پایهی انگلیسی بدون تلاش
فصل ۷. مانع پیشرفت
بخش اول – داستان انگلیسی مانع پیشرفت
HIGH PRICE OF MOM’S HELP IS DRAG ON FAMILY BUSINESS
حقوق بالای مادر، مانع پیشرفت تجارت خانوادگی است.
DEAR ABBY:
اَبی عزیز:
Twenty years ago, my sister and I bought a business from our mother.
بیست سال قبل، خواهرم و من کسبوکاری را از مادرمان خریداری کردیم.
We all love and respect one another and get along well.
ما همگی همدیگر را دوست داریم و به هم احترام میگذاریم و با هم بهخوبی کنار میآییم.
We will be finished paying off the business in two years.
ما طی دو سال آتی تمامی اقساط را پرداخت خواهیم کرد.
Our problem: Mom, who is now 77, still draws a salary from us above and beyond the payment for the business.
مشکل ما این است: مادر، که الان ۷۷ سال دارد، هنوز هم علاوه بر قسطی که بابت فروش کسبوکار از ما میگیرد، حقوق دریافت میکند.
Her workload has lessened greatly, as it should.
حجم کار او همانطور که باید میشد، خیلی کم شده است.
She could do all of her work in one day and lessen the burden of her salary.
او میتواند تمام کارهایش را در یک روز انجام دهد و بار مسئولیت حقوقش را کم کند.
However, she says she’d “go crazy” if she retired.
با اینحال، او میگوید اگر بازنشسته شود، «دیوانه» خواهد شد.
We don’t want that.
ما این را نمیخواهیم.
She could still come in as often as she wants and do her personal paperwork, banking, letter-writing, reading, etc.
او هنوز هم میتواند هر زمان که بخواهد [به محل کار] بیاید و کارهای دفتری، بانکی، نامهنگاری، مطالعه و غیره را انجام دهد.
These are all things she does at “work” — on the clock.
این همه چیزی هست که او در ساعت کار انجام میدهد.
If we try to discuss this, Mom gets hurt and says, “Just let me know when I’m not worth the money.
اگر ما سعی کنیم در این باره بحث کنیم، مادر ناراحت شده و میگوید: «فقط به من بگویید وقتی که من ارزش پول را نداشتم».
We don’t want to do that.
ما نمیخواهیم این کار را کنیم.
We would hope she would see the fairness of this and suggest it herself.
ما امیدواریم که او عدالت این موضوع را درک کند و خودش این را پیشنهاد دهد.
Business expenses are going through the roof, and there are updates we should make, but we can’t do it as long as we are paying Mom at the level we are, on top of the money for the buy-out.
هزینههای شغلی ما دارد سر به فلک میکشد، و ما باید ارتقاهایی انجام دهیم، ولی تا زمانی که ما تا این سطحی که داریم به مادر میپردازیم و علاوه بر آنْ پول خرید سهام، نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم.
DAUGHTERS DEAREST
امضا، دختران عزیز.
بخش دوم – درسنامه واژگان
Welcome to the vocabulary lesson for drag.
به درس واژگان برای مانع پیشرفت خوش آمدید.
drag is the name of this lesson set.
مانع پیشرفت نام مجموعهی درس است.
Let’s begin the vocabulary.
بیایید واژگان را شروع کنیم.
First the title: “high price of mom’s help is drag on family business”.
اول عنوان: «حقوق بالای مادر، مانع پیشرفت تجارت خانوادگی است».
Okay.
خب.
high price right?
هزینهی بالا درسته؟
It means cost a lot and the mom is helping the family business but it’s her help her cost meaning her salary, meaning the money they pay mom is a drag on the business.
یعنی قیمت بالا و مادر دارد به کسبوکار خانواده کمک میکند اما حقوق او، هزینهی او، حقوق او، یعنی پولی که به او میپردازند مانع پیشرفت کسبوکار است.
Okay.
خب.
to be a drag.
مانع پیشرفت بودن.
a drag on something or sometimes just a drag.
مانع پیشرفتِ چیزی یا گاهی فقط مانع پیشرفت.
a drag means you hurt something or you slow something or you cause a problem for something.
drag یعنی شما به چیزی صدمه میزنید یا چیزی را کند میکنید یا مشکلی را برای چیزی بهوجود میآورید.
For example “mom is a drag on the business” means mom is causing a problem for the business.
برای مثال «مادر مانع پیشرفت کسبوکار است» یعنی مادر برای کسبوکار دارد مشکل ایجاد میکند.
She’s slowing the business.
او کسبوکار را کند میکند.
She’s causing a problem for the business.
او برای کسبوکار مشکلی ایجاد میکند.
so, a drag.
پس، مانع پیشرفت.
Sometimes we use a drag when we talk about personality.
گاهی وقتی میخواهیم از خصوصیات کسی حرف بزنیم از drag استفاده میکنیم.
Somebody.
کسی.
describe someone.
توصیف کسی.
if you say he is such a drag or he is a drag, in that situation, it means not fun.
اگر بگویید he is such a drag یا he is a drag، در آن وضعیت، یعنی شوخ نیست.
not fun.
باحال نیست.
He is a drag means “he is not fun”, but here in this story drag means she is causing problems for the business.
او مانع پیشرفت است یعنی «او شوخ نیست»، اما اینجا در این داستان یعنی او مشکلاتی برای کسبوکار ایجاد میکند.
She is pulling the business down.
او کسبوکار را دارد پایین میکشد.
Okay.
خب.
let’s start the letter.
بیایید نامه را شروع کنیم.
It says “dear Abby, 20 years ago my sister and I bought a business from our mother”.
میگوید: «اَبی عزیز، ۲۰ سال پیش من و خواهرم یک کسبوکار از مادرمان خریدیم».
Okay, so the mom had the business, it was the mom’s business.
خب، پس مادر کسبوکار را داشت، کسبوکار مادر بود.
Later she sold the business to her daughters, so now the daughters own the business.
بعداً او کسبوکار را به دخترهایش فروخت، پس حالا دخترها صاحب کسبوکار هستند.
The mom is not the owner now.
حالا مادر صاحب نیست.
She was in the past, now the sisters, the daughters own the business and they love their mom and their mom loves them.
او در گذشته بود، حالا خواهرها، دخترها صاحب کسبوکار هستند و آنها عاشق مادرشان هستند و مادرشان عاشق آنهاست.
They say “we will be finished paying off the business in two years.
آنها میگویند: «ما دو سال دیگر تسویهی کسبوکار را تمام خواهیم کرد».
To “pay off” means to finish paying.
«تسویه کردن» یعنی تمام کردن پرداخت.
So we use pay off when you must pay for something over time.
پس ما از pay off وقتی استفاده میکنیم که باید طی زمان برای چیزی پول پردازیم.
Maybe every month you pay some money.
شاید هر ماه مقداری پول میپردازید.
For example if I buy a car, every month maybe I pay 200 dollars and in 20 years I will pay off the car, means I paid everything.
برای مثال اگر من یک ماشین بخرم، شاید هر ماه ۲۰۰ دلار بپردازم و ۲۰ سال بعد تسویه خواهم کرد، یعنی همهاش را خواهم پرداخت.
I paid all of the cost.
تمام هزینه را پرداختم.
So in two years they will pay off the business.
پس دو سال دیگر آنها کسبوکار را تسویه میکنند.
It means they bought the business from their mom but they are still paying her money for the business.
یعنی آنها کسبوکار را از مادرشان خریدند اما هنوز به او برای کسبوکار پول میپردازند.
In two more years they will finish paying her.
دو سال دیگر آنها پرداخت پول به او را تمام خواهند کرد.
They will totally own the business.
آنها تماماً صاحب کسبوکار خواهند شد.
Okay.
خب.
One problem or our problem.
یک مشکل یا مشکل ما.
Mom who is 77.
مادر که ۷۷ ساله است.
So the mom is 77 years old.
پس مادر ۷۷ سال دارد.
She still draws a salary.
او هنوز حقوق دریافت میکند.
Draws a salary.
حقوق دریافت میکند.
now, here the word draw means, takes or to take, right?
حالا، اینجا واژهی کشیدن یعنی، میگیرد یا گرفتن، درسته؟
you know the meaning of draw like your drawing with a pencil, but here the meaning is different, here it means take.
شما معنی کشیدن را میدانید مثلاً کشیدن با مداد، اما اینجا معنی متفاوت است، اینجا یعنی گرفتن.
she still takes a salary.
او هنوز حقوق میگیرد.
she takes a salary.
او حقوق میگیرد.
she gets a salary.
او حقوق میگیرد.
she draws a salary.
او حقوق دریافت میکند.
We use the word draw sometimes with money, with a salary.
ما گاهی واژهی draw را با پول استفاده میکنیم، با حقوق.
Salary means your payment every month from your job.
حقوق یعنی مزد هر ماه شما از کارتان.
Your paycheck every month from your job.
چک حقوق ماهیانهی شما هر ماه از کارتان.
So she draws a salary.
پس او حقوق دریافت میکند.
So the sisters still pay her, they pay her to buy the business, they also pay her a salary like an employee.
پس خواهرها هنوز به او میپردازند، آنها به او پول میپردازند تا کسبوکار را بخرند، آنها همچنین پولی مانند حقوق به او میپردازند مثل یک کارمند.
Maybe 10 dollars per hour.
شاید ۱۰ دلار هر ساعت.
So they pay the mom for doing work and they are paying her to buy the business.
پس آنها به مادر برای انجام کار پول میپردازند و برای خرید کسبوکار پول میپردازند.
so They’re paying her two different things, and they say “she draws a salary above and beyond the payment for the business.
پس آنها دو چیز به او میپردازند، و آنها میگویند: «او حقوقی بیشتر و فراتر از پول کسبوکار دریافت میکند.
Above and beyond means more than or also or in addition to or plus.
above and beyond یعنی بیشتر از یا همچنین یا بهعلاوهی یا بهاضافهی.
right?
درسته؟
she draws a salary plus the payment from the business, so she has the payment and also, in addition she has a salary.
او حقوقی اضافه بر وجه کسبوکار دریافت میکند، پس او وجه را دارد و همچنین، بهعلاوه حقوقی دارد.
Above and beyond means that plus more.
بیشتر و فراتر یعنی اضافهی بیشتر.
Her workload has lessened greatly.
میزان کار او مقدار بسیار زیادی کم شده است.
Workload, her workload has lessened.
میزان کار، میزان کار او کم شده است.
Lessened means getting smaller.
lessened یعنی کوچکتر.
getting smaller.
کوچکتر شدن.
getting smaller.
کوچکتر شدن.
So her workload is getting smaller.
پس میزان کار او دارد کوچکتر میشود.
Workload means how much work you do.
workload یعنی مقدار کاری که انجام میدهید.
It’s your jobs at work.
شغل شما سر کار است.
If you have a heavy workload, then you are very busy at work.
اگر میزان کار سنگینی دارید، پس شما سر کار مشغلهی زیادی دارید.
You have a lot to do.
کارهای زیادی برای انجام دادن دارید.
If you have a light workload then you are not busy.
اگر میزان کار سبکی دارید پس مشغله ندارید.
It’s an easy job.
شغل آسانی است.
Workload.
میزان کار.
So now the mom has a light workload.
پس حالا مادر میزان کار سبکی دارد.
she’s old.
او پیر است.
she doesn’t do very much, but they’re still paying her every hour she comes to the business.
او کار زیادی انجام نمیدهد، اما آنها هنوز هر ساعتی که به کسبوکار میآید به او پول میپردازند.
Okay.
خب.
So they say in fact her workload is so light, so small, so light, she could do all of her work in one day.
پس آنها میگویند که در حقیقت میزان کار او خیلی سبک است، خیلی کوچک، خیلی سبک، او میتوانست تمام کارهایش را در یک روز انجام دهد.
So she has very little work at the business now and if she did everything in one day it would lessen the burden of her salary.
پس او حالا کار خیلی کمی در کسبوکار دارد و اگر همه چیز را در یک روز انجام میداد سرباری حقوقش را کمتر میکرد.
again lessen means “make smaller”, makes smaller and “the burden”, “the burden” is something difficult you must do or something heavy you must carry.
دوباره lessen یعنی «کوچک کردن»، کوچک میکند و «سربار»، «the burden» یعنی کار سختی که شما باید انجام دهید یا چیز سنگینی که باید حمل کنید (بار).
two meanings.
دو معنی.
So the burden of her salary, it means her salary is tough, it’s heavy, it’s difficult for the sisters.
پس بار حقوقش، یعنی حقوق او سخت است، سنگین است، برای خواهرها دشوار است.
They must pay their mom every day, every hour.
آنها باید به مادرشان هر روز و هر ساعت پول بپردازند.
She comes and this is difficult.
او میآید و این دشوار است.
It costs a lot of money.
هزینهی زیادی دارد.
So it’s a burden, it’s a burden to the sisters.
پس یک سربار است، برای خواهرها سربار است.
So they want mom to work less.
پس آنها از مادر میخواهند کمتر کار کند.
They want mom to work only one day.
آنها میخواهند مادر یک روز کار کند.
Each week.
هر هفته.
They want mom to work one day so they only pay her for one day.
آنها میخواهند مادر یک روز کار کند تا برای یک روز به او پول بپردازند.
Maybe eight hours, then they can save a lot of money for the business.
شاید ۸ ساعت، بعد آنها میتوانند پول زیادی برای کسبوکار بدهند.
So that’s why they want mom to work less, but mom doesn’t like the idea.
پس به همین دلیل آنها میخواهند مادر کمتر کار کند، اما مادر این ایده را دوست ندارد.
She says, she would go crazy if she retired.
او میگوید، اگر بازنشسته شود، دیوانه خواهد شد.
“retired” means stop working.
«بازنشسته» یعنی کار نکردن.
So mom says “no.
پس مادر میگوید: «نه.
no.
نه.
I will go crazy, I don’t want to work less, I want to come every day.
من دیوانه خواهم شد، من نمیخواهم کمتر کار کنم، من میخواهم هر روز بیایم.
The sisters don’t want her to retire.
خواهرها نمیخواهند او بازنشسته شود.
They say: “she could still come in to the office as often as she wants, she could come every day and do her personal paperwork, banking, letter writing, reading etc.
آنها میگویند: «او هنوز میتواند هر روز به دفتر بیاید و کاغذبازیهای شخصیاش را انجام دهد، بانکداری، نامهنگاری، مطالعه و غیره.
So it’s okay for mom to come, just to socialize.
پس اشکالی ندارد مادر بیاید، فقط برای معاشرت کردن.
to talk to them.
تا با آنها حرف بزند.
So she’s not alone.
تا تنها نباشد.
they say, that’s okay.
آنها میگویند، اشکالی ندارد.
But they don’t want to pay her to do her personal work, paperwork, banking.
اما نمیخواهند به او پول بپردازند تا کارها، کاغذبازیها و بانکداریهای شخصیاش را انجام دهد.
Because these are all things she does at work, on the clock.
چون اینها همه چیزهایی هستند که سر کار انجام میدهد، حین وظیفه.
“on the clock” means when you are working.
«on the clock» یعنی وقتی دارید کار میکنید.
It means during work time.
یعنی هنگام ساعت کار.
During the time you are paid.
هنگام زمانی که پول میگیرید.
So mom has been doing personal work, during work time.
پس مادر کارهای شخصیاش را انجام میداده است، هنگام ساعت کار.
On the clock.
حین وظیفه.
So they are paying mom, but mom is not helping with the business.
پس آنها به مادر پول میپردازند، اما مادر به کسبوکار کمک نمیکند.
She’s writing letters to her friends, she’s reading books, she’s not doing work, but she wants the sisters, the daughters to continue paying her.
او برای دوستانش نامه مینویسد، او کتاب میخواند، او کار انجام نمیدهد، اما او میخواهد خواهرها، دخترها همچنان به او پول بپردازند.
So it’s a problem.
پس این یک مشکل است.
It says “if we try to discuss this, mom gets hurt.
نامه میگوید: «اگر ما سعی کنیم راجع به این این بحث کنیم، مادر آزرده میشود.
” Okay, when they tell mom, mom you’re costing us money and you’re not working.
» خب، وقتی آنها به مادر میگویند، مادر تو برای ما هزینه ایجاد میکنی و کار نمیکنی.
mom gets hurt.
مادر آزرده میشود.
She says “just let me know when I’m not worth the money”, We don’t want to do that, we hope she would see the fairness of this and suggested herself.
او میگوید: «فقط وقتی که ارزش پول را نداشتم به من بگید»، ما نمیخواهیم این کار را انجام دهیم، ما امیدواریم که او عدالت را در این موضوع ببیند و خودش پیشنهاد دهد.
So the sisters, her daughters, they don’t want to fire mom.
پس خواهرها، دخترهایش، آنها نمیخواهند مادر را اخراج کنند.
They don’t want to make her quit.
آنها نمیخواهند مجبورش کنند استعفا دهد.
They hope mom will understand by herself.
آنها امیدوارند مادر خودش درک کند.
But she’s not.
اما درک نمیکند.
Okay, last paragraph.
خب، بند آخر.
“Business expenses are going through the roof”.
«مخارج کسبوکار دارند سر به فلک میکشند».
Okay.
خب.
“Expense” means cost.
«expense» یعنی هزینه.
Money you pay out.
هزینهای که میپردازید.
The opposite of income.
مخالف درآمد.
“Income” means money coming in.
«income» یعنی پولی که میآید.
“Expense “money going out.
«expense» یعنی پولی که میرود.
So the business costs are going through the roof.
پس هزینههای کسبوکار دارند سر به فلک میکشند.
“Going through the roof” means going up very fast.
«Going through the roof» یعنی خیلی سریع بالا رفتن.
Their cost are increasing.
هزینهی آنها دارد افزایش مییابد.
Their costs are going up very very fast.
هزینههای آنها دارند خیلی خیلی سریع بالا میروند.
So they are losing money.
پس دارند پول از دست میدهند.
And there are updates we should make.
و باید ارتقاهایی انجام دهند.
“updates” means improvements.
«updates» یعنی بهبودها.
improvements.
بهبودها.
They need to improve the business.
آنها باید کسبوکار را بهبود دهند.
Make it better, “but we can’t do the updates”.
آن را بهتر کنند، «اما ما نمیتوانیم ارتقاها را انجام دهیم».
They can’t improve, “while we are paying mom at the level we are”.
آنها نمیتوانند بهبود دهند، «درحالیکه دارید تا این سطح به مادر پول میپردازیم».
So they can’t continue to pay mom full-time.
پس آنها نمیتوانند پول پرداختن به مادر را تمام وقت ادامه دهند.
Because the business is losing money.
چون کسبوکار دارد پول از دست میدهد.
They can’t pay her that on top of the money for the buyout.
آنها نمیتوانند علاوه بر پولی که برای خرید یکجا به او میدهند به او بپردازند.
On top of means also, means in addition to, on top of means above and beyond.
علاوه بر یعنی همچنین، یعنی بهاضافهی، علاوه بر یعنی بیشتر و فراتر.
They both mean the same thing.
هردو معنی یکسان دارند.
On top of means in addition to or plus.
علاوه بر یعنی بهاضافهی یا بهعلاوهی.
Money for the buyout.
پول برای خرید یکجا.
“Buyout” means you’re buying a business from someone else.
«buyout» یعنی شما دارید یک کسبوکار را از شخص دیگری میخرید.
They are buying the business from their mom.
آنها دارند کسبوکار را از مادرشان میخرند.
So they say oh it’s too expensive we must pay mom to buy the business, plus we must pay her salary every hour.
پس آنها میگویند اوه خیلی گران است ما باید به مادر برای خزید کسبوکار پول بپردازیم، بهعلاوه ما باید حقوق او را هر ساعت بپردازیم.
These two are too much.
این دو خیلی زیاد هستند.
We can’t pay for the buyout on top of her salary too, it’s too much.
ما نمیتوانیم علاوه بر پولی که برای خرید یکجا میپردازند حقوق او را هم بپردازند، خیلی زیاد است.
Okay that’s all.
خب تمام شد.
Use your dictionary, if necessary.
اگر لازم بود، از دیکشنریتان استفاده کنید.
Look at the text, use dictionary and review the words.
به متن نگاه کنید، از دیکشنری استفاده کنید و کلمات را مرور کنید.
Listen to this lesson many times.
به این درس بارها گوش دهید.
بخش سوم – داستان کوتاه قسمت الف
Okay, welcome to mini-story A for Drag.
خب، به داستان کوتاه الف برای مانع پیشرفت خوش آمدید.
In this mini-story, I will ask questions you know.
در این داستان کوتاه، من سؤالاتی از شما میپرسم که میدانید.
Look at the text.
به متن نگاه کنید.
You can find the answers.
میتوانید پاسخ را پیدا کنید.
Let’s start.
بیایید شروع کنیم.
Mom is a drag on the family business.
مادر یک مانع پیشرفت برای کسبوکار خانواده است.
Who is a drag on the family business?
چه کسی مانع پیشرفت برای کسبوکار خانواده است؟
Mom, right?
مادر، درسته؟
The mom is a drag on the family business.
مادر مانع پیشرفت کسبوکار خانواده است.
Is the dad a drag on the family business?
آیا پدر مانع پیشرفت کسبوکار خانواده است؟
Nooo, not the dad.
نههه، پدر نه.
The dad isn’t a drag on the family business.
پدر مانع پیشرفت کسبوکار خانواده نیست.
The mom is a drag on the family business.
مادر مانع پیشرفت کسبوکار خانواده است.
Is the mom a drag, or is the dad a drag?
مادر مانع پیشرفت است یا پدر؟
Right, the mom.
درسته، مادر.
The mom is a drag on the family business.
مادر مانع پیشرفت کسبوکار خانواده است.
The dad isn’t a drag on the family business.
پدر مانع پیشرفت کسبوکار خانواده نیست.
Who is a drag on the family business?
چه کسی مانع پیشرفت کسبوکار خانواده است؟
That’s right, the mom.
درسته، مادر.
The mom is a drag on the family business.
مادر مانع پیشرفت کسبوکار خانواده است.
When was the mom a drag on the family business?
مادر کِی مانع پیشرفت کسبوکار خانواده بود؟
Well, the mom was a drag on the family business for many years.
خب، مادر مانع پیشرفت کسبوکار خانواده برای سالهای زیادی بود.
For many years, right?
سالهای زیادی، درسته؟
Starting 20 years ago.
شروع از ۲۰ سال پیش.
Starting 20 years ago until now.
شروع از ۲۰ سال پیش تا حالا.
All right.
خیلی خب.
When did the daughters buy the business?
دخترها کِی کسبوکار را خریدند؟
Hum, 20 years ago.
۲۰ سال پیش.
The daughters bought the business 20 years ago.
دخترها کسبوکار را ۲۰ سال پیش خریدند.
Who did they buy the business from?
آنها کسبوکار را از چه کسی خریدند؟
Ah, their mother.
مادرشان.
They bought the business from their mother.
آنها کسبوکار را از کادرشان خریدند.
Did they buy the business from George Bush?
آیا آنها کسبوکار را از جورج بوش خریدند؟
Noooo, they didn’t buy the business from George Bush.
نهههه، آنها کسبوکار را از جورج بوش نخریدند.
They bought the business from their mother.
آنها کسبوکار را از مادرشان خریدند.
Did they buy the business from their father?
آیا آنها کسبوکار را از پدرشان خریدند؟
Nooo, they didn’t buy the business from their father.
نههه، آنها کسبوکار را از پدرشان نخریدند.
They bought the business from their mother.
آنها کسبوکار را از مادرشان خریدند.
How long ago did they buy the business?
آنها چه مدت پیش کسبوکار را خریدند؟
Ahhh, 20 years ago, right?
۲۰ سال پیش، درسته؟
Twenty years ago they bought the business from their mother.
بیست سال پیش آنها کسبوکار را از مادرشان خریدند.
All right.
خیلی خب.
Very good.
خیلی خوبه.
Do they love their mother?
آیا آنها عاشق مادرشان هستند؟
Of course they love their mother.
البته که آنها عاشق مادرشان هستند.
Do they respect their mother?
آیا آنها به مادرشان احترام میگذارند؟
Yes, of course they respect their mother.
بله، البته که به مادرشان احترام میگذارند.
Does their mother respect them?
آیا مادر آنها به آنها احترام میگذارد؟
Yes, their mother respects them.
بله، مادر آنها به آنها احترام میگذارد.
Do they all respect each other?
آیا همهی آنها به یکدیگر احترام میگذارند؟
That’s right.
درسته.
They all respect each other.
همهی آنها به یکدیگر احترام میگذارند.
Mom respects them.
مادر به آنها احترام میگذارد.
They respect mom.
آنها به مادر احترام میگذراند.
All right.
خیلی خب.
When will they finish paying off the business?
آنها کِی کسبوکار را تسویه میگنند؟
Ahh, in two years.
دو سال دیگر.
In two years, they will finish paying off the business.
دو سال دیگر، آنها کسبوکار را تسویه میکنند.
Who will finish paying off the business?
چه کسی کسبوکار را تسویه میکند؟
Ah, the sisters or the daughters will finish paying off the business.
خواهرها یا دخترها کسبوکار را تسویه میکنند.
When will the daughters finish paying off the business?
دخترها کسبوکار را کِی تسویه میکنند؟
In two years.
دو سال دیگر.
Who will finish paying off the business in two years?
چه کسانی دو سال دیگر کسبوکار را تسویه میکنند؟
The daughters or sisters will finish paying off the business in two years.
دخترها یا خواهرها دو سال دیگر کسبوکار را تسویه میکنند.
Will the father finish paying off the business in two years?
آیا پدر دو سال دیگر کسبوکار را تسویه میکند؟
No, no, not the father.
نه، نه، پدر نه.
The father will not finish paying off the business in two years.
پدر دو سال دیگر کسبوکار را تسویه نمیکند.
The daughters will finish paying off the business in two years; but the daughters have a problem.
دخترها دو سال دیگر کسبوکار را تسویه میکنند؛ اما دخترها مشکلی دارند.
Mom, who is 77, still gets money.
مادر، که ۷۷ سال دارد، هنوز پول میگیرد.
Who still gets money from the daughters?
چه کسی هنوز از دخترها پول میگیرد؟
Mom, right, mom still gets money from the daughters.
مادر، درسته، مادر هنوز از دخترها پول میگیرد.
Does mom still get money from her daughters?
آیا مادر هنوز از دخترهایش پول میگیرد؟
That’s right, mom still gets money from her daughters.
درسته، مادر مادر هنوز از دخترهایش پول میگیرد.
Does mom get a salary from her daughters?
آیا مادر از دخترهایش حقوق میگیرد؟
Yeah, that’s right.
بله، درسته.
She gets a salary, maybe per hour, from her daughters.
مادر از دخترهایش، شاید هر ساعت، حقوق میگیرد.
Does mom get a salary, or does mom work for free?
مادر حقوق میگیرد یا مادر مجانی کار میکند؟
Ah, mom gets a salary.
مادر حقوق میگیرد.
She doesn’t work for free.
او مجانی کار نمیکند.
Mom gets a salary.
مادر حقوق میگیرد.
She still gets a salary.
او هنوز حقوق میگیرد.
Does mom also get money for the business?
آیا مادر هنوز برای کسبوکار هم حقوق میگیرد؟
That’s right.
درسته.
Mom also gets money to pay for the business.
مادر برای کسبوکار هم حقوق میگیرد.
Who pays mom money for the business?
چه کسی برای کسبوکار به مادر پول میپردازد؟
Well, the daughters pay mom money for the business.
خب، دخترها برای کسبوکار به مادر پول میپردازند؟
Who pays mom a salary?
چه کسی به مادر پول میپردازد؟
Ah, the daughters again.
دوباره دخترها.
The daughters pay mom a salary, and the daughters pay money for the business.
دخترها به مادر حقوق میپردازند، و دخترها به مادر برای کسبوکار پول میپردازند.
How old is the mom?
مادر چند سال دارد؟
Ah, she is 77.
او ۷۷ سال دارد.
Is the mom very young?
آیا او خیلی جوان است؟
No, not really.
نه، نه خیلی.
The mom is 77.
او ۷۷ سال دارد.
She’s not very young.
او خیلی جوان نیست.
Is she old?
آیا او پیر است؟
Well, not too old, but yeah, she is a little old.
خب، نه خیلی پیر، اما بله، او کمی پیر است.
She is 77.
او ۷۷ سال دارد.
Okay, does mom do a lot of work?
خب، آیا مادر کار زیادی انجام میدهد؟
No, she doesn’t do a lot of work.
نه، او کار زیادی انجام نمیدهد.
Does she do personal work on the clock?
آیا او حین وظیفه کار شخصی انجام میدهد؟
Yes, she does.
بله، انجام میدهد.
She does personal work on the clock.
او حین وظیفه کار شخصی انجام میدهد.
Does mom read on the clock?
آیا مادر حین وظیفه مطالعه می کند؟
She does.
مطالعه میکند.
Mom reads on the clock.
مادر حین وظیفه مطالعه میکند.
She reads during work time.
او زمان کار مطالعه میکند.
Does mom write letters on the clock?
آیا مادر حین وظیفه نامه مینویسد؟
Yes, she does.
بله، مینویسد.
Mom writes letters on the clock, during work time.
مادر حین وظیفه نامه مینویسد، رمان کار.
Who writes letters on the clock?
چه کسی حین وظیفه نامه مینویسد؟
Well, mom.
خب، مادر.
The mom writes letters on the clock.
مادر حین وظیفه نامه مینویسد.
Do the daughters pay mom to write letters?
آیا دخترها به مادر پول میپردازند تا نامه بنویسد؟
Well, they do pay her to write letters; but they don’t want to.
خب، آنها به او برای نامه نوشتن پول میپردازند؛ اما نمیخواهند.
Does mom write letters on the clock, or does mom work very hard on the clock?
مادر حین وظیفه نامه مینویسد یا مادر حین وظیفه خیلی سخت کار میکند؟
Mom writes letters on the clock.
مادر حین وظیفه نامه مینویسد.
She doesn’t work very hard on the clock.
او حین وظیفه خیلی سخت کار نمیکند.
Is mom’s salary expensive for the daughters?
آیا حقوق مادر برای دخترها گران است؟
Yes, mom’s salary is expensive for the daughters.
بله، حقوق مادر برای دخترها گران است.
Whose salary is expensive for the daughters?
حقوق چه کسی برای دخترها گران است؟
Mom’s – mom’s salary is expensive for the daughters.
مال مادر – حقوق مادر برای دخترها گران است.
What is expensive for the daughters?
چه چیزی برای دخترها گران است؟
Ah, mom’s salary, right?
حقوق مادر، درسته؟
Mom’s salary is expensive for the daughters.
حقوق مادر برای دخترها گران است.
Is dad’s salary expensive for the daughters?
آیا حقوق پدر برای دخترها گران است؟
No, no, dad’s salary isn’t expensive for the daughters.
نه، نه، حقوق پدر برای دخترها گران نیست.
Mom’s salary is expensive for the daughters.
حقوق مادر برای دخترها گران است.
Is mom’s salary expensive for the daughters or cheap for the daughters?
حقوق مادر برای دخترها گران است یا ارزان؟
Well, her salary is expensive for the daughters.
خب، حقوقش برای دخترها گران است.
It’s not cheap for the daughters.
برای دخترها ارزان نیست.
Are business expenses going up or going down?
مخارج کسبوکار بالا میروند یا پایین؟
Business expenses are going up.
مخارج کسبوکار بالا میروند.
Are business expenses going up fast?
آیا مخارج کسبوکار سریع بالا میروند؟
Yes, yes, business expenses are going up fast.
بله، بله، مخارج کسبوکار سریع بالا میروند.
Are business expenses going through the roof?
آیا مخارج کسبوکار دارند سر به فلک میکشند؟
Yes, business expenses are going through the roof.
بله، مخارج کسبوکار دارند سر به فلک میکشند.
They are going up very fast.
آنها خیلی سریع دارند بالا میروند.
What is going up very fast?
چه چیزی دارد خیلی سریع بالا میرود؟
Business expenses.
مخارج کسبوکار.
Business expenses are going up very fast.
مخارج کسبوکار دارند خیلی سریع بالا میروند.
Whose business expenses are going up very fast?
مخارج کسبوکار چه کسی دارند خیلی سریع بالا میروند؟
Ah, the daughters’, right?
مال دخترها، درسته؟
The daughters’ business expenses are going up very fast.
مخارج کسبوکار دخترها دارند خیلی سریع بالا میروند.
Are Bill Gates’ business expenses going up very fast?
آیا مخارج کسبوکار بیل گیتس دارند خیلی سریع بالا میروند؟
Nooo, no, not Bill Gates’.
نههه، نه، مال بیل گیتس نه.
Bill Gates’ business expenses aren’t going up very fast.
مخارج کسبوکار بیل گیتس خیلی سریع بالا نمیروند.
The daughters’ business expenses are going up very fast.
مخارج کسبوکار دخترها خیلی سریع دارند بالا میروند.
Why are the daughters’ business expenses going up very fast?
چرا مخارج کسبوکار دخترها دارند بالا میروند؟
Why?
چرا؟
Ah, because they must pay their mom two times.
چون آنها باید به مادرشان دو بار پول بپردازند.
They must pay her a salary; and, also, they must pay her for the business.
آنها باید به او حقوق بپردازند؛ و، همچنین، باید به او برای کسبوکار پول بپردازند.
So why are their expenses going up fast?
پس چرا مخارج کسبوکار دارند خیلی سریع بالا میروند؟
Because they must pay their mom two times.
چون آنها باید به مادرشان دو بار پول بپردازند.
Are their expenses going down?
آیا مخارجشان دارند پایین میروند؟
No, they’re not.
نه، نمیروند.
Their expenses are not going down.
مخارجشان پایین نمیروند.
They are going up.
آنها دارند بالا میروند.
Do the daughters like this situation?
آیا دخترها این وضعیت را دوست دارند؟
No, they don’t.
نه، دوست ندارند.
The daughters don’t like this situation.
دخترها این وضعیت را دوست ندارند.
Okay, that is all for mini-story A.
خب، این تمام داستان کوتاه الف بود.
Listen to it many times.
بارها به آن گوش دهید.
Listen to it every day.
هر روز به آن گوش دهید.
Listen to it for two weeks or more.
برای دو هفته یا بیشتر به آن گوش دهید.
بخش چهارم – داستان کوتاه قسمت ب
Hello, welcome to mini-story B for Drag.
سلام، به داستان کوتاه ب برای مانع پیشرفت خوش آمدید.
In this mini-story lesson, I will ask two kinds of questions.
در این درس داستان کوتاه، من دو نوع سوال خواهم پرسید.
I will ask information you know, and I will ask information you don’t know.
من اطلاعاتی را که میخوانید خواهیم پرسید، و من اطلاعاتی را که نمیدانید خواهم پرسید.
If you don’t know, guess.
اگر نمیدانید، حدس بزنید.
Let’s get started.
بیایید شروع کنیم.
Twenty years ago, the sisters or daughters bought a business from their mother.
بیست سال پیش، خواهرها و دخترها یک کسبوکار از مادرشان خریدند.
Did they buy a business from their mother?
آیا آنها یک کسبوکار از مادرشان خریدند؟
Yes, they did.
بله، خریدند.
Who bought a business from their mother?
چه کانی از مادرشان یک کسبوکار خریدند؟
Well, the daughters.
خب، دخترها.
What were their names?
اسمهایشان چه بود؟
Hmm, were their names Sam and Olivia?
همم، آیا اسمهای آنها سم و اولیویا بود؟
Yes, that’s right.
بله، درسته.
The daughters’ names were Sam and Olivia.
اسمهای دخترها سم و اولیویا بود.
What did Sam and Olivia buy?
سم و اولیویا چه چیزی خریدند؟
Oh, they bought a business.
اوه، آنها یک کسبوکار خریدند.
When did they buy a business?
آنها کِی یک کسبوکار خریدند؟
Ahhh, 20 years ago, they bought a business.
۲۰ سال پیش، آنها یک کسبوکار خریدند.
Where did they buy a business?
آنها کجا یک کسبوکار خریدند؟
Hmm, where did they buy a business?
همم، آنها کجا یک کسبوکار خریدند؟
Did they buy a business in California?
آیا در کالیفرنیا کسبوکار خریدند؟
Noooo.
نهههه.
Did they buy a business in Texas?
آیا آنها در تگزاس کسبوکار خریدند؟
Nooo.
نههه.
Did they buy a business in Canada?
آیا آنها در کانادا کسبوکار خریدند؟
Yes, that’s right.
بله، درسته.
They bought a business in Canada.
آنها در کانادا کسبوکار خریدند.
What kind of business did they buy?
آنها چه نوع کسبوکاری خریدند؟
Did they buy a farm?
آیا یک مزرعه خریدند؟
Nooo, no, no, no.
نههه، نه، نه، نه.
Did they buy a paper-making business?
آیا آنها یک کسبوکار کاغذسازی خریدند؟
No, no, they didn’t.
نه، نه، نخریدند.
They didn’t buy a paper-making business.
آنها کسبوکار کاغذسازی نخریدند.
Did they buy a dog cleaning business?
آیا آنها کسبوکار تمیز کردن سگ خریدند؟
Yes, that’s right.
بله، درسته.
They bought a dog cleaning business from their mother.
آنها کسبوکار تمیز کردن سگ از مادرشان خریدند.
When did they buy a dog cleaning business from their mother?
آنها کِی کسبوکار تمیز کردن سگ از مادرشان خریدند؟
Ah, well, you know, 20 years ago, they bought a dog cleaning business from their mother.
خب، میدانید، ۲۰ سال پیش، آنها کسبوکار تمیز کردن سگ از مادرشان خریدند.
Where did they buy the dog cleaning business?
آنها کجا کسبوکار تمیز کردن سگ خریدند؟
In Canada.
در کانادا.
They bought the dog cleaning business from their mother in Canada.
آنها کسبوکار تمیز کردن سگ را از مادرشان در کانادا خریدند.
How did they buy the business?
آنها چگونه کسبوکار را خریدند؟
Ah, how did they buy the business?
آنها چگونه کسبوکار را خریدند؟
They bought the business with gold, G O L D, gold.
آنها کسبوکار را با طلا خریدند، ط ل ا، طلا.
They bought the business with gold from their mother in Canada.
آنها کسبوکار را با طلا از مادرشان در کانادا خریدند.
What kind of business did they buy with gold?
چه نوع کسبوکاری را با طلا خریدند؟
They bought a dog cleaning business with gold from their mother.
آنها کسبوکار تمیز کردن سگ را با طلا از مادرشان خریدند.
Did they buy a cat cleaning business from their mother or a dog cleaning business from their mother?
آنها کسبوکار تمیز کردن گربه از مادرشان خریدند یا کسبوکار تمیز کردن سگ از مادرشان خریدند؟
Ah, they bought a dog cleaning business from their mother.
آنها کسبوکار تمیز کردن سگ را از مادرشان خریدند.
Okay, how much gold did they pay to buy the dog cleaning business?
خب، چقدر طلا پرداختند تا کسبوکار تمیز کردن سگ را بخرند؟
Did they pay ten pounds of gold every year?
آیا هر سال ده پوند طلا پرداختند؟
Nooo, they didn’t pay ten pounds of gold every year.
نههه، آنها هر سال ده پوند طلا نپرداختند.
Did they pay 500 pounds of gold every year?
آیا آنها هرسال ۵۰۰ پوند طلا پرداختند؟
Well, almost.
خب، تقریباً.
They paid 505 pounds of gold every year.
آنها هر سال ۵۰۵ پوند طلا پرداختند.
Who did they pay 505 pounds of gold to?
آنها به چه کسی ۵۰۵ پوند طلا پرداختند؟
Ah, to their mother, right?
به مادرشان، درسته؟
They paid 505 pounds of gold every year to their mother.
آنها هر سال ۵۰۵ پوند طلا به مادرشان پرداخت کردند.
Okay, how many times did they pay their mother?
خب، آنها چند بار به مادرشان پرداخت کردند؟
Well, they paid their mother every year.
خب، آنها هر سال به مادرشان پرداخت کردند.
Every year, they paid their mother 505 pounds of gold.
هر سال، آنها ۵۰۵ پوند طلا به مادرشان پرداخت کردند.
Every year, did they pay their mother 506 pounds of gold?
هر سال ۵۰۶ پوند طلا به مادرشان پرداخت کردند؟
Nooo, every year, they paid their mother 505 pounds of gold.
نههه، هر سال، آنها ۵۰۵ پوند طلا به مادرشان پرداخت کردند.
Why did they pay their mother 505 pounds of gold every year?
چرا آنها هر سال ۵۰۵ پوند طلا به مادرشان پرداخت کردند؟
Well, because they bought her business.
خب، چون آنها کسبوکار را خریدند.
What kind of business did they buy?
آنها چه نوع کسبوکاری خریدند؟
A dog cleaning business.
کسبوکار تمیز کردن سگ.
They bought a dog cleaning business.
آنها کسبوکار تمیز کردن سگ خریدند.
Did the mom continue to help with the dog cleaning business?
آیا مادر به کمک به کسبوکار تمیز کردن سگ ادامه داد؟
Yes, the mom continued to help with the dog cleaning business.
بله، مادر به کسبوکار تمیز کردن سگ ادامه داد.
Who did she continue to help?
به کمک کردن چه کسی ادامه داد؟
Well, she continued to help Sam and Olivia, her daughters.
او به کمک کردن به سم و اولیویا، دخترهایش، ادامه داد.
Did she continue to help Sam and Olivia?
آیا او به کمک کردن به سم و اولیویا ادامه داد؟
Yeah, she continued to help Sam and Olivia.
بله، او به کمک کردن به سم و اولیویا ادامه داد.
Where did she help them?
او کجا به آنها کمک کرد؟
Well, she helped them at the business, right?
او در کسبوکار به آنها کمک کرد، درسته؟
At work.
سر کار.
Where was the business?
کسبوکار کجا بود؟
In Canada, right?
در کانادا، درسته؟
She helped them at the business in Canada.
او در کسبوکار در کانادا به آنها کمک کرد.
How did the mom help Sam and Olivia?
مادر چگونه به سم و اولیویا کمک کرد؟
Hm, how did she help them?
هم، او چگونه به آنها کمک کرد؟
Did she wash the dogs?
آیا او سگها را شست؟
Did she clean?
آیا تمیز کرد؟
Did she wash the dogs?
آیا او سگها را شست؟
No, no, she didn’t wash the dogs.
نه، نه، اون سگها را نشست.
Why didn’t she help wash the dogs?
چرا او به شستن سگها کمک نکرد؟
Well, because she was too old.
چون او خیلی پیر بود.
She was too old to wash the dogs.
او برای شستن سگها خیلی پیر بود.
Was she too old to use the computer?
آیا او برای استفاده از کامپیوتر خیلی پیر بود؟
No, she wasn’t too old to use the computer.
نه، او برای استفاده از کامپیوتر خیلی پیر نبود.
She was too old to wash the dogs.
او برای شستن سگها خیلی پیر بود.
Was she too old to wash all of the dogs?
آیا او برای شستن همهی سگها خیلی پیر بود؟
No, no, she wasn’t too old to wash all of the dogs.
نه، نه، او برای شستن همهی سگها پیر نبود.
Which dogs was she too old to wash?
او برای شستن کدام سگها پیر بود؟
Ah, was she too old to wash the big dogs or the little dogs?
برای شستن سگهای بزرگ پیر بود یا سگهای کوچک؟
Oh, she was too old to wash the little dogs.
او برای شستن سگهای کوچک خیلی پیر بود.
Yeah, she was too old to wash the little dogs.
بله، او برای شستن سگهای کوچک خیلی پیر بود.
Hmm, why?
چرا؟
Why was she too old to wash the little dogs?
چرا او برای شستن سگهای کوچک خیلی پیر بود؟
Oh, because they are fast.
چون آنها سریع هستند.
The little dogs are very fast.
سگهای کوچک خیلی سریع هستند.
The little dogs are very fast, so mom was too old to wash the little dogs.
سگهای کوچک خیلی سریع هستند، پس مادر برای شستن سگهای کوچک خیلی پیر بود.
Mom only washed the big dogs.
مادر فقط سگهای بزرگ را میشست.
Why did she only wash the big dogs?
چرا او فقط سگهای بزرگ را میشست؟
Well, obviously, because they were slow.
خب، مشخصاً، چون آنها آرام بودند.سگهای بزرگ خیلی آرام بودند، اما سگهای کوچک خیلی سریع بودند.
The big dogs were very slow, but the little dogs were too fast.
مادر فقط سگهای بزرگ را میشست.
Mom only washed the big dogs.
او هر روز چند سگ بزرگ میشست؟
How many big dogs did she wash every day?
آیا او هر روز یک سگ بزرگ میشست؟
Did she wash one big dog every day?
هر روز پانصد سگ بزرگ؟
Five-hundred big dogs every day?
نههه، او هر روز نصف یک سگ بزرگ را میشست.
Nooo, she washed half a big dog every day.
چه کسی هر روز نصف یک سگ بزرگ را میشست؟
Who washed only half a big dog every day?
مادر، مادر.
Mom, the mom.
او هر روز چه چیزی میشست؟
What did the mom wash every day?
مادر هر روز نصف یک سگ بزرگ را میشست.
The mom washed half a big dog every day.
او کِی هر روز یک سگ بزرگ را میشست؟
When did she wash half a dog every day?
خب، نصفشب.
Oh, well, at midnight.
نصفشب.
At midnight.
فقط در نصفشب، او هر روز نصف یک سگ بزرگ را میشست.
Only at midnight, she washed half a big dog every day.
در واقع، هر شب.
Actually, every night.
او کجا نصف یک سگ بزرگ را میشست؟
Where did she wash half a big dog?
در کانادا، درسته؟
Oh, in Canada, right?
در کسبوکار کانادا.
At the business in Canada.
او چگونه نصف یک سگ بزرگ را میشست؟
How did she wash half a big dog?
هممم، خب، او نصف یک سگ بزرگ را با مسواک میشست.
Hmmm, well, she washed half a big dog with a toothbrush.
میدانید، مسواکِ دندان؟
You know, brush your teeth?
او نصف یک سگ را با مسواک میشست.
She washed half a big dog with a toothbrush, T O O T H B R U S H.
م س و ا ک.
She washed half a big dog every night at midnight with a toothbrush.
او هر شب نصفشب با یک مسواک نصف یک سگ بزرگ را میشست.
Why did she use a toothbrush?
او چرا از مسواک استفاده میکرد؟
Oh, she used a toothbrush because her hands were very small.
او از مسواک استفاده میکرد چون دستهایش خیلی کوچک بودند.
Mom’s hands were very small.
دستهای مادر خیلی کوچک بودند.
That’s why she used a toothbrush.
به همین دلیل از مسواک استفاده میکرد.
Who used a toothbrush because her hands were small?
چه کسی چون دستهایش کوچک بودند از مسواک استفاده میکرد؟
The mom used a toothbrush because her hands were small.
مادر از مسواک استفاده میکرد چون دستهایش کوچک بودند.
What did the mom use to wash half a big dog?
مادر برای شستن نصف یک سگ بزرگ از چه چیزی استفاده میکرد؟
She used a toothbrush to wash half a big dog.
او از یک مسواک برای شستن نصف یک سگ بزرگ استفاده میکرد.
When did she use a toothbrush?
او کِی از مسواک استفاده میکرد؟
At midnight.
نصفشب.
At midnight, she used a toothbrush.
نصفشب از مسواک استفاده میکرد.
What did she use the toothbrush for?
او برای چه از مسواک استفاده میکرد؟
Ah, she used the toothbrush to wash half a big dog.
او از مسواک برای شستن نصف یک سگ بزرگ استفاده میکرد.
Okay, very good.
خب، خیلی خوبه.
Now we understand more of the story.
حالا مقداری بیشتری از داستان را متوجه میشویم.
Listen to this mini-story many, many times.
به این داستان بارها و بارها گوش دهید.
Listen every day.
هر روز گوش دهید.
Answer all the questions.
به تمام سؤالها پاسخ دهید.
Use your pause button.
از دکمهی توقفتان استفاده کنید.
Listen to this story every day for two weeks, maybe three weeks, maybe ten weeks; but listen every day until you understand everything.
برای دو هفته هر روز به این داستان گوش دهید، شاید سه هفته، شاید ده هفته؛ اما هر روز گوش دهید تا همه چیز را متوجه شوید.
Okay, see you next time, bye-bye.
خب، میبینمتان، بایبای.