب کردن.
In this case we are talking about eating and drinking.
در این مورد ما دربارهی خوردن و آشامیدن صحبت میکنیم.
It means taking something into your body, putting it into your body.
یعنی چیزی را به بدن خود وارد کنید، آن را در بدن خود قرار دهید.
So when we’re talking about food, it means to eat.
پس وقتی دربارهی غذا صحبت میکنیم، بهمعنای خوردن است.
If you talk about alcohol, it means to drink.
اگر در مورد الکل صحبت کنید، بهمعنای نوشیدن است.
That’s intake.
intake به این معنی است.
To eliminate intake of alcohol or tobacco.
برای از بین بردن مصرف الکل یا دخانیات.
And then finally we see the word sensibly in the last sentence.
و بعد بالاخره واژهی sensibly را در جملهی آخر میبینیم.
Resolutions to eat sensibly are quite common.
اهداف خوردن معقول کاملاً رایج است.
Sensibly means in a smart way.
sensibly یعنی هوشمندانه.
In an intelligent way.
بهطور هوشمندانه.
To do something that’s smart or intelligent.
انجام کاری زیرکانه یا هوشمندانه.
So if you eat sensibly, it means you eat in a very smart way, which usually means eating healthy food, right?
پس اگر معقولانه غذا میخورید، یعنی شما بهطور خیلی هوشمندانهای غذا میخورید، که معمولاً بهمعنای خوردن غذای سالم است، درسته؟
So, eating junk food, eating candy and drinking cokes, and eating nothing but junk food, that’s not sensible.
پس، خوردن هلههوله، خوردن آبنبات و نوشیدن نوشابه، و خوردن چیزی غیر از غذای ناسالم، منطقی نیست.
That’s the adjective, sensible.
شکل صفت آن sensible است.
It’s not smart, right?
هوشمندانه نیست، درسته؟
Eating sensibly means eating lots of vegetables and lots of fruits.
خوردن معقول بهمعنای خوردن مقدار زیادی سبزیجات و میوه است.
Eating in a smart way, sensibly.
غذا خوردن بهروش هوشمندانه، معقولانه.
Ok, that is all for today’s Effortless English lesson on vocabulary.
خب، این تمام درس امروز انگلیسی بدون تلاش برای واژگان است.
I recommend listening to this lesson a few times.
توصیه میکنم چند بار به این درس گوش دهید.
That will help you remember the vocabulary better, then listen to the mini-story.
به شما کمک میکند واژگان را بهتر بهخاطر بسپارید، بعد داستان کوتاه را گوش دهید.
Ok, talk to you later.
خب، بعداً با شما صحبت میکنم.
Bye-bye.
بای-بای.
بخش سوم – داستان کوتاه
OK, welcome to the mini-story lesson for the New Year’s Resolutions article.
خب، به درس داستان کوتاه مقالهی اهداف سال نو خوش آمدید.
The vocabulary we will practice today are advantageous, vague, to reflect, to depict, sacred, interpreted, vitality and sensibly.
واژگانی که امروز تمرین خواهیم کرد، سودمند، مبهم، انعکاس کردن، بهتصویر کشیدن، مقدس، تفسیرشده، نشاط و معقول هستند.
Let’s get started with the little story.
بیایید با داستان کوچک شروع کنیم.
There once was a king named Julius.
روزی پادشاهی بهنام ژولیوس بود.
On coins and in paintings Julius was always depicted as strong.
ژولیوس روی سکهها و در نقاشیها همیشه قوی نشان داده میشد.
He seemed to have a lot of vitality in the paintings.
در نقاشیها بهنظر میرسید که نشاط زیادی دارد.
People interpreted these pictures as fact.
مردم این تصاویر را بهعنوان واقعیت تفسیر کردند.
They thought they reflected the true Julius.
آنها فکر میکردند ژولیوس واقعی را منعکس میکردند.
They thought he was a sacred and holy and strong king.
آنها فکر میکردند او پادشاهی مقدس و الهی و نیرومند است.
They loved him.
او را دوست داشتند.
But, they did not truly reflect Julius.
اما، آنها واقعاً ژولیوس را منعکس نمیکردند.
In fact, Julius had no vitality.
درواقع، ژولیوس هیچ نشاطی نداشت.
He was weak.
ضعیف بود.
He was often sick.
اغلب بیمار بود.
Worse, his mind had problems..
از آن بدتر، مشکلات ذهنی داشت.
He never had clear ideas.
هرگز ایدههای روشنی نداشت.
His ideas were always vague.
ایدههایش همیشه مبهم بود.
No one understood them.
هیچکس آنها را درک نمیکرد.
Julius never acted sensibly.
ژولیوس هرگز معقولانه رفتار نمیکرد.
He always acted foolish and crazy.
همیشه احمقانه و دیوانه رفتار میکرد.
In fact, Julius’s wife was the true leader.
در حقیقت، همسر ژولیوس رهبر واقعی بود.
She was smart, sensible and strong.
او باهوش، منطقی و قوی بود.
She made all of the decisions; but, she let people think that Julius was a great king, because it was advantageous to her.
او همهی تصمیمات را میگرفت؛ اما، گذاشت مردم فکر کنند که ژولیوس پادشاهی بزرگ بود، چون این برایش سودمند بود.
If something bad happened, the king was always responsible not her.
اگر اتفاق بدی رخ میداد، پادشاه همیشه مسئول بود نه او.
So he got all the blame, but she had all the power.
پس همهی تقصیرها بر گردن پادشاه بود، اما او تمام قدرت را داشت.
Okay, one more time, this time with questions.
خب، یک بار دیگر، این بار با سؤالها.
There once was a king named Julius.
روزی پادشاهی بهنام ژولیوس بود.
On coins and in paintings, Julius was always depicted as strong.
ژولیوس روی سکهها و در نقاشیها همیشه قوی نشان داده میشد.
Was Julius shown to be strong in the paintings?
آیا ژولیوس در نقاشیها قوی نشان داده میشد؟
Well, yes he was.
خب، بله میشد.
He was depicted as strong.
او قدرتمند بهتصویر کشیده میشد.
Was he depicted as being weak?
آیا او ضعیف بهتصویر کشیده میشد؟
No, he was not.
نه، نمیشد.
He was not depicted as weak.
او ضعیف بهتصویر کشیده نمیشد.
He was depicted as strong.
او قدرتمند بهتصویر کشیده میشد.
He was shown to be strong.
قدرتمند نشان داده میشد.
Was he depicted as handsome?
آیا او خوشقیافه بهتصویر کشیده میشد؟
Well, I don’t know, probably he was depicted as handsome, they made him look handsome.
خب، من نمیدانم، احتمالاً خوشقیافه بهتصویر کشیده میشد، آنها او را خوشقیافه نشان میدادند.
He was depicted as handsome, but mostly, he was depicted as strong.
او خوشقیافه بهتصویر کشیده شد، اما بیشتر او را قوی نشان میدادند.
He seemed to have a lot of vitality in the pictures.
در نقاشیها بهنظر میرسید که نشاط زیادی دارد.
Did he have a lot of strength in the pictures?
آیا او قدرت زیادی در تصاویر داشت؟
Did they make him look strong?
آیا او را قوی جلوه دادند؟
Yes, he always seemed to have vitality.
بله، بهنظر میرسید او همیشه نشاط دارد.
Did he have just a little bit of vitality?
آیا فقط کمی نشاط داشت؟
No, he had a lot of vitality in the pictures.
نه، او در تصاویر نشاط زیادی داشت.
He looked healthy.
سالم بهنظر میرسید.
He looked strong.
قوی بهنظر میرسید.
He seemed to have a lot of vitality in the pictures.
در نقاشیها بهنظر میرسید که نشاط زیادی دارد.
So the pictures made him look like he had vitality.
پس تصاویر باعث شد او بانشاط بهنظر برسد.
But did he really have vitality?
اما آیا او واقعاً نشاط داشت؟
Actually, he did not really have vitality.
درواقع، او واقعاً نشاط نداشت.
He was quite weak.
کاملاً ضعیف بود.
But the pictures made him look like he had vitality.
اما تصاویر باعث شد او بانشاط بهنظر برسد.
People interpreted these pictures as fact.
مردم این تصاویر را بهعنوان واقعیت تفسیر کردند.
Did they interpret them as a story, as fiction, as not true?
آیا آنها را بهعنوان یک داستان، بهعنوان افسانه، بهعنوان چیزی که درست نیست تفسیر کردند؟
No, They interpreted the pictures, they understood the pictures as being true, the true Julius.
نه، آنها تصاویر را واقعی تفسیر کردند، درک کردند، بهعنوان ژولیوس واقعی.
So they interpreted the pictures as fact.
پس تصاویر را بهعنوان واقعیت تفسیر کردند.
But were the pictures really fact?
اما آیا تصاویر واقعاً واقعی بودند؟
No, they weren’t.
نه، نبودند.
They interpreted them as fact, they thought they were true, but they weren’t really true.
آنها را بهعنوان واقعیت تفسیر کردند، فکر میکردند که واقعیت دارند، اما در حقیقت درست نبودند.
So their interpretation (that’s the noun), their interpretation was wrong.
پس تفسیر آنها (شکل اسم interpret)، تفسیر آنها اشتباه بود.
They thought the pictures reflected the true Julius, but they did not reflect the true Julius, they did not imitate the true Julius.
فکر میکردند تصاویر منعکسکنندهی ژولیوس واقعی هستند، اما آنها ژولیوس واقعی را منعکس نمیکردند، آنها از ژولیوس واقعی روبرداری نمیکردند.
The true Julius was weak.
ژولیوس واقعی ضعیف بود.
The pictures did not reflect the true Julius, the weak Julius.
تصاویرْ ژولیوس واقعی، ژولیوس ضعیف را منعکس نمیکردند.
The pictures made him look strong.
تصاویر او را قوی نشان میدادند.
They depicted him as strong.
او را قوی نشان میدادند.
They did not reflect the truth.
واقعیت را منعکس نمیکردند.
They thought, the people thought he was a sacred and holy king.
فکر میکردند، مردم فکر میکردند او پادشاه مقدسی و الهی است.
They thought he was a religious king, like a god.
فکر میکردند او پادشاهی مذهبی است، مانند یک خدا.
They thought he was more than human.
فکر میکردند او چیزی بیش از انسان است.
They thought he was sacred.
فکر میکردند او مقدس است.
They would worship him.
او را میپرستیدند.
They would pray to the king Julius.
به پادشاه ژولیوس دعا میکردند.
They thought he was sacred and holy.
فکر میکردند او مقدس و الهی است.
But he was not really sacred and holy, he was Just a man.
اما او واقعاً مقدس و الهی نبود، او فقط یک مرد بود.
In fact, he was a weak man and kind of a foolish man.
درواقع، او مردی ضعیف و بهنوعی مردی احمق بود.
He was not sacred at all.
اصلاً مقدس نبود.
But they thought he was sacred.
اما فکر میکردند او مقدس است.
In fact, the pictures did not truly reflect Julius, they did not imitate the true Julius.
در حقیقت، تصاویر واقعاً منعکسکنندهی ژولیوس نبودند، آنها از ژولیوس واقعی روبرداری نکردند.
In fact, true Julius had no vitality, no strength.
درواقع، ژولیوس واقعی هیچ نشاط و نیرویی نداشت.
He was weak, he was often sick.
او ضعیف بود، اغلب بیمار بود.
Worse, his mind had problems..
از آن بدتر، مشکلات ذهنی داشت.
He never had clear ideas.
هرگز ایدههای روشنی نداشت.
What kind of ideas did he have?
چه نوع ایدههایی داشت؟
Well, he had vague ideas.
خب، او ایدههای مبهمی داشت.
His ideas were vague.
ایدههایش مبهم بود.
They were never clear.
آنها هرگز واضح نبودند.
They were never detailed.
هرگز دقیق نبودند.
They never made sense.
هرگز منطقی نبودند.
His ideas were vague, very general and foolish and crazy.
ایدههای او مبهم، خیلی کلی و احمقانه و دیوانه بود.
He never had detailed plans.
هرگز برنامههای دقیقی نداشت.
He never had good ideas.
هرگز ایدههای خوبی نداشت.
His ideas were always very vague.
ایدههایش همیشه خیلی مبهم بود.
So, he had very vague ideas and nobody understood them.
پس، او ایدههای خیلی مبهمی داشت و هیچکس آنها را درک نمیکرد.
Did people understand his vague ideas?
آیا مردم ایدههای مبهم او را درک میکردند؟
No, they did not understand his vague ideas.
نه، آنها ایدههای مبهم او را درک نمیکردند.
They were too vague, no one could understand them.
آنها خیلی مبهم بودند، هیچکس نمیتوانست آنها را درک کند.
Did Julius act sensibly?
آیا ژولیوس معقولانه عمل کرد؟
Was he smart or his actions were smart and intelligent?
آیا او باهوش بود یا اقداماتش زیرکانه و هوشمندانه بود؟
No, his action were not smart and intelligent.
نه، عملکردش زیرکانه و هوشمندانه نبود.
He never acted sensibly.
او هرگز معقولانه رفتار نکرد.
He always acted foolishly and crazy, and crazily I guess we should say.
همیشه احمقانه و دیوانه رفتار میکرد، فکر میکنم دیوانهوار باید بگوییم.
He never acted sensibly.
هرگز معقولانه رفتار نکرد.
He always acted foolish.
همیشه احمقانه رفتار میکرد.
In fact, Julius’s wife was the true leader.
در حقیقت، همسر ژولیوس رهبر واقعی بود.
She was very sensible.
او بسیار معقول بود.
She always acted sensibly.
همیشه معقولانه رفتار میکرد.
She was always sensible and she was very strong.
همیشه منطقی بود و خیلی قوی بود.
She did have vitality.
نشاط داشت.
She was very smart.
خیلی باهوش بود.
She made all the real decisions.
تمام تصمیمات واقعی را میگرفت.
But, she let people think it was Julius who made the decisions.
اما، گذاشت مردم فکر کنند که ژولیوس تصمیمات را میگرفت.
She let people think Julius was a great king.
او گذاشت مردم فکر کنند که ژولیوس پادشاه بزرگی بود.
Why did she let them think that?
چرا گذاشت این فکر را بکنند؟
Well, because it was advantageous to her.
خب، چون این برای او سودمند بود.
It was helpful to her.
برای او مفید بود.
It let her make decisions; but, she never had to worry about people blaming her or being angry at her; because, if there was a bad decision, they blamed the king.
به او اجازه میداد تصمیم بگیرد؛ اما او هرگز نگران این نبود که مردم او را سرزنش کنند یا از دست او عصبانی شوند؛ چون، اگر تصمیمی بد بود، آنها شاه را مقصر میدانستند.
So this situation was advantageous for the queen.
پس این وضعیت برای ملکه سودمند بود.
It was good for the queen.
برای ملکه خوب بود.
It was an advantageous situation for her.
برای او موقعیت مناسبی بود.
Was it a bad situation?
آیا وضعیت بدی بود؟
No, it was an advantageous situation for her.
نه، موقعیت مناسبی برای او بود.
So, this was an advantageous to her.
پس، برای او یک مزیت بود.
She let everybody blame the king when something bad happened; but, when something good happened, of course, she was the one who really made the decisions.
او گذاشت همه هنگام اتفاق ناگوار پادشاه را سرزنش کنند؛ اما، البته که وقتی اتفاق خوبی میافتاد، او کسی بود که واقعاً تصمیم میگرفت.
She had all the power, but he took all the blame.
ملکه تمام قدرت را داشت، اما همهی تقصیرها بر گردن پادشاه بود.
This was an advantageous situation for her.
برای او موقعیت مناسبی بود.
OK, great.
خب، عالیه.
One more time, this time I want you to speak.
یک بار دیگر، این بار میخواهم شما صحبت کنید.
I will ask you a question, then, I will pause and wait.
من از شما سؤالی میپرسم، مکث میکنم و منتظر میمانم.
You should answer the question during the pause.
در هنگام مکث باید به سؤال پاسخ دهید.
So if I say: there was a king named Julius, if I say: what was the king’s name?
پس اگر بگویم: پادشاهی بود بهنام ژولیوس، اگر بگویم: نام پادشاه چه بود؟
When I pause, you should say: the king’s name was Julius.
وقتی مکث میکنم، باید بگویید: نام پادشاه ژولیوس بود.
Try to answer in a full sentence, not just one word.
سعی کنید جملهی کامل جواب دهید، نه فقط یک کلمه.
After the pause, I will give you the answer in full sentence.
بعد از مکث، جواب را بهصورت جملهی کامل به شما میدهم.
After I give the answer, I will pause again, you should repeat my answer, copy my pronunciation.
بعد از اینکه جواب دادم، دوباره مکث میکنم، شما باید پاسخ من را تکرار کنید، تلفظ من را تقلید کنید.
OK, here we go.
خب، بزن بریم.
There once was a king named Julius.
روزی پادشاهی بهنام ژولیوس بود.
On coins and in paintings Julius was always depicted as strong.
ژولیوس روی سکهها و در نقاشیها همیشه قوی نشان داده میشد.
How was Julius depicted?
ژولیوس چگونه بهتصویر کشیده میشد؟
He was depicted as strong.
او قدرتمند بهتصویر کشیده میشد.
(pause) Good, he was depicted as strong.
(مکث) خوبه، او قدرتمند بهتصویر کشیده میشد.
Very nice.
خیلی خوبه.
He seemed to have a lot of vitality in the pictures.
در نقاشیها بهنظر میرسید که نشاط زیادی دارد.
What did he seem to have?
بهنظر میرسید او چه دارد؟
He seemed to have a lot of vitality.
بهنظر میرسید که نشاط زیادی دارد.
(pause) Good, he seemed to have a lot of vitality.
(مکث) خوبه، بهنظر میرسید که نشاط زیادی دارد.
People interpreted these pictures as fact.
مردم این تصاویر را بهعنوان واقعیت تفسیر کردند.
How did people interpret these pictures?
مردم چگونه این تصاویر را تفسیر کردند؟
They interpreted these pictures as fact.
آنها این تصاویر را بهعنوان واقعیت تفسیر کردند.
(pause) Good, they interpreted these pictures as fact.
(مکث) خوبه، آنها این تصاویر را بهعنوان واقعیت تفسیر کردند.
(pause) But, the pictures did not reflect the true Julius.
(مکث) اما تصاویرْ ژولیوس واقعی را منعکس نمیکردند.
Did the pictures reflect the true Julius?
آیا تصاویرْ ژولیوس واقعی را منعکس میکردند؟
No, they did not reflect the true Julius.
نه، آنها ژولیوس واقعی را منعکس نمیکردند.
(pause) No, they did not reflect the true Julius.
(مکث) نه، آنها ژولیوس واقعی را منعکس نمیکردند.
People thought Julius was a sacred and holy king.
مردم فکر میکردند ژولیوس پادشاهی مقدس و الهی است.
What kind of king did they think Julius was?
آنها فکر میکردند ژولیوس چه نوع پادشاهی است؟
They thought he was a sacred and holy king.
آنها فکر میکردند جولیوس پادشاهی مقدس و الهی است.
(pause) They thought he was a sacred and holy king.
(مکث) آنها فکر میکردند جولیوس پادشاهی مقدس و الهی است.
Good.
خوبه.
Okay, but this did not truly reflect the real Julius.
خب، اما این واقعاً ژولیوس واقعی را منعکس نمیکرد.
In fact, Julius had no vitality.
درواقع، ژولیوس هیچ نشاطی نداشت.
Did Julius have vitality?
آیا ژولیوس نشاط داشت؟
No, he did not have vitality.
نه، نشاط نداشت.
(pause) Good, no, he did not have vitality.
(مکث) خوبه، نه، او نشاط نداشت.
He was weak.
ضعیف بود.
He was often sick and his mind had problems, too.
اغلب بیمار بود و ذهنش نیز مشکل داشت.
He never had clear ideas.
هرگز ایدههای روشنی نداشت.
In fact, his ideas were always vague.
در حقیقت، ایدههایش همیشه مبهم بود.
What kind of ideas did he have?
چه نوع ایدههایی داشت؟
He had vague ideas.
او ایدههای مبهمی داشت.
(pause) He had vague ideas.
(مکث) او ایدههای مبهمی داشت.
(pause) Good, no one understood his vague ideas.
(مکث) خوبه، هیچکس ایدههای مبهم او را درک نمیکرد.
Julius never acted sensibly.
ژولیوس هرگز معقولانه رفتار نمیکرد.
Did Julius act sensibly?
آیا ژولیوس معقولانه رفتار میکرد؟
No, he never acted sensibly.
نه، او هرگز معقولانه رفتار نمیکرد.
(pause) No, he never acted sensibly.
(مکث) نه، او هرگز معقولانه رفتار نمیکرد.
(pause) Okay, good, he never acted sensibly.
(مکث) خب، خوبه، او هرگز معقولانه رفتار نمیکرد.
He always acted foolish and crazy.
همیشه احمقانه و دیوانه رفتار میکرد.
In fact, Julius’s wife was the true leader.
در حقیقت، همسر ژولیوس رهبر واقعی بود.
What kind of woman was Julius’s wife?
همسر ژولیوس چه زنی بود؟
She was smart and sensible.
او باهوش و معقول بود.
(pause) She was smart and sensible.
(مکث) او باهوش و معقول بود.
(pause) Okay, good, she was smart and sensible.
(مکث) خب، خوبه، او باهوش و معقول بود.
She made all of the decisions, but she let people think Julius was a great king, because it was advantageous to her.
او همهی تصمیمات را میگرفت؛ اما، گذاشت مردم فکر کنند که ژولیوس پادشاهی بزرگ بود، چون این برایش سودمند بود.
Why did she let people think he was a good king?
چرا ملکه اجازه داد مردم فکر کنند که او پادشاه خوبی است؟
She did it because it was advantageous to her.
او این کار را انجام داد چون برایش سودمند بود.
(pause) She did it because it was advantageous to her.
(مکث) او این کار را انجام داد چون برایش سودمند بود.
(pause) She did it because it was advantageous to her.
(مکث) او این کار را انجام داد چون برایش سودمند بود.
(pause) Okay, good, she did it because it was advantageous to her.
(مکث) خب، خوبه، او این کار را انجام داد چون برایش سودمند بود.
If something bad happened, the king was always responsible, not her.
اگر اتفاق بدی میافتاد، پادشاه همیشه مسئول بود نه او.
So, he got all the blame, but she had all the power.
پس همهی تقصیرها بر گردن پادشاه بود، اما ملکه تمام قدرت را داشت.
Okay, great.
خب، عالیه.
Now what I want you to do is to tell the story yourself, all of it, the whole thing.
حالا کاری که میخواهم شما انجام دهید این است که خودتان داستان را تعریف کنید، همهی آن را، همهچیز.
Try to tell the story yourself in your own words.
سعی کنید خود داستان را خودتان از زبان خودتان بگویید.
You don’t need to get every word correct.
نیازی نیست که هر کلمه را درست بگویید.
Get the general story, but do try to use the new vocabulary: depicted, vitality, reflected, sacred, vague, sensibly, sensible, advantageous.
داستان کلی را دریافت کنید، اما سعی کنید از واژگان جدید استفاده کنید: بهتصویر کشیدهشده، نشاط، منعکس، مقدس، مبهم، بهطور معقول، معقول، سودمند.
So, retell the whole story, stop this now, pause it and tell the whole story out loud to yourself and try to use the new vocabulary.
پس، کل داستان را بازگو کنید، الان استپ کنید، متوقف کنید و کل داستان را با صدای بلند برای خودتان بگویید و سعی کنید از واژگان جدید استفاده کنید.
If you can’t do it, if it’s too difficult, if you can’t remember, listen to this lesson again.
اگر نمیتوانید انجام دهید، اگر زیادی دشوار است، اگر بهیاد نمیآورید، این درس را دوباره گوش دهید.
Listen to this lesson many times when you’re on the bus, when you’re going to work, before you go to bed, in the morning.
به این داستان بارها گوش دهید وقتی که سوار اتوبوس هستید، وقتی به محل کار میروید، قبل از خواب، صبح.
And repeat the sentences and the answers and then try to retell the story again using the vocabulary correctly.
و جملات و پاسخها را تکرار کنید و بعد سعی کنید دوباره داستان را با استفاده از واژگان بهدرستی بازگو کنید.
OK, good luck.
خب، موفق باشید.
Please do this, this will help you a lot to remember the vocabulary and to use it correctly.
لطفاً این کار را انجام دهید، این به شما کمک میکند تا واژگان را بهخاطر بسپارید و از آنها بهدرستی استفاده کنید.
OK, I’ll see you next time.
خب، دفعهی بعد میبینمتان.
After this lesson, listen to the original article again, New Year’s Resolutions, and you should be able to understand it more.
بعد از این درس، دوباره به مقالهی اصلی، اهداف سال نو، گوش دهید و باید بتوانید آن را بیشتر درک کنید.
OK, see you later.
خب، بعداً میبینمتان.
Bye-bye.
بای-بای.