انگلیسی قدرت
فصل ۱۹. رهبران بزرگ، اشتباهات بزرگ
بخش اول – درس اصلی – رهبران اشتباه میکنند
Hello, this is AJ, welcome to the next lesson.
درود، ایجی هستم، به درس بعدی خوش اومدین.
This one is called “Leaders Make Mistakes” and it comes from a book called Leadership by Tom Peters.
این یکی «رهبران اشتباه میکنند» نام داره و از یه کتابی به اسم «رهبری» از تام پیترز میآد.
Tom Peters is one of my favorite business writers.
تام پیترز یکی از نویسندههای تجاری محبوب منه.
The reason I like Tom Peters is that he’s very passionate.
دلیل اینکه من تام پیترز رو دوست دارم اینه که اون خیلی پرشوره.
He’s not a boring businessperson.
یه تاجر خستهکننده نیستش.
Most business books are boring, but not Tom Peters.
اکثر کتابای مربوط به تجارت خستهکنندهان، ولی تام پیترز نه.
His books are excellent and they’re full of passionate, emotional language and words and emotional passionate ideas about how to make business into something more, something special, not just greedy little people trying to get more money, but really trying to contribute and help people and do great things.
کتاباش عالین و پر از زبان و کلمات پرشور و احساسی و ایدههای پرشور و احساسی راجع به اینکه چطور کسبوکار رو به یه چیز بزرگتری، چیز ویژهتری تبدیل کنیم هستن، نه اینکه صرفا آدمای حقیرِ طماعی که سعی میکنن پول بیشتری به دست بیارن باشیم، بلکه واقعا در تلاش واسه کمک و همبخشی به مردم و انجام دادن کارهای فوقالعاده بشیم.
So that’s what Tom Peters writes about and it’s why I really like him.
پس تام پیترز راجع به اینا مینویسه و به همین دلیله که من واقعا ازش خوشم میآد.
He’s got a great Website TomPeters.com and he’s got a lot of great books.
اون یه وبسایت فوقالعاده داره TomPeters.com و کلی کتابای عالی داره.
And this book that I’m talking about today is called Leadership .
و این کتاب که من امروز دارم راجع بهش صحبت میکنم «رهبری» نام داره.
And there’s a little section and the section is called “Leaders Make Mistakes”, so I’m going to read this small section and then I’ll talk about it more.
و یه بخش کوچیکی هست و اسم اون قطعه «رهبران اشتباه میکنند» هستش، پس من قراره این بخش کوچیک رو بخونم و بعدش بیشتر راجع بهش حرف میزنم.
So here we go.
پس میریم که داشته باشیم.
“Leaders make mistakes and they make no bones about it.
«رهبرا اشتباه میکنن و ککشون هم نمیگزه (عین خیالشون هم نیس)».
On the wall of my writing studio in Vermont hangs a quotation by David Kelly, “Fail faster, succeed sooner.
«روی دیوار استودیوی نگارش من توی ورمانت یه نقل قول از دیوید کلی آویزونه، “زودتر شکست بخور، زودتر موفق شو”».
” Next to that quote hangs another by Diane Arbus who told her students “Learn not to be careful .
«کنار اون نقل قول یه دونه دیگه از دایان آربوس که به دانشآموزاش میگفت “یاد بگیرین چطور محتاط نباشید”».
In placid times leaders may think they have all the answers.
«توی دوران آسودگی، رهبران ممکنه فکر کنن همهی پاسخها رو دارن».
In turbulent times leaders must have the best questions, questions that encourage others to undertake voyages of mutual discovery and the essence of that process is letting people screw up.
«توی دوران ناآرامی، رهبران باید بهترین پرسشها رو داشته باشن، پرسشهایی که باقی افراد رو تشویقِ به عهده گرفتن سیاحتهای اکتشافات متقابل کنه و بنیان این فرآیند اینه که اجازه بدید آدما گند بزنن».
If you try new stuff you screw up.
«وقتی چیزای جدید رو امتحان میکنید، گند میزنید».
If you try a lot of new stuff you screw up a lot.
«وقتی کلی چیز جدید امتحان میکنین، کلی هم گند میزنین».
In fact, the best leaders make big mistakes.
در واقع، بهترین رهبرا، اشتباهات بزرگی مرتکب میشن».
Mistakes are not enough, big mistakes are mandatory.
«[فقط] اشتباهات کافی نیستن، اشتباهات بزرگ الزامین».
My all-time favorite PowerPoint slide is this ‘Reward excellent failures, punish mediocre successes.
«اسلاید پاورپوینت مورد علاقهی من تو تموم دوران اینه “به شکستهای فوقالعاده پاداش بدید، موفقیتهای متوسط رو مجازات کنید”».
‘ These tumultuous times beg for bold initiatives.
«این اوضاع آشفته، ابتکارهای جسورانه طلب میکنه».
While thoughtless recklessness is not to be applauded, the word reckless must be examined carefully.
«در حالی که قرار نیست بیپروایی بدون فکر تحسین بشه، کلمهی بیپروایی باید بادقت بررسی بشه».
Most people who change the world, Martin Luther King, Galileo, and Picasso, they were indeed reckless, but not thoughtless.
«اکثر آدمایی که دنیا رو تغییر میدن، مارتین لوتر کینگ، گالیله، و پیکاسو، اونها در واقع بیپروا بودن، اما نه بیفکر».
The Martin Luther Kings of the world, the Galileo’s, the Picasso’s, the Churchill’s, the de Gaulle’s, they attempted to create an entirely new world against long odds.
«مارتین لوتر کینگهای دنیا، گالیلهها، پیکاسوها، چرچیلها، دو گل ها، اونا بر خلاف شانس اندک اقدام به ایجاد یه دنیای کاملا جدید کردن».
If that isn’t reckless I don’t know what the word means.
«اگه این بیپروایی نیست، من دیگه نمیدونم معنی این کلمه چیه».
Okay, that’s the end of this section, passionate language from Tom Peters, as always.
خب، اینم از پایان این قطعه، مث همیشه یه ادبیات پرشور از تام پیترز.
What’s he saying?
اون داره چی میگه؟
Well, quite simply, he’s saying that you have to try new things.
خب، به شکل کاملا ساده، اون داره میگه باید چیزای جدید رو امتحان کرد.
You have to take risks in your life, in business.
شما باید توی زندگیتون، توی تجارت، ریسک کنین.
And when you take risks you will make mistakes, you will fail.
و وقتی ریسک میکنید، اشتباه خواهید کرد، شکست خواهید خورد.
Failure is mandatory.
شکست الزامیه.
Mandatory means required, it means you must do it.
Mandatory یعنی ضروری، یعنی باید انجامش بدین.
You must make big mistakes because without big mistakes you will never have big successes.
شما باید اشتباهات بزرگ مرتکب بشین بخاطر اینکه بدون اشتباهات بزرگ، موفقیتهای بزرگ نخواهید داشت.
He’s saying that the essence of succeeding is failing.
اون داره میگه جوهر موفقیت، شکست خوردنه.
The people who succeed the most, the people who become the richest or the companies that do the best, it doesn’t matter what area of life, they’re usually the people who have the biggest mistakes because they’re always trying new stuff.
افرادی که بیشتر از همه موفق میشن، افرادی که میشن پولدارترین یا شرکتایی که بهتر از همهان، فرقی نمیکنه تو کدوم بخش از زندگی، اونا معمولا آدمایین که بزرگترین اشتباهات رو کردن بخاطر اینکه اونا دائما دارن چیزای جدید رو امتحان میکنن.
They’re always trying to do something much, much better, much bigger, and much more interesting and many times, they fail.
اونا همیشه دارن سعی میکنن یه کار خیلی خیلی بهتر، خیلی بزرگتر، خیلی جالبتر انجام بدن، و اونا خیلی مواقع، شکست میخورن.
Many times they make mistakes, but they don’t stop.
خیلی مواقع اونا اشتباه میکنن، ولی دست نگه نمیدارن.
They don’t cry “I made a mistake, I failed”, they learn from it.
گریه نمیکنن که «من اشتباه کردم، من شکست خوردم»، اونا از این یاد میگیرن.
They look at the mistake, they learn and then they try something else even better and they keep doing that process again and again.
اونا به اشتباهه نگاه میکنن، یاد میگیرن و بعدش حتی بهتر یه چیز دیگه رو امتحان میکنن و به دوباره و دوباره انجام دادن این فرایند ادامه میدن.
They try something great, they fail, they learn, they think about it and then they try something else great, it never ends.
اونا یه چیز عظیم رو امتحان میکنن، شکست میخورن، یاد میگیرن، بهش فکر میکنن و بعد دوباره یه چیز عظیم دیگه رو امتحان میکنن، این هیچوقت پایان نمیگیره.
Tom Peters says, “That is the process for huge success.
تام پیترز میگه «این فرآیندِ موفقیت بزرگه».
That is the process that all leaders must follow.
این فرآیندیه که همهی رهبرا باید دنبال کنن.
Leaders must make mistakes and leaders must encourage their people, their team, to make mistakes also.
رهبرا باید اشتباه کنن و رهبرا باید افرادشون رو، تیمشون رو هم به اشتباه کردن تشویق کنن.
” I love this because it’s absolutely true.
من عاشق اینم بخاطر اینکه کاملا درسته.
It’s what I follow in my own business.
این چیزیه که من توی کسبوکار خودم دنبال میکنم.
I’ve made so many mistakes when I started Effortless English, when I started the company.
من وقتی انگلیسی بدون زحمت رو شروع کردم کلی اشتباه کردم، وقتی شرکت رو راهاندازی کردم.
We started as a small membership site, but then that didn’t work.
ما به عنوان یه سایت عضویت کوچیک شروع کردیم، ولی بعد اون جواب نداد.
It was a failure, it was a big failure, so we quit and then we tried something else.
یه شکست بودش، یه شکست بزرگ بودش، بنابراین ول کردیم و بعد یه چیز دیگه رو امتحان کردیم.
We started recording the lessons and selling the lessons as a bundle, as a group.
ما شروع به ضبط کردن دروس و فروختن درسها به عنوان یه بسته، به عنوان یه گروه کردیم.
And then that worked, but our first Website was really ugly.
و بعد اون جواب داد، ولی اولین وبسایتمون واقعا زشت بود.
So then, eventually, we improved the Website and then our lessons.
پس بعد، به تدریج، ما سایت رو بهبود دادیم و بعد دروسمون رو.
When I first made my original lessons the sound quality was not too good.
من وقتی اولین بار دروس اصلیم رو درست کردم، کیفیت صدا خیلی خوب نبود.
I didn’t have any money, so I had to record them in my apartment.
من پولی نداشم، پس باید اونا رو توی آپارتمانم ضبط میکردم.
But now we’re in a recording studio and these have a much better, higher-quality sound.
ولی حالا ما توی یه استودیوی ضبط هستیم و اینا صدای خیلی باکیفیتتری دارن.
It’s a never-ending process.
یه فرآیند پایانناپذیره.
As long as you try something new, as long as you try to be different you’re always going to make a mistake.
تا موقعی که چیز جدیدی رو امتحان میکنین، تا موقعی که سعی میکنین متفاوت باشین، شما قراره که مرتکب اشتباه بشین.
Unfortunately, in school people are taught to be afraid of mistakes.
متاسفانه، توی مدرسه به آدما یاد داده میشه که از اشتباهات بترسن.
What happens in school if you make a mistake?
اگه توی مدرسه اشتباه کنین چه اتفاقی میافته؟
You get a big red (x).
یه ضربدر قرمز گنده میخورین.
You fail your test.
امتحانتون رو رد میشین.
You fail on your paper.
روی برگهتون رد میشین.
You get a bad grade.
یه نمرهی بد میگیرین.
You get criticized by the teacher.
توسط معلم نکوهش میشین.
You get in trouble with your parents.
با والدینتون تو دردسر میافتین.
All of school is focused on teaching you to avoid mistakes.
کل مدرسه روی این متمرکز شده که به شما یاد بده از اشتباهات امتناع کنین.
As you grew up going to school year after year you were taught again and again, don’t make mistakes.
وقتی سالهای سال با رفتن به مدرسه بزرگ میشدین به شما دوباره و دوباره آموزش داده میشد که اشتباه نکنید.
Don’t make mistakes.
اشتباه نکنید.
Don’t make mistakes.
اشتباه نکنید.
Don’t try something new.
چیز جدیدی رو امتحان نکنید.
Don’t be different.
متفاوت نباشین.
School taught you to fail in life.
مدرسه به شما یاد داد که توی زندگی شکست بخورین.
They taught you not to fail on tests, they taught you not to fail at small things, but that belief will cause you to fail in your life.
اونا بهتون یاد دادن که توی امتحاناتتون شکست نخورین، اونا بهتون یاد دادن که توی چیزای کوچیک شکست نخورین، اما این باور باعث میشه توی زندگیتون شکست بخورین.
It means you’ll never improve very much, you’ll never be special.
یعنی شما هیچوقت خیلی پیشرفت نمیکنین، هیچوقت خاص نخواهین بود.
You’ll never do anything great if you’re afraid to make mistakes.
شما اگه از مرتکب اشتباه شدن بترسین، هیچوقت کار عظیمی انجام نخواهین داد.
If you want to have a great life you absolutely must make mistakes.
اگه میخواین زندگی فوقالعادهای داشته باشین، باید حتما مرتکب اشتباه بشین.
If you make big mistakes you’ll have a great, big, fantastic life.
اگه مرتکب اشتباهات بزرگ بشید، زندگی عالی، بزرگ و خارقالعادهای خواهید داشت.
It doesn’t matter if you like it that is the truth.
مهم نیست که دوستش دارید یا نه، حقیقت اینه.
So you need to learn how to screw up and you need to learn how to accept it and learn from it and do it again and again and again.
پس شما نیاز دارین که یاد بگیرین چطور گند بزنین و نیازه یاد بگیرین چطوری بپذیریدش و ازش درس بگیرین و دوباره و دوباره و دوباره انجامش بدین.
That’s Tom Peters’ message, it’s also my message.
این پیام تام پیترزه، پیام من هم هست.
So, please, don’t be afraid of mistakes, mistakes are fantastic.
پس خواهشا، از اشتباها نترسین، اشتباها فوقالعادهان.
That’s why on our forums and in our Master Member Site I always tell people “Write on the forums and communicate.
بخاطر اینه که من توی تالار و توی سایت عضویت ارشدمون همیشه به افراد میگم «توی تالار بنویسین و معاشرت کنین».
Never worry about mistakes”.
«هرگز نگران اشتباها نباشین».
I want to see mistakes on those forums.
من میخوام توی اون تالار اشتباها رو ببینم.
I like the students who write on our forums and they have mistakes.
من از دانشآموزایی که توی تالارمون مینویسن و اشتباه دارن خوشم میآد.
I like it!
ازش خوشم میآد!
Why?
چرا؟
Because most members never write anything because they’re afraid.
بخاطر اینکه اکثر اعضا هیچوقت چیزی نمینویسن بخاطر اینکه میترسن.
Most members do nothing.
اکثر اعضا هیچ کاری نمیکنن.
They never contribute, they never write anything.
اونا هیچوقت مشارکت نمیکنن، هیچوقت هیچ چیزی نمینویسن.
Because why?
بخاطر اینکه چرا؟
They’re afraid they’ll make a mistake, so they don’t learn.
اونا میترسن که یه اشتباهی کنن، بنابراین یاد نمیگیرن.
They learn slowly because of fear.
اونا بخاطر ترس، کند یاد میگیرن.
The people who are writing and making mistakes, they’re the ones who learn faster.
اون آدمایی که دارن اشتباه مینویسن و مرتکب میشن، اونا افرادین که سریعتر یاد میگیرن.
They’re the best members, they’re our Master Members.
اونا بهترین اعضا هستن، اونا اعضای ارشدمونن.
They’re not afraid.
اونا نمیترسن.
They keep making mistakes again and again.
اونا دوباره و دوباره به اشتباه کردن ادامه میدن.
They make a lot of mistakes when they write on the forums.
وقتی توی تالار مینویسن کلی اشتباه میکنن.
Everyone can see their mistakes, they don’t care.
همه میتونن اشتباهاتشون رو ببینن، اونا اهمیتی نمیدن.
That’s why they learn faster, that’s why they improve more quickly.
بخاطر اینه که اونا سریعتر یاد میگیرن، بخاطر اینه که اونا سریعتر پیشرفت میکنن.
That’s why they are our best members.
بخاطر اینه که اونا بهترین اعضامون هستن.
They’re the ones that I really, really love, the ones who are not afraid to make mistakes.
اونا افرادین که من واقعا، واقعا عاشقشونم، اونایی که نمیترسن مرتکب اشتباه بشن.
The ones who make those mistakes every day and they just keep communicating, they keep on going, they never stop, they’re the best students.
اونایی که هر روز اون اشتباهات رو میکنن و فقط به معاشرت کردن ادامه میدن، به پیش رفتن ادامه میدن، هیچوقت توقف نمیکنن، اونا بهترین شاگردان.
And I try to follow this same philosophy myself, in my business and as a teacher.
و من سعی میکنم خودم هم همین فلسفه رو دنبال کنم، توی کسبوکارم و به عنوان یه معلم.
As a teacher I always try new things.
به عنوان یه معلم من همیشه چیزای جدید رو امتحان میکنم.
When I was teaching in the classroom I was always trying new activities, new approaches, new methods, constantly trying them.
وقتی داشتم توی کلاس درس، تدریس میکردم همیشه داشتم فعالیتهای جدید، رویکردهای جدید، متدهای جدید رو امتحان میکردن، دائما امتحانشون میکردن.
Most of them failed.
اکثرشون شکست خوردن.
Most of the time the students didn’t like it or it was not effective.
اکثر اوقات دانشآموزا دوستش نداشتن یا مؤثر نبود.
Did I stop?
آیا من دست نگه داشتم؟
Did I cry?
آیا گریه کردم؟
“Oh no, I made a mistake!
«اوه نه، من اشتباه کردم»!
” No, I did not.
نه اینکار رو نکردم.
I learned and then I tried something else and I tried something else.
درس گرفتم و بعد یه چیز دیگه رو امتحان کردم و یه چیز دیگه رو امتحان کردم.
So, this Effortless English System we have now is the result of many mistakes in the past.
پس، این سیستم انگلیسی بدونزحمت که ما الان داریم نتیجهی کلی اشتباه توی گذشتهست.
And I hope and I plan that in the future the Effortless English System will be even better because I will continue to try new stuff.
و من امیدوارم و برنامه دارم که سیستم انگلیسی بدونزحمت توی آینده حتی بهتر بشه بخاطر اینکه من به امتحان کردن چیزای جدید ادامه میدم.
We’re playing with video now.
ما حالا داریم با ویدیو نمایش میدیم.
We have a Master Member Site which uses video.
ما یه سایت عضویت ارشد داریم که از ویدیو استفاده میکنه.
That’s something new.
این یه چیز جدیده.
Some of the videos are going to be bad.
یه سری از ویدیوها قراره که بد باشین.
I’m going to make mistakes.
من قراره مرتکب اشتباهاتی بشم.
I will always continue to make mistakes because I know that making mistakes is the key to growth.
من همیشه به اشتباه کردن ادامه خواهم داد بخاطر اینکه میدونم اون اشتباه کردنا کلید رشده.
It’s the key to improvement, it’s the key to innovation, and it’s the key to big success.
کلید پیشرفته، کلید ابتکاره، و کلید یه موفقیت بزرگه.
You need to learn that, too.
شما هم باید اینو یاد بگیرین.
So this is my message to you, do not be afraid!
پس پیام من به شما اینه، نترسید!
Get on the forums now, today and write something, anything.
همین حالا، امروز برین تو تالار یه چیزی بنویسین، هر چی.
Write about your life, write about what you like to do, write about music, write about movies, I don’t care, write about anything.
راجع به زندگیتون بنویسین، راجع به چیزی که دوست دارین انجام بدین بنویسین، دربارهی موسیقی بنویسین، دربارهی فیلما بنویسین، مهم نیس، راجع به هرچیزی بنویسین.
Make mistakes.
اشتباه کنین.
Make grammar mistakes, make spelling mistakes.
اشتباهات گرامری کنین، اشتباهات املائی کنین.
That’s the way you will improve and that’s the way you will get stronger as an English speaker.
اونطوریه که پیشرفت میکنین و اونطوریه که به عنوان یه متکلم انگلیسی قویتر میشین.
If you do nothing, if you refuse to write, if you’re afraid to make mistakes, you’re going to learn slowly, so that’s my challenge to you.
اگه هیچکاری نکنین، اگه از نوشتن امتناع کنید، اگه از مرتکب اشتباه شدن بترسین، قراره که به کندی یاد بگیرین، پس این چالش من واسه شماس.
Every day, at least every week, get on the forums and write something and make mistakes.
هر روز، حداقل هر هفته، برین تو تالار و یه چیزی بنویسین یه اشتباهاتی بکنین.
Do not correct your mistakes.
اشتباهاتتون رو تصحیح نکنین.
Don’t worry about it.
نگرانش نباشین.
Don’t look at a grammar book.
به کتاب گرامر نگاه نکنین.
You just write something, five minutes, 10 minutes and, boom, you hit enter.
فقط یه چیزیو، پنج دقیقه، ده دقیقه، مینویسین و بوم، میزنین رو اینتر.
You publish it with the mistakes.
با اشتباها منتشرش میکنین.
Let everyone see the mistakes.
بذارین همه اشتباها رو ببینن.
That is my challenge to you.
این چالش من واسه شماس.
That is what you must do if you are serious.
این کاریه که اگه مصمم هستین باید بکنین.
If you really want to improve as an English learner, if you really want to speak better and write better and understand better that’s what you must do.
اگه واقعا میخواین به عنوان یه زبانآموز انگلیسی پیشرفت کنین، اگه واقعا میخواین بهتر مکالمه کنین و بهتر بنویسین و بهتر بفهمین، این کاریه که باید بکنین.
You must write on the forums every week, every day, with mistakes.
باید هر هفته، هر روز، توی تالار با اشتباها بنویسین.
I hope you’ll do that.
امیدوارم این کار رو انجام بدین.
If you do that, if you do it a lot, then you can become one of our Master Members.
اگه شما این کارو کنین، اگه زیاد این کار رو کنین، در اون صورت میتونین بشید یکی از اعضای ارشدمون.
And Master Members, I email them personally sometimes because they’re my favorite members.
و اعضای ارشد، من بعضی مواقع شخصا بهشون ایمیل میدم بخاطر اینکه اونا اعضای مورد علاقهی منن.
They’re the ones I really love, so I like to give my attention to them.
اونایین که من واقعا عاشقشونم، پس دوست دارم که توجهم رو معطوفشون کنم.
If you do nothing, if you sit and you stay quiet and you’re afraid to make a mistake, well, you’re just not going to learn very fast.
اگه هیچکاری نکنین، اگه بشینید و ساکت بمونین و بترسین که مرتکب اشتباهی شین، خب، شما قرار نیست خیلی سریع یاد بگیرین.
So make your decision.
پس تصمیمتون رو بگیرید.
I hope you’ll decide to be strong, to be brave and to make mistakes so you will improve very quickly.
امیدوارم تصمیم بگیرید که قوی باشید، شجاع باشید و اشتباه کنید تا سریعا پیشرفت کنین.
I will see you next time.
دفعهی بعدی میبینمتون.
بخش دوم – درس واژگان
Hi, this is AJ, welcome to the vocabulary lesson for “Leaders Make Mistakes.
درود، ایجی هستم، به درس دایره لغات برای فصل «رهبران اشتباه میکنند» خوش اومدین.
Let’s go to the beginning.
بیاین بریم به اولش.
They have a phrase “they make no bones about it.
یه عبارتی داشتن They make no bones about it (عین خیالشونم نیست).
” Tom Peters says “Leaders make mistakes and they make no bones about it.
تام پیترز میگه رهبرا اشتباه میکنن اما عین خیالشونم نیست.
” So that’s a little idiom there, to make no bones about something.
پس اینجا یه اصطلاح ریزی داریم، To make no bones about something.
When you say “they make no bones about it”, it means they don’t apologize for it or they don’t try to hide it.
وقتی میگی They make no bones about it یعنی بابتش عذرخواهی نمیکنن یا سعی نمیکنن پنهونش کنن.
They don’t feel bad about it.
احساس بدی بهش ندارن.
That’s the meaning of this phrase.
این میشه معنی این عبارت.
It means you do something and you’re not worried about it.
یعنی یه کاری میکنین اما نگرانش نیستین.
You don’t apologize for it.
واسهش عذرخواهی نمیکنین.
You don’t feel bad about it.
حس بدی بهش ندارین.
You don’t try to hide it.
سعی نمیکنین پنهونش کنین.
You feel good.
حس خوبی دارین حتی.
So it says they make mistakes and they make no bones about it.
پس داره میگه اشتباه میکنن اما عین خیالشونم نیست.
It means they make mistakes and they don’t feel bad about making the mistakes, they feel good.
یعنی اشتباهو انجام میدن اما حس بدی راجع به اشتباهشون ندارن، حس خوبی دارن.
They make mistakes and they don’t apologize.
اشتباه میکنن و عذرخواهی نمیکنن.
They don’t say “I’m sorry.
نمیگن که “متاسفم”.
I’m sorry I made a mistake,” right?
“متاسفم که اشتباه کردم”، درسته؟
They make no bones about it.
عین خیالشونم نیست.
They do not apologize.
معذرتخواهی نمیکنن.
They are direct and honest about it.
راجع بهش صاف و صادقن.
They don’t try to hide it, they don’t feel bad about it and they don’t apologize.
سعی نمیکنن پنهونش کنن، حس بدی بهش ندارن و معذرتخواهی نمیکنن.
They make no bones about making mistakes.
اشتباه کردنشون عین خیالشونم نیست.
They don’t apologize for making mistakes.
واسه اشتباه کردن عذرخواهی نمیکنن.
They don’t try to hide their mistakes.
اشتباهاتشون رو پنهون نمیکنن.
They don’t feel bad about their mistakes.
حس بدی به اشتباهاتشون ندارن.
They make no bones about it.
عین خیالشونم نیست.
Okay, then a little later he says “In placid times leaders can pretend to have the answers.
خب، یکم بعدش میگه “توی وقت آرامش (Placid times) رهبرا میتونن وانمود کنن که همهی جوابا رو دارن”.
” Okay, placid.
خب، Placid.
Placid means calm, calm (c-a-l-m), calm.
Placid یعنی آسوده، آسوده (C-a-l-m)، آروم.
So it means nothing is changing, right?
پس یعنی هیچی در حال تغییر نیست، درسته؟
Everything is calm and slow and relaxed.
همهچی آروم و آهسته و ریلکسه.
So during placid times in the economy, in history, when everything is calm, then the leaders can pretend they are strong.
پس توی اوضاع آرامش اقتصادی، توی تاریخ، وقتی همهچی آرومه، رهبرا میتونن وانمود کنن که قدرتمندن.
They can pretend they are perfect.
میتونن وانمود کنن که کاملن.
They can pretend they know everything.
میتونن وانمود کنن همهچیو میدونن.
So in calm times leaders could, in the past, pretend to know everything.
پس توی اوضاع آروم رهبرا توی گذشته میتونستن وانمود کنن که همهچیو میدونن.
They could pretend to be perfect.
میتونستن وانمود کنن که بینقصن.
But he says “In turbulent times leaders must have the best questions, not the best answers.
ولی میگه “توی دوران آشفتگی (Turbulent times) رهبرا باید بهترین پرسشها رو داشته باشن، نه بهترین جوابا”.
” They can’t pretend to know everything.
نمیتونن وانمود کنن همهچی رو میدونن.
Instead, they have to ask a lot of questions, always asking questions, asking questions.
در ازاش، باید کلی سوال بپرسن، دائم سوال بپرسن، سوال بپرسن.
So that’s what happens in turbulent times, what must happen in turbulent times.
پس این چیزیه که توی اوقات بیثباتی اتفاق میفته، چیزیه که باید توی اوضاع آشفتگی اتفاق بیفته.
Now turbulent, of course, is the opposite of placid.
حالا Turbulent، مشخصا متضاد Placid هستش.
Turbulent means not calm.
Turbluent یعنی آسوده نباشه.
It means rough or changing fast, chaotic, so in chaotic times, in rough, difficult times, in times when everything is changing quickly, in turbulent times, turbulent.
یعنی سخت یا به سرعت در حال تغییر، آشوبناک، پس توی اوقات آشوبناک، توی دوران سخت و دشوار، توی دورانی که همهچیز سریعا در حال تغییره، توی اوضاع آشفتگی، Turbulent.
Turbulent is the opposite of calm, turbulent, not calm.
Turbulent متضاد آرومه، آشفتگی، آروم نباشه.
Tom says that these questions that leaders ask – they ask everybody questions all the time – the questions must encourage other people to undertake voyages of mutual discovery.
تام میگه این سوالایی که رهبرا میپرسن – اونا دائما از همه سوال میپرسن – این سوالا باید بقیه افراد رو تشویق کنه که سیاحتهای (Voyages) اکتشاف (Discovery) مشترک و متقابل (Mutual) رو بر عهده بگیرن (Undertake).
What does that mean?
این یعنی چی؟
Undertake voyages of mutual discovery.
Undertake voyages of mutual discovery.
Well, to undertake means to start, to start doing something.
خب To undertake یعنی شروع کردن، شروع به انجام چیزی.
So to undertake a voyage means to start a voyage and a voyage is a trip, it’s a journey, a trip.
پس To undertake a voyage یعنی یه سفری رو شروع کنن و Voyage میشه سفر، سیاحت، گردش.
So he’s saying you must encourage other people to take a trip, to start a trip, to undertake, to start.
پس داره میگه شما باید بقیه افراد رو تشویق به سفر کردن، شروع یه سفر، به عهده گرفتن، شروع کردنش، بکنین.
So, again, to undertake something means to start something, usually something that takes a long time.
پس دوباره، To undertake یعنی یه چیزیو شروع کنین، معمولا چیزی که وقت زیادی میگیره.
So you’re going to start something and it’s going to take a while to finish it, to undertake.
پس قراره یه چیزیو شروع کنین و قراره اتمامش وقت زیادی ببره، به عهدهش بگیرین.
And you’re going to undertake a voyage.
و قراره یه سیاحت رو به عهده بگیرین.
Again, a voyage is a journey, it’s a trip.
دوباره، Voyage میشه یه سفر، یه گردش.
Now he’s not talking about a real trip, like New York to Los Angeles, he’s talking about an emotional trip, an intellectual trip.
حالا اون راجع به یه سفر واقعی مث نیو یورک به لوس آنجلس صحبت نمیکنه، داره راجع به یه سفر عاطفی، یه سفر فکری حرف میزنه.
It means changing what happens in your mind, so a trip, a voyage of mutual discovery.
یعنی تغییر دادن چیزی که توی ذهنتون اتفاق میفته، پس یه سفر، یه سیاحت از اکتشاف متقابل.
Mutual means shared, it means it’s something you do together with other people.
Mutual یعنی مشترک، یعنی چیزی که همراه بقیه افراد انجام میدین.
So, for example, you have a team.
مثلا یه تیمی دارین.
You want your team to take a trip together, a mutual trip, mutual, together.
از تیمتون میخواین تا با هم یه سفری داشته باشن، یه سفر متقابل، متقابل، با هم دیگه.
It means everybody shares it, it happens to everybody.
یعنی همه توش مشترکن، واسه همه اتفاق میفته.
That’s mutual, mutual means shared or happening to everybody.
این میشه Mutual، یعنی مشترک یا اینکه واسه همه داره اتفاق میفته.
And, finally, the word discovery means learning, learning.
و آخریش، کلمهی Discovery یعنی یادگیری، یادگیری.
Or to find new things, find something new, learn something new.
یا چیزای جدید پیدا کردن، یه چیز جدید پیدا کردن، به چیز جدید یاد گرفتن.
So that whole phrase, which is a little difficult, to undertake voyages of mutual discovery, to start a trip of shared learning.
پس کل اون عبارت، که یکمی هم سخته، To undertake voyages of mutual discovery، میشه یه سفر مشترک یادگیری رو شروع کردن.
So what he’s saying is leaders encourage their people to learn new things together.
پس چیزی که داره میگه اینه که رهبرا افرادشون رو تشویق میکنن که که چیزای جدید رو با هم یاد بگیرن.
Leaders encourage their people to do, to try, new things together.
رهبرا افرادشون رو تشویق میکنن که چیزای جدید رو کنار هم انجام بدن، امتحان کنن.
That’s what he means.
این چیزیه که داره میگه.
And he says the essence of trying new stuff is letting people screw up.
و میگه ذات (Essence) امتحان کردن چیزای جدید اینه که بذارین افراد گند بزنن.
Alright, essence means the core, the most important idea.
بسیار خب، Essence یعنی هسته، مهمترین ماهیت.
It’s what’s most important.
چیزیه که از همه مهمتره.
So the most important part of trying new stuff, the most important idea, the most important point of trying new stuff is letting people screw up.
پس مهمترین قسمت امتحان کردن چیزای جدید، مهمترین ماهیتش، مهمترین نکتهی امتحان کردن چیزای جدید اینه که بذارین آدما گند بزنن (To screw up).
To screw up means to make a mistake or to fail.
To screw up یعنی اشتباه کردن یا شکست خوردن.
To screw up means to fail or to make a mistake.
To screw up یعنی شکست خوردن یا اشتباه کردن.
You say “Oh, I screwed up!
مثلا میگی “Oh, I screwed up”!
” It means I made a mistake.
یعنی من اشتباه کردم.
I made a mistake, I screwed up.
اشتباه کردم، گند زدم.
To screw up means to make a mistake.
To screw up یعنی اشتباه کردن.
He says “You must screw up.
میگه باید گند بزنین.
You must make mistakes.
باید اشتباه کنین.
If you’re a leader you must encourage your people to screw up.
اگه یه لیدر هستین، باید افرادتون رو تشویق کنین که گند بزنن.
You must encourage them to make mistakes.
باید تشویقشون کنین اشتباه کنن.
Help them to make mistakes.
کمکشون کنین اشتباه کنن.
Congratulate them when they make big, interesting mistakes.
وقتی اشتباهات بزرگ و جالبی میکنن بهشون تبریک بگین.
Encourage them to screw up.
تشویقشون کنین گند بزنن.
Our next word is mandatory.
کلمهی بعدیمون Mandatory (الزامی) هستش.
He says “Big mistakes are mandatory.
میگه اشتباهات بزرگ الزامین.
” Mandatory means required and necessary, something you must do.
Mandatory یعنی مورد نیاز و ضروری، یه چیزی که باید انجامش بدین.
It is mandatory to make mistakes.
این الزامیه که اشتباه کنین.
It means you must make mistakes.
یعنی شما باید اشتباه کنین.
It is required, it is necessary to make mistakes, it is mandatory.
مورد نیازه، ضروریه که اشتباه کنین، الزامیه.
If you want to succeed, if you want your business to grow and be great, well then you must make big mistakes.
اگه میخواین که موفق بشین، اگه میخواین که تجارتتون رشد کنه و فوقالعاده بشه، خب پس باید هم اشتباهات بزرگ کنین.
Big mistakes are mandatory if you want big success.
اگه موفقیت بزرگ میخواین، اشتباهات بزرگ الزامین.
And a great phrase, he says “Reward excellent failures, punish mediocre successes.
و یه عبارت فوقالعاده، میگه به شکستای بزرگ پاداش بدین، موفقیتای متوسط (Mediocre) رو مجازات کنین.
” Mediocre means normal, average.
Mediocre یعنی نرمال، متوسط.
Not great, not terrible, just in the middle.
نه عالی، نه افتضاح، صرفا حد وسط.
So he says punish, punish people for mediocre success, for so-so success, for average, normal success.
پس داره میگه مجازات کنین، افراد رو برای موفقیتهای عادی مجازات کنین، واسه موفقیتهای حد وسط، موفقیتای نرمال.
Tom Peters says that average and normal are bad.
تام پیترز میگه متوسط و نرمال، بدن.
They will hurt your business.
به کسبوکارتون صدمه میزنن.
Instead, reward excellent, great big failures.
در ازاش، به شکستهای بزرگ، عالی و ممتاز پاداش بدین.
Next we have the phrase “to be applauded.
بعدش عبارت To be applauded (مورد تشویق قرار گرفتن) رو داریم.
” He says “Thoughtless, recklessness is not to be applauded.
میگه بیپرواییِ بدونفکر (ُThoughtless recklessness) نباید مورد تشویق قرار گرفته بشه.
” To be applauded means to be rewarded, to be congratulated and to be complimented, right?
To be applauded یعنی مورد پاداش قرار گرفتن، مورد تشویق و تمجید قرار گرفتن، درسته؟
Applauding means clapping your hands like this (clap, clap, clap, clap, clap).
Applauding یعنی دست زدن مث این.
I’m applauding right now…yay, yay!
من الان دارم تشویق میکنم… هورا، هورا!
It means to be cheered, to be valued, to be applauded, to be complimented, to be rewarded.
یعنی مورد تشویق و ارزش قرار گرفتن، To be applauded، مورد تمجید و پاداش قرار گرفتن.
They all mean similar things.
همهشون معنی مشابه میدن.
So he’s saying don’t applaud, don’t congratulate, don’t reward, don’t applaud thoughtless recklessness.
پس داره میگه تشویق نکنین، تبریک نگین، پاداش ندین، بیپرواییهای بدون فکر رو تشویق نکنین.
It means just random.
یعنی صرفا شانسی.
Thoughtless means you don’t think about it.
Thoughtless یعنی بهش فکر نمیکنین.
And reckless means taking big risks, to take big, big risks.
و Reckless یعنی ریسک بزرگ کردن، ریسک خیلی گنده کردن.
Someone who is reckless, you know, they don’t care about failing at all.
کسی که بیپرواست، میدونین، اصلا به شکست خوردن اهمیت نمیده.
Reckless means you don’t care about the risks, you’re totally not afraid of taking a big chance.
Reckless یعنی به ریسک اهمیتی نمیدین، کلا از شانسای بزرگ نمیترسین.
That’s reckless.
این میشه Reckless.
So he’s saying reckless or recklessness is the noun, it’s very good if it’s thoughtful.
پس داره میگه بیپروایی یا Recklessness که اسمشه، اگه همراه با تفکر باشه خیلی خوبه.
People who think about being reckless, people who think about taking big risks, people who think about trying something very different, if they think about it carefully and they really think about it and they have a plan, well that’s great.
افرادی که به بیپروا شدن فکر میکنن، افرادی که به ریسک بزرگ کردن فکر میکنن، افرادی که به امتحان کردن چیزای خیلی متفاوت فکر میکنن، اگه بادقت بهش فکر کنن و واقعا هم فکر کنن و واسهش برنامه داشته باشن، این فوقالعادهست.
And he gives examples, Martin Luther King and Galileo and Picasso.
و بعدش مثال میاره، مارتین لوتر کینگ و گالیله و پیکاسو.
They were reckless, they tried very different, almost crazy things at that time in their life, in history and they succeeded, but they were thoughtful, they thought about it carefully.
اونا بیپروا بودن، چیزای خیلی متفاوت و تقریبا دیوونهواری رو توی زمان خودشون، توی تاریخ امتحان کردن، و موفق هم شدن، ولی خب با ملاحظه بودن، بادقت بهش فکر میکردن.
And he says, “Against long odds they tried to create an entirely new world.
و میگه، و با وجود احتمالات خیلی ضعیف (Against long odds) سعی کردن کاملا یه دنیای جدیدی بسازن.
” Against long odds, it means against difficult challenges, against difficult problems. It means there’s a low chance to succeed.
Against long odds، یعنی با وجود چالشهای دشوار، با وجود مشکلات سخت، یعنی یه شانس پایینی واسه موفقیت وجود داشته باشه.
The chance to succeed is very small.
شانس موفقیت خیلی کوچیکه.
So against long odds, it means you’re going against what is normal.
پس Against long odds یعنی در برابر چیزی که نرماله میرین جلو.
It means you’re going against what is probable.
یعنی مقابل چیزی که احتمالش هست میرین جلو.
You’re probably going to fail if you go against the long odds, if you go against what is normal, if you go against what is probable.
یحتمل با وجود احتمالات ضعیف قراره که شکست بخورین، اگه خلاف چیزی که نرماله حرکت کنین، اگه خلاف چیزی که محتمله برین جلو.
So all these people, they tried something against long odds.
پس همهی این آدما، بر خلاف احتمالات چیزیو امتحان کردن.
It means they probably were going to fail.
یعنی احتمالا قرار بوده که شکست بخورن.
Most people thought they would fail.
اکثر آدما فکر میکردن قراره شکست بخورن.
And, finally, we have the word ain’t, ain’t.
و در پایان، کلمهی Ain’t (نیست) رو داریم، Ain’t.
He said “If that ain’t reckless I don’t know what the word means.
میگه اگه این اسمش بیپروایی نیست، پس من دیگه نمیدونم معنیش چی میشه.
” Ain’t really just means is not or am not or are not.
Ain’t در واقع همون Is not یا Am not یا Are not هستش.
And it’s a very, very casual way to say is not or am not.
یه روش خیلی خیلی عامیانهی اینه که بگین Is not یا Am not.
Say “I ain’t hungry.
مثلا I ain’t hungry.
” It means I am not hungry.
میشه I am not hungry.
Or “He ain’t handsome.
یا He ain’t handsome.
” It means he is not handsome.
میشه He is not handsome.
So ain’t, again, is very, very casual.
پس دوباره، Ain’t خیلی خیلی عامیانهست.
It does not sound intelligent, it does not sound intellectual.
کلمهش خیلی هوشمندانه به نظر نمیاد، خیلی روشنفکرانه به نظر نمیاد.
It’s really the opposite, it kind of very emotional, very, very, very casual.
واقعا بر عکسه، یه جورایی احساسی هستش، خیلی خیلی خیلی عامیانهست.
That’s ain’t, it means am not or are not or is not.
این شد Ain’t، یعنی Am not یا Are not یا Is not.
You can use it for all of those.
میتونی واسه همهی اینا استفادهش کنین.
He ain’t hungry.
He ain’t hungry.
I ain’t hungry.
I ain’t hungry.
They ain’t hungry.
They ain’t hungry.
Okay, that is the end of the vocabulary for “Leaders Make Mistakes.
خب، اینم از آخر درس دایره لغات برای «رهبران اشتباه میکنند».
بخش سوم – درس داستان کوتاه
Hello, this is AJ, welcome to the mini-story for “Leaders Make Mistakes.
درود، ایجی هستم، به داستان کوتاه فصل «رهبران اشتباه میکنند» خوش اومدین.
” Let’s start.
بیاین شروع کنیم.
There were two penguins; their names were Todd and Louis.
دو تا پنگوئن بودن، اسمشون تاد و لوئیس بود.
Todd and Louis were penguins, they lived in Antarctica.
تاد و لوئیس پنگوئن بودن، توی قطب جنوب زندگی میکردن.
Where did Todd and Louis the penguins live?
تاد و لوئیسِ پنگوئن کجا زندگی میکردن؟
They lived in Antarctica.
قطب جنوب زندگی میکردن.
Did they live in Florida or Antarctica?
آیا توی فلوریدا زندگی میکردن یا توی قطب جنوب؟
Well, they lived in Antarctica.
خب، توی قطب جنوب زندگی میکردن.
What were Todd and Louis?
تاد و لوئیس چی بودن؟
Well, they were penguins.
خب، پنگوئن بودن.
Todd and Louis were penguins.
تاد و لوئیس پنگوئن بودن.
Were they ducks?
اردک بودن؟
No, they weren’t.
نه، نبودن.
They weren’t ducks they were penguins.
اردک نبودن، پنگوئن بودن.
Todd and Louis were penguins and they lived in Antarctica.
تاد و لوئیس پنگوئن بودن و توی قطب جنوب زندگی میکردن.
How is the weather in Antarctica?
هوای قطب جنوب چطوریه؟
Well, it’s cold.
خب، سرده.
The weather is always very cold in Antarctica.
هوا توی قطب جنوب همیشه خیلی سرده.
Did Todd and Louis like the cold?
آیا تاد و لوئیس سرما رو دوست داشتن؟
Well, they were penguins, but they did not like the cold.
خب، پنگوئن بودن اما سرما رو دوست نداشتن.
Todd and Louis didn’t like the cold, they were strange penguins.
تاد و لوئیس سرما رو دوست نداشتن، پنگوئنای عجیبی بودن.
What didn’t they like?
چی رو دوست نداشتن؟
Well, they didn’t like the cold.
خب، سرما رو دوست نداشتن.
Todd and Louis the penguins didn’t like the cold.
تاد و لوئیسِ پنگوئن، سرما رو دوست نداشتن.
In fact, Todd and Louis wanted to buy a beach resort in Thailand.
در واقع، تاد و لوئیس میخواستن یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند بخرن.
What did they want to buy?
میخواستن چی بخرن؟
They wanted to buy a beach resort.
میخواستن یه تفرجگاه ساحلی.
Where did they want to buy a beach resort?
میخواستن کجا تفرجگاه ساحلی بخرن؟
In Thailand, they wanted to buy a beach resort in Thailand.
تو تایلند، میخواستن یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند بخرن.
And who, who wanted to buy a beach resort in Thailand?
و کیا، کیا میخواستن یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند بخرن؟
Todd and Louis the penguins.
تاد و لوئیسِ پنگوئن.
Todd and Louis the penguins wanted to buy a beach resort in Thailand.
تاد و لوئیسِ پنگوئن میخواستن یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند بخرن.
In fact, they told all the other penguins, they said “We make no bones about it, we hate the cold!
در واقع، به همه پنگوئنای دیگه گفتن که «ما عین خیالمونم نیس، از سرما متنفریم»!
Did they apologize because they hated the cold?
آیا بخاطر اینکه از سرما بدشون میومد عذرخواهی کردن؟
No, they didn’t apologize.
نه، عذرخواهی نکردن.
They said “We make no bones about it.
گفتن «عین خیالمونم نیست».
We don’t feel bad about it.
حس بدی بهش نداریم.
We’re not going to apologize.
قرار نیست بابتش عذرخواهی کنیم.
We make no bones about it, we hate the cold!
عین خیالمونم نیس، از سرما بدمون میاد.
What did Todd and Louis say to the other penguins?
تاد و لوئیس به پنگوئنای دیگه چی گفتن؟
They said we make no bones about it.
گفتن عین خیالمونم نیست.
We hate the cold!
ما از سرما متنفریم.
Did they try to hide their feelings?
آیا سعی کردن احساساتشون رو پنهون کنن؟
No, they said we make no bones about it.
نه، گفتن عین خیالمونم نیست.
They were open.
باز رفتار کردن.
They were direct.
رک و راست بودن.
We make no bones about it, we hate the cold!
عین خیالمونم نیست، از سرما متنفریم!
They were strong and direct.
قوی و رک و راست بودن.
Well, one day they decided to leave Antarctica.
خب، یه روز تصمیم گرفتن قطب جنوب رو ترک کنن.
Against long odds they undertook the long, dangerous journey to Thailand.
با وجود شانس کم، مسافرت طولانی و خطرناک به تایلند رو شروع کردن.
Was it probable that they would succeed?
آیا محتمل بود که موفق بشن؟
No, it was not probable.
نه، محتمل نبود.
Probably they would fail.
احتمالا قرار بود شکست بخورن.
Against long odds they started the trip.
با وجود شانس کم سفرشون رو شروع کردن.
Would they probably succeed or would they probably fail?
احتمالا موفق میشدن یا احتمالا شکست میخوردن؟
They would probably fail, right?
احتمالا شکست میخوردن، درست؟
They were going against long odds, against long odds, against difficult challenges, against probable failure, against long odds.
با وجود شانس کمی میرفتن، با وجود شانس کم، با وجود چالشای دشوار، با وجود شکستهای احتمالی، با وجود شانس کم.
So against long odds they undertook a long trip from Antarctica to Thailand.
پس با وجود شانس کم سفر طولانیشون از قطب جنوب به تایلند رو شروع کردن.
Did they finish a long trip from Antarctica to Thailand?
آیا سفر طولانی از قطب جنوب به تایلند رو تموم کردن؟
No, they didn’t finish they started, they undertook, they began.
نه، تموم نکردن، شروع کردن، به عهده گرفتنش، آغاز کردن.
They undertook a long trip, a dangerous trip, a difficult trip from Antarctica to Thailand.
یه سفر بلند رو شروع کردن، یه سفر خطرناک، یه سفر دشوار از قطب جنوب به تایلند.
What did they undertake?
چی رو شروع کردن؟
They undertook a trip from Antarctica to Thailand.
یه سفر از قطب جنوب به تایلند رو شروع کردن.
And who?
و کیا؟
Louis and Todd, Louis and Todd undertook a long trip from Antarctica to Thailand.
لوئیس و تاد، لوئیس و تاد یه سفر طولانی از قطب جنوب به تایلند رو شروع کردن.
And what were they?
و چی بودن؟
What were Todd and Louis?
لوئیس و تاد چی بودن؟
They were penguins.
پنگوئن بودن.
Todd and Louis were penguins who undertook a long, dangerous trip from Antarctica to Thailand.
لوئیس و تاد پنگوئنایی بودن که یه سفر طولانی و خطرناک از قطب جنوب به تایلند رو شروع کردن.
They swam in the ocean going north and one night there was a big storm.
توی اقیانوس به سمت شمال شنا کردن و یه شبی یه طوفان بزرگی اومد.
The ocean was turbulent and very cold.
اقیانوس خیلی سرد و ناآرام بود.
During the storm was the ocean calm?
آیا طی طوفان، اقیانوس آروم بودش؟
No, it wasn’t calm it was turbulent.
نه آروم نبود، ناآروم بود.
The ocean was turbulent, it was not calm.
اقیانوس ناآروم بودش، آروم نبود.
Why was the ocean turbulent?
چرا اقیانوس ناآروم بود؟
Well, because there was a storm.
خب، چون یه طوفانی بودش.
The ocean was turbulent because there was a storm.
اقیانوس ناآروم بود بخاطر اینکه یه طوفانی اومده بود.
How was the ocean?
اقیانوس چه جوری بود؟
It was turbulent.
ناآروم بود.
The ocean was very turbulent (pow), big storm (pow, pow).
اقیانوس خیلی ناآروم بودش، طوفان گنده.
There were big, big waves, it was turbulent and cold and dangerous.
موجای خیلی خیلی بزرگ میومدن، ناآروم و سرد و خطرناک بودش.
The storm was very long.
طوفانه خیلی طولانی بود.
The storm lasted 20 days.
اون طوفان ۲۰ روز طول کشید.
Twenty days and 20 nights the ocean was turbulent, big, big waves crashing (pow, pow)!
بیست روز و بیست شب اقیانوس ناآروم بودش، موجای خیلی خیلی بزرگ برخورد میکردن.
The water was cold.
آب سرد بودش.
Todd and Louis continued to swim.
تاد و لوئیس به شنا کردن ادامه دادن.
Todd yelled “We ain’t quittin’!
تاد فریاد زد «ما کم نمیاریم»!
We’re going to Thailand!
«ما داریم میریم تایلند»!
We ain’t gonna’ quit!
«ما قرار نیس کم بیاریم»!
Would they quit?
آیا اونا منصرف میشدن؟
No, they would not quit.
نه، منصرف نمیشدن.
Todd yelled “We ain’t quitting!
تاد فریاد زد «ما کم نمیاریم»!
” We are not quitting!
«ما انصراف نمیدیم»!
“We ain’t gonna’ quit!
«ما قرار نیس انصراف بدیم»!
” We will not quit!
«ما منصرف نخواهیم شد»!
They continued to swim.
به شنا کردن ادامه دادن.
They didn’t quit.
انصراف ندادن.
What did Todd say?
تاد چی گفتش؟
He said, he yelled “We ain’t quitting!
گفتش، فریاد زدش «ما کم نمیاریم»!
We’re going to Thailand.
«داریم میریم تایلند».
Nothing can stop us, we ain’t gonna’ quit!
«هیچی نمیتونه جلومونو بگیره، ما انصراف نمیدیم»!
And they did not quit.
و انصراف هم ندادن.
They continued to swim during the storm going north, going north to Thailand.
طی طوفان به شنا کردن ادامه دادن و رفتن به طرف شمال، شمال به سمت تایلند.
And, finally, after 20 long, difficult days the storm stopped.
و بالاخره، بعد ۲۰ روز طولانی و سخت، طوفان تموم شد.
The ocean became calm and placid.
اقیانوس آروم و ساکن شدش.
Did the ocean become turbulent?
اقیانوس آشفته شدش؟
No, it didn’t, it became placid, very calm.
نه، نشد، آروم شدش، خیلی ساکن.
What became placid?
چی آروم شد؟
The ocean, the ocean became very placid, very, very calm.
اقیانوس، اقیانوس خیلی آروم شد، خیلی خیلی ساکن.
Did it become turbulent or did it become placid?
آیا آشفته شد یا آروم شدش؟
It became placid.
آروم شد.
The ocean became very placid and the water became very, very warm, warm and placid.
اقیانوس خیلی آروم شد و آب خیلی خیلی گرم شد، گرم و آروم.
And then they saw it, they saw Thailand.
و بعد دیدنش، تایلندو دیدن.
They arrived in Thailand!
رسیدن به تایلند!
Todd and Louis the penguins made it to Thailand.
تاد و لوئیسِ پنگوئن موفق شدن برسن به تایلند.
They swam through the placid warm water and they arrived on a beach.
توی آب گرم و آروم شنا کردن و رسیدن به یه ساحل.
Where did they arrive?
کجا رسیدن؟
They arrived on a beach in Thailand.
به یه ساحل توی تایلند رسیدن.
Who arrived on a beach in Thailand?
کیا رسیدن به یه ساحل توی تایلند؟
Todd and Louis, Todd and Louis arrived on a beach in Thailand.
تاد و لوئیس، تاد و لوئیس رسیدن به یه ساحل توی تایلند.
What arrived on a beach in Thailand?
چیا رسیدن به یه ساحل توی تایلند؟
Two penguins, two strange penguins arrived on a beach in Thailand; their names were Todd and Louis.
دو تا پنگوئن، دو تا پنگوئن عجیب رسیدن به یه ساحل توی تایلند، اسماشونم تاد و لوئیس بودش.
Immediately Todd and Louis said “We want to buy this beach.
تاد و لوئیس بلافاصله گفتن «ما میخوایم این ساحل رو بخریم».
” Of course they were rich penguins and they bought the beach.
و خب البته که پنگوئنای پولداری بودن و ساحل رو خریدن.
What did they buy?
چی خریدن؟
They bought the beach in Thailand.
ساحله رو توی تایلند خریدن.
Who bought the beach in Thailand?
کیا ساحل توی تایلند رو خریدن؟
Todd and Louis, the very rich penguins.
تاد و لوئیس، اونا پنگوئنای پولداری بودن.
Where did they buy a beach?
کجا ساحل خریدن؟
In Thailand, they bought a beach in Thailand.
توی تایلند، توی تایلند یه ساحل خریدن.
What did they buy in Thailand?
توی تایلند چی خریدن؟
A beach, they bought a beach in Thailand and they built a huge, beautiful resort.
یه ساحل، یه ساحل توی تایلند خریدن و یه تفرجگاه بزرگ و زیبا درست کردن.
And every day Todd and Louis the penguins laid on the beach in the sun next to the warm, placid waters of Thailand.
و هر روز تاد و لوئیسِ پنگوئن لم میدادن رو ساحل زیر آفتاب، کنار آبهای گرم و آروم تایلند.
They were very relaxed and very warm and very, very happy penguins.
اونا پنگوئنای خیلی ریلکس و گرم و خیلی خیلی خوشحالی بودن.
What were they?
چی بودن؟
They were warm, relaxed, happy penguins.
پنگوئنای گرم، ریلکس و خوشحالی بودن.
Why were they warm, relaxed, happy penguins?
چرا پنگوئنای گرم، ریلکس و خوشحالی بودن؟
Because every day they laid on a beach in Thailand under the sun.
بخاطر اینکه هر روز روی یه ساحل توی تایلند زیر آفتاب لم میدادن.
Who laid on a beach in Thailand under the sun every day?
کیا هر روز روی یه ساحل توی تایلند زیر آفتاب لم میدادن؟
Todd and Louis the penguins, Todd and Louis the penguins laid under the sun every day on a beach in Thailand next to placid, warm waters.
تاد و لوئیسِ پنگوئن، تاد و لوئیسِ پنگوئن هر روز روی یه ساحل توی تایلند زیر آفتاب لم میدادن، کنار آبهای گرم و آروم.
And they were happy, warm, wonderful penguins.
و اونا پنگوئنای خوشحال و گرم و فوقالعادهای بودن.
That is the end of the mini-story for “Leaders Make Mistakes.
اینم از آخر داستان کوتاه برای فصل «رهبران اشتباه میکنند».
See you next time.
دفعهی بعد میبینمتون.
بخش چهارم – درس دیدگاه
Hello, this is AJ, welcome to the POV (Point of View) stories for “Leaders Make Mistakes.
درود، ایجی هستم، به داستانای زاویهی دید برای فصل «رهبران اشتباه میکنند» خوش اومدین.
” Same story, let’s begin.
همون داستان، بیاین شروع کنیم.
Number one, there were two penguins named Todd and Louis.
شماره یک، دو تا پنگوئن بودن به اسم تاد و لوئیس.
Todd and Louis were normal penguins when they were young.
تاد و لوئیس وقتی جوون بودن پنگوئنای نرمالی بودن.
When they were young they were very normal penguins.
وقتی جوون بودن پنگوئنای خیلی نرمالی بودن.
They liked to eat fish and they liked the cold weather.
دوست داشتن ماهی بخورن و هوای سرد رو دوست داشتن.
However, five years ago they changed.
هر چند، پنج سال پیش عوض شدن.
Since that time they have hated the cold.
از اون زمان از سرما بدشون میومده.
Since five years ago they have complained about the cold every day.
از ۵ سال پیش هر روز نسبت به سرما شکایت کردن.
Since five years ago they have dreamed of Thailand.
از ۵ سال پیش رویای تایلند داشتن.
They have wanted to buy a beach resort in Thailand.
خواستن که یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند بخرن.
Since that time five years ago they have talked about buying a beach in Thailand.
از اون موقع، از ۵ سال پیش راجع به خریدن یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند حرف میزدن.
Every day they have told the other penguins “We make no bones about it, we hate the cold!
هر روز به بقیه پنگوئنا گفتن که «ما عین خیالمونم نیس، از سرما بمون میاد»!
” Starting five years ago and continuing every day they have told the penguins the same thing.
با شروع از ۵ سال پیش و در ادامهش هر روز به پنگوئنا همینو گفتن.
Every day they have said to everybody else, to all the other penguins, “We make no bones about it, we hate the cold!
هر روز به بقیه، به همه پنگوئنای دیگه گفتن، «عین خیالمونم نیست، ما از سرما متنفریم»!
” They have done this again and again and again.
اونا دوباره و دوباره و دوباره اینکارو کردن.
The other penguins thought they were very strange.
بقیه پنگوئنا فکر میکردن که اونا خیلی عجیب غریبن.
Until one day, finally, they undertook the long trip to Thailand.
تا یه روزی، بالاخره، شروع کردن به رفتن یه سفر طولانی به تایلند کردن.
Against long odds they began.
بر خلاف شانس کمشون، شروع کردن.
Against long odds they undertook the long and dangerous trip from Antarctica to Thailand.
با وجود شانس کم سفر بلند و خطرناک از قطب جنوب به تایلند رو شروع کردن.
They swam north and one day a big storm came and the ocean was very turbulent and dangerous.
شنا کردن سمت شمال و یه روز یه طوفان بزرگ اومد و اقیانوس خیلی ناآروم و خطرناک شد.
There were big, big waves (pow-pow), it was extremely turbulent, but they continued to swim north to Thailand.
موجای خیلی خیلی بزرگ میومد، شدیدا ناآروم بودش، ولی به شنا کردن سمت شمال و تایلند ادامه دادن.
And Todd yelled “We ain’t gonna’ quit!
و تاد فریاد زدش «ما قرار نیس کم بیاریم»!
We ain’t quittin’!
«ما انصراف نمیدیم»!
We’ll get to Thailand, we won’t stop!
«ما میرسیم تایلند، متوقف نمیشیم»!
” And so they continued to swim.
و خب به شنا کردن ادامه دادن.
The storm continued for 20 days and Todd and Louis continued to swim through the turbulent ocean during the entire 20 days of the storm.
طوفان واسه ۲۰ روز ادامه داشت و تاد و لوئیس به شنا کردن توی اقیانوس ناآروم طی تموم مدت ۲۰ روز طوفان ادامه دادن.
Until one day the storm stopped and the ocean became very placid and calm.
تا بالاخره یه روز طوفان متوقف شد و اقیانوس خیلی آروم و ساکن شدش.
The water became warm and they saw Thailand.
آب گرم شدش و تایلند رو دیدن.
They arrived in Thailand.
رسیدن تایلند.
They immediately swam to a beach.
بلافاصله شنا کردن سمت ساحل.
They climbed onto the beach and immediately they bought it because they were very rich penguins.
از ساحل رفتن بالا و بلافاصله خریدنش بخاطر اینکه پنگوئنای خیلی پولداری بودن.
They bought the beach in Thailand and they built a huge, magnificent resort.
ساحل توی تایلند رو خریدن و یه تفرجگاه گنده و باشگوه ساختن.
And every day they laid on the beach under the sun next to the calm and placid waters of Thailand.
و هر روز زیر آفتاب کنار آبهای آروم و ساکن تایلند لم دادن روی ساحل.
They were warm, happy and feeling great.
اونا گرم و خوشحال بودن و حس فوقالعادهای داشتن.
And that is the end of the first POV story, next, into the future.
و اینم از آخر داستان POV اولمون، بعدیش، توی آینده.
This is my little idea for a story about the future.
این یه ایدهی کوچولوی منه واسه یه داستان دربارهی آینده.
I’m going to tell you about it, are you ready?
قراره که راجع بهش بهتون بگم، آمادهاین؟
Let’s do it.
بریم که انجامش بدیم.
In the future, maybe 10 years from now, there will be two penguins, two strange penguins.
توی آینده، شاید ۱۰ سال از الان، دو تا پنگوئن، دو تا پنگوئن عجیب غریب خواهند بود.
Their names will be Todd and Louis.
اسمشون تاد و لوئیس خواهد بودش.
Todd and Louis won’t be normal.
تاد و لوئیس قراره نرمال نباشن.
They won’t be the same as other penguins, they won’t like the cold.
مث بقیه پنگوئنا نیستن، سرما رو دوست ندارن.
In fact, they’re going to hate the cold.
در واقع، قراره از سرما متنفر باشن.
They’ll have a dream.
یه رویای خواهند داشت.
They’re going to want to buy a beach resort in Thailand.
قراره بخوان یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند بخرن.
And they’re not going to make bones about this dream.
و قرار نیست که از این رویاشون خجالت بکشن.
They’re not going to apologize.
قرار نیست عذرخواهی کنن.
They’re not going to hide it.
قرار نیس پنهونش کنن.
They’re going to say “We make no bones about it, we hate the cold!
قراره بگن «ما خجالت نمیکشیم، از سرما بدمون میاد».
” They’ll tell everybody.
به همه اینو خواهند گفت.
They’re going to tell all the other penguins about their dream.
قراره به بقیه پنگوئنا راجع به رویاشون بگن.
And one day they’ll decide to do it.
و یه روز تصمیم میگیرن که انجامش بدن.
Against long odds they will undertake the long and dangerous trip to Thailand.
با وجود شانس کم سفر طولانی و خطرناکشون رو شروع خواهند کرد.
They’ll swim and they’ll swim and they’ll swim and then one day a big storm will come.
شنا خواهند کرد و شنا خواهند کرد و شنا خواهند کرد و یه روز یه طوفان بزرگ خواهد اومد.
The ocean will become very turbulent, but they’re not going to quit, they’ll keep going.
اقیانوس خیلی ناآروم خواهد شد، ولی اونا قرار نیست که انصراف بدن و ادامه خواهند داد.
The storm will last for 20 days and 20 nights, but they’ll keep swimming.
طوفان به مدت ۲۰ و ۲۰ شب روز طول خواهد کشید، ولی اونا به شنا کردن ادامه خواهند داد.
And Todd is going to yell “We ain’t quittin’!
و تاد قراره که فریاد کنه «ما کم نمیآریم»!
We ain’t gonna’ stop!
«ما قرار نیست متوقف شیم»!
We’re going to Thailand!
«ما به تایلند میریم»!
” And they will, they will continue.
و همینطور هم خواهد شد، اونا ادامه خواهند داد.
They’ll keep swimming through the storm, through the turbulent ocean.
اونا به شنا کردن توی طوفان ادامه خواهند داد، توی اون اقیانوس ناآروم.
Until one day the storm will stop.
تا یه روز طوفان متوقف خواهد شد.
The storm is going to stop suddenly and the ocean will become very placid and calm.
طوفان قراره که یهو متوقف شه و اقیانوس خیلی آروم و ساکن خواهد شد.
And the water will become very warm and they will see Thailand.
و قراره آب خیلی گرم بشه و اونا تایلند رو ببینن.
They will arrive in Thailand, finally.
اونا به تایلند خواهند رسید، نهایتا.
They will swim to the beach, they’ll come up onto the beach and they’ll yell “We want to buy this beach, right now!
شنا خواهند کرد سمت ساحل، میان بالا روی ساحل و فریاد خواهند زد «ما میخوایم همین الان این ساحل رو بخریم»!
” Because, of course, they’re going to be extremely rich penguins.
بخاطر اینکه مشخصا قراره پنگوئنای خیلی پولداری باشن.
And they’ll do it, they’ll buy the beach and then they’ll build a magnificent, huge resort on the beach.
و این کار رو هم خواهند کرد، ساحل رو خواهند خرید و یه تفرجگاه بزرگ و مجلل روی ساحل خواهند ساخت.
And every day they’re going to lay on the beach under the warm sun next to the placid waters of Thailand.
و هر روز قراره که زیر خورشید گرم کتار آبهای آروم تایلند روی ساحل لم بدن.
They’ll be warm and happy and relaxed.
اونها گرم و خوشحال و ریلکس خواهند بود.
The end.
پایان.
That is the end of the POV stories for “Leaders Make Mistakes.
اینم از پایان داستانای POV برای فصل «رهبران اشتباه میکنند».
” As always, listen to these lessons every day for one week or two weeks or more if you want.
مث همیشه، هر روز واسه یک هفته یا دو هفته یا اگه خواستین بیشتر به این دروس گوش کنین.
More is okay, less is not okay, so deep learning, deep learning.
بیشتر مشکلی نداره، ولی کمتر چرا، یادگیری عمیق، یادگیری عمیق.
And always have energy in your body, energy in your mind when you listen.
و همیشه توی بدنتون، توی ذهنتون انرژی داشته باشین وقتی گوش میدین.
I will see you next time.
دفعهی بعد میبینمتون.
Bye-bye.
بدرود.