۴۰۰۰ کلمه ضروری – کتاب اول
فصل ۲. آزمایشگاه
بخش اول – آزمایشگاه
Mia’s father had a laboratory, but she had no idea what was in it.
پدر میا آزمایشگاه داشت، اما میا نمیدانست که چه چیزی در آن است.
Her dad always closed and locked the door when he went in.
پدرش همیشه وقتی داخل میرفت در را میبست و قفل میکرد.
She knew that he used it to do projects for work.
میا میدانست که پدرش از آن برای پروژههای کاریاش استفاده میکند.
He never told Mia what these projects were.
او هرگز به میا نگفت که این پروژهها چه بودند.
One night, Mia approached the door to the laboratory.
شبی، میا به در آزمایشگاه نزدیک شد.
She stopped and thought, “I wonder what crazy experiment he is doing now.
بعد ایستاد و فکر کرد: «نمیدونم الان داره روی چه پروژهی احمقانهای کار میکنه.
” Suddenly, she heard a loud noise.
» ناگهان صدای بلندی شنید.
It sounded like an evil laugh.
صدایی شبیه به خندهی شیطانی بود.
The noise scared her, so she walked quickly back to her room.
صدا او را ترساند، به همین خاطر بهسرعت به اتاقش برگشت.
The next night, her friend Liz came to her house.
شب بعد، دوستش لیز به خانهاش آمد.
When Liz arrived, Mia told her about the night before.
وقتی لیز رسید، میا به او دربارهی شب گذشته گفت.
“Oh, it was terrible,” she said.
او گفت: «اوه، افتضاح بود.
“Why don’t we see what is in there” Liz asked.
لیز پرسید: «چرا نبینیم چی اونجاست؟
“It will be a fun adventure!
ماجراجوییِ باحالی میشه!
” Mia felt nervous about going into her father’s laboratory, but she agreed.
» میا کمی دربارهی رفتن به آزمایشگاه پدرش احساس نگرانی کرد، اما پذیرفت.
As always, the door was locked.
مثل همیشه، در قفل بود.
They waited until Mia’s father left the laboratory to eat dinner.
آنها صبر کردند تا پدر میا آزمایشگاه را برای خوردن شام ترک کند.
“He didn’t lock the door” Liz said.
لیز گفت: «در رو قفل نکرد!
“Let’s go.
بیا بریم.
” The laboratory was dark.
» آزمایشگاه تاریک بود.
The girls walked down the stairs carefully.
دخترها بادقت از پلهها پایین رفتند.
Mia smelled strange chemicals.
میا بوی عجیب مواد شیمیایی را احساس کرد.
What terrible thing was her father creating?
پدرش درحال ساختن چه چیز وحشتناکی بود؟
Suddenly, they heard an evil laugh.
ناگهان، صدای خندهای شیطانی را شنیدند.
It was even worse than the one Mia heard the night before.
حتی بدتر از صدایی بود که میا شب قبل شنیده بود.
What if a monster was going to kill them?
نکند که قرار است هیولایی آنها را بکشد؟
Mia had to do something.
میا باید کاری میکرد.
She shouted for help.
او فریاد زد و کمک خواست.
Mia’s father ran into the room and turned on the lights.
پدر میا به سمت اتاق دوید و چراغها را روشن کرد.
“Oh, no,” he said.
او گفت: «اوه، نه.
“You must have learned my secret.
حتماً راز من رو فهمیدید.
” “Your monster tried to kill us,” Mia said.
» میا گفت: «هیولات سعی کرد ما رو بکشه.
“Monster” he asked.
او پرسید: «هیولا؟
“You mean this?
منظورت اینه؟
” He had a pretty doll in his hands.
» او عروسک زیبایی در دست داشت.
The doll laughed.
عروسک خندید.
The laugh didn’t sound so evil anymore.
صدای خنده دیگر مثل قبل شیطانی نبود.
“I made this for your birthday.
«من این رو برای تولدت ساختم.
I wanted to give it to you then, but you can have it now.
میخواستم آنموقع این رو بهت بدم، اما الان میتونی داشته باشیش.
I hope you like it!
امیدوارم که دوستش داشته باشی!
بخش دوم – واژگان
Unit 2
بخش ۲
Word list.
فهرست لغت.
adventure
ماجراجویی
n.
اسم.
An adventure is a fun or exciting thing that you do.
ماجراجویی کاری سرگرمکننده یا هیجانانگیز است که انجام میدهید.
Riding in the rough water was an adventure.
آبسواری در آب پرتلاطم ماجراجویی بود.
approach
نزدیک شدن
v.
فعل.
To approach something means to move close to it.
to approach something یعنی نزدیک شدن به چیزی.
The boy approached his school.
پسر به مدرسهاش نزدیک شد.
carefully
بادقت
adv.
صفت.
Carefully means with great attention, especially to detail or safety.
carefully یعنی با توجه زیاد، بهخصوص به جزئیات یا ایمنی.
The baby carefully climbed down the stairs.
کودک با احتیاط از پلهها پایین رفت.
chemical
مادهی شیمیایی
n.
اسم.
A chemical is something that scientists use in chemistry.
مادهی شیمیایی چیزی است که دانشمندان در شیمی از آن استفاده میکنند.
The scientist mixed the chemicals.
دانشمند مواد شیمیایی را مخلوط کرد.
create
ساختن
v.
فعل.
To create means to make something new.
to create یعنی ساختن چیز جدید.
She created an igloo from blocks of snow.
او از بلوکهای برف خانهبرفی ساخت.
evil
شیطانی
adj.
صفت.
Evil describes something or someone bad or cruel, not good.
evil چیزی یا کسی را توصیف میکند که بد یا بیرحم باشد، خوب نیست.
They felt a strange, evil presence as they got closer to the house.
وقتی به خانه نزدیک میشدند، وجودی عجیب و شیطانی را احساس میکردند.
experiment
آزمایش
n.
اسم.
An experiment is a test that you do to see what will happen.
آزمایش چیزی است که انجام میدهید تا ببینید چه اتفاقی میافتد.
The student did an experiment in science class.
دانشآموز در کلاس علومْ آزمایشی را انجام داد.
kill
کشتن
v.
فعل.
To kill someone or something is to make them die.
کشتن کسی یا چیزی یعنی باعث شویم کسی بمیرد.
I killed the fly.
مگس را کشتم.
laboratory
آزمایشگاه
n.
اسم.
A laboratory is a room where a scientist works.
آزمایشگاه اتاقی است که دانشمند در آن کار میکند.
My mother works in a laboratory.
مادرم در آزمایشگاه کار میکند.
laugh
خنده
n.
اسم.
Laugh is the sound made when someone is happy or a funny thing occurs.
خنده صدایی است که وقتی کسی خوشحال میشود یا اتفاق خندهداری میافتد، شنیده میشود.
The sound of her laugh filled the room.
صدای خندهاش فضای اتاق را پر کرد.
loud
بلند
adj.
صفت.
If a sound is loud, it is strong and very easy to hear.
اگر صدایی بلند باشد، قوی است و خیلی راحت شنیده میشود.
The man’s voice was so loud that we all could hear him.
صدای مرد آنقدر بلند بود که همه میتوانستیم بشنویم.
nervous
نگران
adj.
صفت.
When a person is nervous, they think something bad will happen.
وقتی کسی نگران باشد، فکر میکند اتفاق بدی خواهد افتاد.
The boy became nervous when he heard the news.
پسر با شنیدن خبر نگران شد.
noise
سروصدا
n.
اسم.
A noise is an unpleasant sound.
سروصدا صدایی ناخوشایند است.
The crying baby made a loud noise.
کودک گریان سروصدای بلندی ایجاد کرد.
project
پروژه
n.
اسم.
A project is a type of work that you do for school or a job.
پروژه نوعی کار است که برای مدرسه یا کار انجام میشود.
His afternoon work project was to paint the room green.
پروژهی کار بعدازظهرش رنگ کردن اتاق به رنگ سبز بود.
scare
ترساندن
v.
فعل.
To scare someone is to make them feel afraid.
ترساندن کسی باعث میشود که او احساس ترس کند.
My uncle was scared by what he saw in the room.
عموی من از چیزی که در اتاق دید ترسید.
secret
راز
n.
اسم.
A secret is something that you do not tell other people.
راز چیزی است که به دیگران نمیگویید.
The two boys were sharing a secret.
دو پسر راز مشترکی داشتند.
shout
فریاد زدن
v.
فعل.
To shout is to say something loudly.
فریاد زدن یعنی چیزی را با صدای بلند بگویید.
My boss shouted at me because I was late for work.
رئیسم سرم داد زد چون دیر به کار رسیدم.
smell
بوییدن
v.
فعل.
To smell something means to use your nose to sense it.
بوییدن چیزی یعنی استفاده از بینی برای حس کردن آن است.
The two friends smelled the flower.
دو دوست گل را بو کردند.
terrible
وحشتناک / افتضاح
adj.
صفت.
If something is terrible, it is very bad.
اگر چیزی terrible باشد، خیلی بد است.
The way he treated his classmate was terrible.
رفتاری که با همکلاسیاش داشت وحشتناک بود.
worse
بدتر
adj.
صفت.
If something is worse, it is of poorer quality than another thing.
اگر چیزی بدتر باشد، کیفیتش پایینتر از چیز دیگری است.
Business was worse this month than last month.
کار در این ماه نسبت به ماه گذشته بدتر بود.