۴۰۰۰ کلمه ضروری – کتاب اول
فصل ۳. گزارش
بخش اول – گزارش
Lee sat among the books at the library and thought about his group project.
لی در میان کتابهای کتابخانه نشست و به پروژهی گروهیاش فکر کرد.
They had to turn it in soon, but he hadn’t even started his part!
آنها باید به زودی گزارش را تحویل میدادند، اما او حتی بخش خودش را شروع نکرده بود!
Jack and Claire were in his group.
جک و کلر در گروه او بودند.
They had worked hard.
آنها سخت کار کرده بودند.
They were also very smart, and Lee didn’t want them to get a bad grade.
خیلی هم باهوش بودند و لی نمیخواست نمرهی بدی بگیرند.
Jack did the report.
جک گزارش را انجام داد.
He wrote a lot of very good sentences and described things clearly and carefully.
او جملات خیلی خوبی نوشت و همهچیز را بهوضوح و بادقت توصیف کرد.
Claire drew a nice map of the stars.
کلر نقشهی خوبی از ستارهها ترسیم کرد.
Now, Lee needed to do his part of the project
حالا، لی باید بخش خودش از پروژه را انجام میداد.
“Well, I suppose I need to start my model,” Lee thought.
لی فکر کرد: «خب، فکر کنم باید مدلم رو شروع کنم.
Making a model of a planet was really hard.
ساختن مدل از سیاره واقعاً سخت بود.
Lee tried to read several books, but he couldn’t understand any of the charts.
لی سعی کرد چند کتاب بخواند، اما نمیتوانست هیچ کدام از نمودارها را درک کند.
“We’re going to fail because of me!
لی گفت.
” Lee said.
: «بهخاطر من رد میشیم!
He put his head down on the table and said, “I wish I could see a planet and an alien, instead of having to read about it!
» سرش را روی میز گذاشت و گفت: «کاش میتونستم یه سیاره و یه آدم فضایی رو ببینم، بهجای اینکه مجبور بشم دربارهاش بخونم!
Suddenly, he had a great idea that would help him solve his problem.
ناگهان، او ایدهی عالیای به سرش زد که به او کمک کند تا مشکلش را حل کند.
Why not go on the web and look for photographs of the Earth and other planets taken from space?
چرا به وب نرود و به دنبال عکسهایی از زمین و سایر سیارات گرفتهشده از فضا نباشد؟
They would give him a really good view of the planets they had to talk about in their report.
آنها واقعاً منظرهی خوبی از سیارههایی را که باید در گزارششان صحبت کنند، ارائه میدهند.
Instead of a bad grade, his group would have the best project ever.
بهجای نمرهی بد، گروه او بهترین پروژه را خواهد داشت.
The photos of Earth showed lots of clouds, but you could still see the shapes of land and seas on Earth.
عکسهای زمین ابرهای زیادی را نشان میداد، اما هنوز هم میشد شکلهای زمین و دریاها را روی سیارهی زمین دید.
He also looked at photos of Mars.
او به عکسهای مریخ هم نگاه کرد.
Lee now had plenty of ideas for making a model of the planet Mars.
لی حالا ایدههای زیادی برای ساخت مدل از سیارهی مریخ داشت.
All he had to do was to turn his ideas into a model.
تنها کاری که باید انجام میداد این بود که ایدههایش را به یک مدل تبدیل کند.
He used a small ball to help him make the shape he wanted and then painted it to look like the photos of Mars that he had seen.
او از توپ کوچکی استفاده کرد تا به او کمک کند شکلی را که میخواهد درست کند و بعد آن را رنگ کرد تا شبیه عکسهای مریخ باشد که دیده بود.
Sometimes seeing is much more helpful than just reading!
گاهی دیدن خیلی مفیدتر از فقط خواندن است!
بخش دوم – واژگان
Unit 3
بخش ۳
Word list
لیست کلمات
alien
آدمفضایی
n.
اسم.
An alien is a creature from a different world.
alien موجودی از دنیای دیگر است.
The alien came in peace.
آدمفضایی با نیت صلح پیش آمد.
among
میان
prep.
حرف اضافه.
If you are among certain things, they are all around you.
اگر در میان چیزهای خاصی باشید، یعنی آنها دوروبرتان هستند.
There was a red apple among the green ones.
سیب قرمزی میان سیبهای سبز بود.
chart
جدول
n.
اسم.
A chart is a list of information.
chart لیستی از اطلاعات است.
We used a chart to see how we had improved.
ما از جدولی برای دیدن میزان پیشرفتمان استفاده کردیم.
cloud
ابر
n.
اسم.
A cloud is a group of water drops in the sky.
ابر گروهی از قطرههای آب در آسمان است.
The sky was filled with white clouds.
آسمان پر از ابرهای سفید بود.
describe
توصیف کردن
v.
فعل.
To describe is to say or write what someone or something is like.
توصیف کردن یعنی گفتن یا نوشتن اینکه کسی یا چیزی چگونه است.
They described their tree as colorful, with gold ribbon and a star.
آنها درختشان را رنگارنگ، با روبان طلایی و ستاره توصیف کردند.
ever
همیشه
adv.
قید.
Ever means at any time.
ever یعنی هر زمان.
Going skiing last winter was the most fun I’ve ever had.
اسکی زمستان پیش بهترین تفریحی بود که تا به حال داشتهام.
fail
شکست خوردن / رد شدن
v.
فعل.
To fail means you do not succeed in what you try to do.
to fail یعنی در کاری که سعی میکنید انجام دهید موفق نمیشوید.
Since he failed to get the job, he was sad.
از وقتی که نتوانست کار را بگیرد، ناراحت بود.
grade
نمره
n.
اسم.
A grade is a score or mark given to someone’s work.
grade نمرهای است که به کار کسی داده میشود.
I managed to get good grades on my report card.
من توانستم نمرات خوبی در کارنامهام بگیرم.
Instead
بهجای
adv.
قید.
Instead means in place of.
instead یعنی بهجای
He ate the carrot instead of the ice-cream.
او بهجای بستنی هویج را خورد.
library
کتابخانه
n.
اسم.
A library is a place where you go to read books.
کتابخانه جایی است که برای خواندن کتاب میروید.
The library at school is full of books.
کتابخانهی مدرسه پر از کتاب است.
photograph
عکس
n.
اسم.
I like taking photographs.
من عکس گرفتن را دوست دارم.
I took this photograph with my cell phone.
من این عکس را با موبایلم گرفتم.
planet
سیاره
n.
اسم.
A planet is a large round thing in space.
سیاره چیز بزرگ گردی است که در فضاست.
Saturn is the planet with the ring around it.
زحل سیارهای است که حلقهای بهدورش دارد.
report
گزارش
n.
اسم.
A report is something someone writes for school or work.
گزارش چیزی است که کسی برای مدرسه یا کار مینویسد.
Karen had trouble writing her report.
کارن برای نوشتن گزارشش مشکل داشت.
several
چند
adj.
صفت.
Several is more than two but not many.
several بیشتر از دو تاست اما خیلی نیست.
He had to read several books for class.
او باید چند کتاب را برای کلاس میخواند.
shape
شکل
n.
اسم.
An object’s shape is the arrangement of its sides and surfaces.
شکل شیء چینش کنارهها و سطوح آن است.
Even with your eyes closed you can feel the shape of it.
حتی با چشمهای بسته هم میتوانی شکلش را حس کنی.
solve
حل کردن
v.
فعل.
To solve something is to find an answer to it.
حل کردن چیزی یعنی پیدا کردن جواب برایش است.
All the students could easily solve the math problem.
تمام دانشآموزان میتوانستند بهراحتی مسئله را حل کنند.
suddenly
ناگهان
adv.
قید.
If something happens suddenly, it happens quickly and unexpectedly.
اگر چیزی ناگهان اتفاق بیفتد، یعنی سریع و غیرمنتظره اتفاق میافتد.
I was surprised when my friends suddenly shouted, “Happy birthday!
وقتی دوستانم ناگهان فریاد زدند «تولدت مبارک» شوکه شدم.
suppose
فرض/فکر کردن
v.
فعل.
To suppose is to guess.
to suppose یعنی حدس زدن.
I suppose, I should go home now.
فکر کنم باید الان به خانه برم.
understand
فهمیدن
v.
فعل.
To understand something you need to know what it means.
برای فهمیدن چیزی باید بدانید چه معنیای میدهد.
Henry could not understand the message.
هنری نمیتوانست پیام را متوجه شود.
view
نگاه کردن
v.
فعل.
To view is to look at something.
to view یعنی نگاه کردن به چیزی.
Michael likes to view himself in the mirror.
مایکل دوست دارد به خودش در آینه نگاه کند.