کتاب گویا
فصل ۲۴. چرا نباید گفتگو به زبان انگلیسی را تمرین کنید
During my first English teaching job in Korea, I worked with a staff member named Seo.
در طول اولین شغل معلیم در کره، با کارمندی کار می کردم که اسم او سئو بود.
Seo worked in the sales office of the school.
سئو در بخش فروش مدرسه کار می کرد.
His job was to convince parents to enroll their children.
کار او این بود که والدین را راضی کند که دانش آموزان را در مدرسه ثبت نام کنند.
Seo was an energetic and friendly guy.
سئو شخصی پر انرژی و با محبت بود.
He was also determined to improve his English, which wasn’t great.
او نیز مصمم به پیشرفت انگلیسی خود بود که وضعیت جالبی هم نداشت.
Since Seo worked at an English school which employed over twenty native speakers, his strategy was to “practice” his English with us at every opportunity.
از آنجایی که سئو در مدرسه زبان انگلیسی کار می کرد که بیش از ۵۵ بومی زبان در آنجا مشغول کار بودند، استراتژی او این بود که هر فرصتی به دست آورد با ما تمرین انگلیسی کند.
Each day Seo would look for one of the teachers.
هر روز سئو به سراغ یکی از معلمان می رفت .
When he’d find one, he’d corner them and talk as much as he could using broken English.
وقتی یکی را می دید، آنها را به گوشه ای می برد و تا می توانست با انگلیسی ناقص خود با آنها مکالمه می کرد.
He was especially interested in idioms and made a great effort to use them during these chats.
او همچنین به اصطلاحات علاقه خاصی داشت و تمام تلاش خود را می کرد در این مکالمات از آنها استفاده کند.
During my year in Korea, I was cornered by Seo many times.
در سالی که در کره بودم دفعات زیادی توسط سئو به گوشه کشیده شدم.
Though he was a likable person, I quickly began to dread my encounters with him.
با اینکه او شخص محترمی بود، خیلی سریعا از رو به رو شدن با او فراری شده بودم.
The other teachers felt the same.
سایر معلم ها هم این حس مشابه را داشتند.
Whenever we saw Seo, we walked the other way.
هر زمانی که سئو را می دیدیم، راهمان را کج می کردیم.
No one wanted to talk to him!
هیچ کس نمیخواست که با او حرف بزند.
What was happening?
چه اتفاقی داشت رخ می داد؟
Were we being mean?
آیا ما با او بد بودیم ؟
The truth is, we avoided Seo because he was trying to use us as free English tutors.
حقیقت اینجاست که ما از سئو دوری می کردیم چون او سعی داشت از ما به عنوان معلمان انگلیسی رایگان استفاده کند.
Rather than communicate with us as friends, he “practiced” English on us.
به جای ارتباط برقرار کردن با ما به عنوان یک دوست از ما استفاده می کرد تا انگلیسی تمرین کند.
He asked us to correct his mistakes.
از ما می خواست که اشتباهاتش را تصحیح کنیم.
He asked us to confirm that he was using idioms correctly.
می خواست که تایید کنیم که او از اصطلاحات درست استفاده می کند یا نه.
He asked for pronunciation advice.
درباره تلفظش کمک می خواست.
Chats with Seo soon felt like teaching an English class rather than communicating with a friend.
مکالمه با سئو خیلی سریع حس تدریس در یک کلاس انگلیسی را داشت تا بحث و گفتگو با یک دوست.
By seeing us merely as practice opportunities, Seo killed the possibility for a true friendship.
صرفاً با استفاده کردن از ما برای فرصت های تمرینی اش سئو احتمال دوستی واقعی با ما را از دست داد.
We felt he was trying to use us.
ما حس کردیم که او سعی در استفاده از ما دارد.
Conversations with him were unnatural and annoying because his focus was solely on the English language rather than on true communication.
مکالمات با او غیر طبیعی و رنج آور بود چرا که تمرکز او فقط زبان انگلیسی بود تا یک بحث و گفتگو واقعی.
Because of this approach, Seo never made friends with any of the teachers.
به خاطر این رویکرد سعو هرگز با هیچکدام از معلمان دوستی برقرار نکرد.
Ironically, had he just talked to us as people, without focusing on English, he would have easily made a number of English\- speaking friends.
از قضا او فقط با ما مثل مردم عادی صحبت میکرد بدون هیچ تمرکزی روی انگلیسی او به راحتی تعدادی دوست انگلیسی زبان پیدا میکرد.
He would have had the opportunity for many more real conversations.
او می توانست فرصت بسیاری از مکالمات واقعی دیگر را داشته باشد.
Unfortunately, Seo is not unique.
متاسفانه سئو تنها نیست.
Many learners are obsessed with “practicing” their English.
خیلی از دانش آموزان سعی در تمرین انگلیسی دارند.
Because their focus is on practice, these learners search desperately for “conversation partners.
چون تمرکز اصلیشان تمرین است، این دانش آموزان به شدت به دنبال یک شریک برای مکالمه هستند.
” Yet, by insisting that others correct their mistakes or offer English advice, these learners usually drive away native speakers who would otherwise be happy to chat with them.
با اصرار داشتن از دیگران برای تصحیح مشکلاتشان یا گرفتن راهنمایی های انگلیسی، بیشتر این دانش آموزان بومی زبانانی که شاید دوست داشتن با آنها چت کنند را هم از خود می رهانند.
This is why you must not try to “practice” English with native speakers.
به این دلیل است که ما نباید انگلیسی را با بومی زبان ها تمرین کنید .
Instead of practicing, simply focus on being a true friend.
به جای تمرین کردن، خیلی ساده تمرکز خود را بر روی دوست واقعی بودن بگذارید.
Communicate, without focusing on the English language.
ارتباط برقرار کنید، بدون تمرکز به زبان انگلیسی.
Talk about your shared interests.
علایق خود را با آنها در میان بگذارید.
Ask questions and listen to their answers.
از آنها سوال بپرسید و به جوابشان گوش دهید .
Show your appreciation and understanding.
قدردانی و درک خود را به آنها نشان دهید.
In other words, treat them just as you would a friend who speaks your own language.
به بیان دیگر با آنها همانند دوست خود که به زبان بومی شما صحبت می کند برخورد کنید.
One of the best ways to do this is to meet people who share a common passion.
یکی از بهترین راه ها این است که افرادی را ملاقات کنید که لذتی مشابه شما دارند.
For example, if you love movies, join online forums dedicated to movie lovers.
بطور مثال؛ اگر شما عاشق فیلم هستید، به انجمن های آنلاین مختص عاشقان فیلم بروید.
Join international fan clubs dedicated to your favorite movies or musicians.
در انجمن جهانی طرفداران فیلم و موسیقی دان مورد علاقه خود عضو شوید.
Connect with others who share a hobby with you.
با افرادی که تفریح مشابه شما را دنبال می کنند ارتباط برقرار کنید.
When you communicate with these people, talk about your shared passion.
وقتی که با آنها ارتباط برقرار می کنید درباره لذت متقابل خود صحبت کنید.
Never ask them to correct your English.
هیچوقت از آنها نخواهید که انگلیسی شما را تصحیح کنند.
Don’t apologize for your English.
از آنها بابت انگلیسی خود معذرت نخواهید.
Don’t ask for any English advice at all.
از آنها هیچ راهنمایی ای نگیرید.
They are not your English teachers, they are your friends.
آنها معلم انگلیسی شما نیستند، آنها دوستانتان هستند.
You’ll learn far more by just chatting with them than by trying to make them your personal tutor.
شما با مکالمه و ارتباط داشتن با آنها، بیشتر انگلیسی یاد خواهید گرفت تا اینکه آنها را تبدیل به معلم خصوصی خود کنید.
Error Correction Is Useless Anyway
تصحیح خطا به هر حال چیز بی خودی است
A meta research study at the University of Southern California found that error correction has no impact at all on spoken English.
طبق تحقیقات انجام شده در کالیفرنیا جنوبی به این موضوع رسیدند که اصلاح خطا هیچ تاثیری بر مکالمه انگلیسی ندارد.
In other words, students whose verbal errors were corrected showed no improvement, and were similar to students who were not corrected.
به بیان دیگر، دانش آموزانی که خطا های افعالشان صحیح شده بود هیچ پیشرفتی نداشتند و کاملا شبیه به دانش آموزانی بودند که اشتباهاتشان گرفته نمی شد .
The conclusion: verbal error correction is useless.
نتیجه: تصحیح خطای افعال هیچ سودی ندارد.
In fact, it’s worse than useless.
در حقیقت از بی فایده هم بی فایده تر است.
Error correction harms you by forcing you to constantly think about grammar.
تصحیح خطا باعث می شود که شما دائم به گرامر فکر کنید و ضرر ببینید.
Instead of focusing on communicating your ideas, you increasingly focus on just the language itself.
به جای تمرکز بر ارائه دادن ایده های خود، شما زیاد از حد بر روی خود زبان متمرکز می شوید.
Doing so usually leads to more anxiety, which we know slows your learning and harms your performance.
با این کار معمولا شما به حس نگرانی می رسید، که ما می دانیم باعث کند شدن یادگیری شما و آسیب به استفاده از زبان می شود.
This is why you must never ask a teacher or friend to correct your spoken English.
به این دلیل است که نباید از معلم و دوست خود بخواهید که مکالمه ای شما را تصحیح کنند.
It is a waste of their time and yours.
این باعث اتلاف وقت شما و آنها می شود.
Error correction will also poison your relationship with English speakers and drive them away, just as Seo annoyed the teachers at the school in Korea.
تصحیح خطا به ارتباط شما و انگلیسی زبانان آسیب می زند و آنها را از شما دور می کند، درست همانند سئو که معلم ها را در مدرسه اذیت می کرد.
This truth is a difficult one for many learners Yet the research is clear.
با اینکه تحقیقات کاملاً شفاف است، حقیقت برای بیشتر زبان آموزان تلخ است.
You will get no benefit from having your spoken errors corrected (note that writing is different because it is a slow process that can be done consciously and methodically).
شما هیچ سودی از لحاظ مکالمه در تصحیح خطا بدست نمی آورید این را در نظر داشته باشید که نوشتن کاملا متفاوت است چون که نوشتن یک روند آهسته است که می توان هوشیارانه انجام گیرد.
So rather than ask for error correction, ask others to avoid correcting your errors.
پس به جای درخواست تصحیح خطا ها، از بقیه بخواهید که از تصحیح اشتباهات شما خوداری کنند.
If you pay a conversation partner, ask them to avoid correcting your mistakes.
اگر به شخصی بابت مکالمه پول می پردازید، از آنها بخواهید که اشتباهاتتان را نگویند.
If they notice an error, ask them to simply restate the idea using correct English.
اگر متوجه اشتباهی شدند، از آنها بخواهید که خیلی ساده، ایده مورد بحث را با انگلیسی صحیح دوباره بیان کنند.
By hearing your idea restated correctly, you’ll intuitively learn to improve without thinking consciously about English.
با شنیدن ایده ی دوباره گفته شده به شکل درست ،به صورت ناخودآگاه بدون فکر کردن هوشمندانه به انگلیسی یاد می گیرید که پیشرفت کنید.
Listen During Most Of Your Speaking Time
بیشتر زمان مکالمه را به گوش دادن اختصاص دهید
When thinking of conversations, most learners focus on speech.
وقتی که به مکالمات فکر می کنید، بیشتر زبان آموزان به مکالمه تمرکز دارند.
They worry about speaking correctly.
نگران درست صحبت کردن هستند.
They worry about remembering vocabulary words.
نگران یاد آوری لغاتشان هستند.
They fear making mistakes.
از اشتباهات می ترسند.
In my experience, most English learners focus 90 percent of their energy on speaking.
بنا به تجربه من، بیشتر انگلیسی آموزان ۰۵ درصد انرژی خود را بر مکالمه می گذارند.
Yet, the true power of real life conversations comes from listening, not speaking.
ولی قدرت واقعی یک مکالمه از گوش دادن می آید نه صحبت کردن.
Think about it.
به این فکر کنید.
When you talk to a native speaker you have a tremendous opportunity.
وقتی که شما با یک بومی زبان صحبت می کنید فرصتی بزرگ در اختیار دارید.
Because they are a native speaker, they are automatically the best possible source for authentic spoken English.
چون آنها بومی زبان هستند ،به صورت خودکار بهترین منبع انگلیسی مکالمه ای اند.
They will naturally use high-frequency phrases, idioms, slang and grammar.
به صورت طبیعی از عبارات مرسوم، اصطلاحات و گرامر استفاده می کنند.
If, during a conversation with a native speaker, you spend most of the time speaking — you have missed a great opportunity.
اگر در هنگام مکالمه با یک بومی زبان بیشتر زمان خود را به مکالمه بپردازید این فرصت عالی را از دست خواهید داد.
When you speak to a native speaker, how exactly are you learning?
وقتی که با یک بومی زبان صحبت می کنید، دقیقاً چگونه می توانید چیزی یاد بگیرید؟
You might get a little practice, but you will not learn anything new.
احتمالا کمی تمرین می کنید، ولی چیز جدیدی یاد نخواهید گرفت.
On the other hand, as you listen to a native speaker you get a wealth of learning.
به بیان دیگر وقتی که به یک بومی زبان گوش می دهید شما ثروتی بزرگ از یادگیری به دست می آورید.
You’ll hear true native pronunciation.
به تلفظ بومی واقعی گوش خواهید داد.
You’ll learn natural phrases.
عبارات طبیعی را یاد خواهید گرفت.
You’ll learn new words.
کلمات جدید را یاد خواهید گرفت.
You’ll learn idioms and slang.
اصطلاحات جدید یاد خواهید گرفت.
In fact, most of the benefit of having English conversations happens when you are listening.
در حقیقت، بیشتر منفعت ناشی از زمانی است که شما گوش می دهید.
This is good news, because most people love to talk.
خبر خوبی است، چون بیشتر مردم عاشق حرف زدن هستند.
You don’t need to feel stressed about talking with a native speaker because it’s very easy.
نیازی نیست از صحبت با بومی زبان ها بترسید چرا که بسیار ساده است.
All you have to do is ask them a lot of questions.
تنها چیزی که نیاز دارید این است که از آنها سوالهای زیاد بپرسید.
Ask them about their life.
از زندگیشان بپرسید.
Ask about their job or school.
درباره کار یا مدرسه بپرسید.
Ask about their family.
از خانواده آنها بپرسید.
Ask about their hobbies and interests.
از علایق و تفریحاتشان بپرسید.
Ask about their past experiences.
از تجربیات گذشته آنها بپرسید.
Then listen.
سپس گوش بدهید.
Listen carefully.
با دقت گوش دهید.
As they speak, look at their eyes and the rest of their face.
وقتی در حال صحبت هستند به چشمانشان و سایر قسمت های صورتشان توجه کنید.
Seek to understand as well as possible.
سعی کنید تا جایی که ممکن است حرفایشان را متوجه شوید.
If you don’t understand something, ask more questions for clarification.
اگر چیزی متوجه نشدید از آنها برای شفاف شدن موضوع بیشتر سوال کنید.
When your goal is to listen rather than talk, you’ll learn more English and you will also be a better friend.
وقتی هدف شما بیشتر گوش دادن باشد تا صحبت کردن، بیشتر انگلیسی یاد خواهید گرفت و همچنین دوستی بهتر خواهید شد.
Everybody loves a good listener!
همه افرادی که خوب گوش می دهند را دوست دارند.
The added benefit to you is that you can relax.
منفعتی که از گوش دادن به شما می رسد این است که می توانید آرام باشید.
You don’t need to feel pressured to speak.
نیازی نیست که برای مکالمه حس فشار داشته باشید.
With a few simple questions you will have all the conversations you want.
با چند سوال ساده تمام بحث و گفتگویی که نیاز دارید را درک خواهید کرد.
Mini Story Retells
بازگویی داستان های کوتاه
We have discussed natural conversation situations and how to approach them.
ما درباره گفت و گو های طبیعی و چگونگی رسیدن به آنها بحث کردیم.
In this last section, I’ll teach you how to practice speaking and improve your pronunciation.
در این بخش آخر به شما آموزش می دهم که چگونه مکالمه تمرین کنید و تلفظ خود را توسعه دهید.
Though you’ll always spend the vast majority of your time listening, advanced learners can also benefit from a little bit of speaking practice daily.
با اینکه اکثر زمان خود را به گوش دادن اختصاص می دهید، دانش آموزان سطح پیشرفته می توانند کمی از تمرین روزانه صحبت کردن منفعت ببرند.
Speaking practice is only recommended for advanced learners who are already speaking effortlessly.
تمرین صحبت کردن فقط برای دانش آموزان سطح پیشرفته ای پیشنهاد می شود که همین حالا قادر به مکالمه بدون تلاش اند.
At that point, you are ready to work on your pronunciation and speed.
در این سطح شما قادر خواهید بود که بر روی تلفظ و سرعت مکالمه خود کار کنید.
One of the easiest ways to practice speaking is to do mini story retells.
یکی از راه های ساده برای تمرین مکالمه بازگویی داستان های کوتاه است .
As the name suggests, you will use the same mini stories described in Rule Seven: listen and answer mini stories.
همانطور که از اسم آن پیداست ،از همان داستان هایی که در قانون هفتم به آن اشاره شد استفاده می کنید: گوش بدهید و به سوالات داستان های کوتاه پاسخ دهید.
You will continue listening to the stories daily.
به گوش دادن به داستان های کوتاه هر روز ادامه دهید.
You’ll continue shouting your answers to the questions.
به فریاد زدن جواب ها ادامه می دهید.
Then you will add this next step.
سپس این گام بعدی را اضافه می کنید.
After you finish listening to the story, turn off the audio.
بعد اینکه گوش دادن به داستان تمام شد فایل صوتی را متوقف کنید .
Stand in front of a mirror.
جلوی آیینه بایستید.
Get yourself into a peak emotional state — jump, shout, smile.
خود را به حالت قله احساسی برسانید بپرید، فریاد بزنید، لبخند بزنید.
Get energized!
پر انرژی شوید.
When feeling great, retell the mini story you just heard.
وقتی که احساس عالی بودن کردید، داستان کوتاهی را که تازه شنیدید، بازگو کنید.
Do not try to tell the story exactly, word for word.
سعی در دقیق گفتن داستان، کلمه به کلمه نکنید.
Do not try to memorize it word for word.
سعی نکنید که کلمه به کلمه را حفظ کنید.
Rather, as quickly as possible, retell the story using your own words.
به جای آن سعی کنید تا جایی که ممکن است سریعاٌ داستان را با کلمات خودتان بگویید.
You can even change the story if you want.
حتی اگر می خواهید می توانید داستان را تغییر دهید.
The most important point is to do this quickly.
مهم ترین نکته این است که این کار را سریعاً انجام دهید.
Strive for speed!
تلاش کنید سریع باشد.
In a loud and energetic voice, tell the story to yourself in the mirror.
با صدایی بلند و پر انرژی داستان را جلوی آیینه بگویید.
This will only take you a few minutes.
این فقط چند دقیقه وقت شما را می گیرد.
When you finish, take a short break and then repeat the process again.
وقتی که تمام شد، استراحتی کوتاه کنید و دوباره این روند را پیش بگیرید.
Try to retell the story even faster the next time.
سعی کنید دفعه بعد داستان را سریع تر از قبل بگویید.
The purpose of fast retells is to bypass your logical (and slow) left brain.
هدف از سریع تعریف کردن داستان این است که قسمت انالیز کننده مغز ) سمت چپ مغز( خود را غیر فعال کنید.
By speaking quickly, you are forced to speak more naturally and more intuitively.
با سریع حرف زدن، مجبورید که طبیعی و به صورت حسی حرف بزنید.
As you do this daily, your fluency will increase.
اگر این کار را روزانه انجام دهید، روان شدن شما در مکالمه قوت می گیرد.
You’ll speak faster without effort.
بدون هیچ تلاشی سریعتر صحبت خواهید کرد.
English will flow out of you more and more easily.
انگلیسی آسان تر و آسان تر به بیرون از دهانتان جاری خواهد شد.
At this point, you are ready for the final step: pronunciation.
در این مرحله شما آماده گام آخر هستید : تلفظ.
Pronunciation Retells
بازگویی تلفظ
Earlier in the book, I described the movie technique and taught you a method for using it to improve pronunciation.
در ابتدای این درس ،تکنیک فیلم را توضیح دادم و به شما روشی آموزش دادم که تلفظ خود را بهتر کنید .
You can use a similar technique with mini story retells.
می توانید از همان تکنیک برای بازگویی داستان های کوتاه استفاده کنید.
First, repeat the steps in the previous section.
ابتدا، مراحلی که در پاراگراف قبلی بیان شد را تکرار کنید.
Do a few fast retells of the story.
چند بار سعی کنید سریع داستان را تعریف کنید.
When you can do that easily, it’s time to work on pronunciation.
وقتی که این کار برای شما ساده شد ،حالا نوبت کار بر روی تلفظ است.
Play one sentence from the mini story and then pause the audio.
یک جمله از داستان کوتاه را بگذارید و فایل را متوقف کنید.
As you play this sentence, listen very closely.
وقتی که جمله در حال پخش است به دقت گوش دهید.
Focus especially on the rhythm and intonation.
به خصوص به ریتم و آوا تمرکز کنید.
Notice when the speaker pauses.
به توقف های گوینده توجه کنید.
Notice when the speaker’s voice goes up and when it goes down.
به بالا رفتن و پایین آمدن صدای گوینده توجه کنید.
Notice when it gets louder and when it gets softer.
به اینکه کی صدای او بلند تر می شود و کی صدای او نرم تر، توجه کنید.
Then say the same sentence and copy the speaker’s voice exactly.
سپس جمله مشابه را بگویید و صدای گوینده را دقیقاً کپی کنید.
Again, imagine you are an actor trying to exactly imitate this speaker.
دوباره، تصور کنید که بازیگری هستید که می خواهید صدای گوینده را دقیقاً کپی کند .
Use their voice.
از صدایشان استفاده کنید.
Use their emotion.
از احساساتشان استفاده کنید.
Even use your face and body as you imagine the speaker would.
حتی از صورت و بدنشان آنگونه که تصور می کنید هستند استفاده کنید.
Try to become this person as you speak.
سعی کنید وقتی که صحبت می کنید همانند آن شخص شوید.
Then play the next sentence and pause, repeating the process.
سپس جمله بعدی را شروع کرده و فایل را متوقف کنید، تمام روند را تکرار کنید.
In this way, go through the entire mini story.
این روش را تا اتمام داستان کوتاه ادامه دهید.
Be sure to mimic both the questions and the answers.
مطمئن شوید که دقیقاً سوالات و جواب ها را هم تقلید کنید.
Of course, it’s best to choose a speaker that you like!
البته بهتر است از گوینده ای استفاده کنید که دوستش دارید.
Using the methods in this chapter, you will take your speaking to an advanced, near-native level.
با استفاده از این روش گفته شده در این فصل مکالمه خود را به سطحی پیشرفته و تقریباً به سطح بومی زبانان می رسانید.