کتاب گویا
فصل ۱. راه بهتری برای یادگیری زبان انگلیسی
If you’ve picked up this book, chances are you’ve wanted to speak English for a while.
اگر این کتاب را انتخاب کردهاید، احتمالاً مدتی است که قصد داشتهاید به انگلیسی صحبت کنید.
Maybe you’ve even taken classes.
شاید حتی در کلاسهایی شرکت کردهاید.
You probably need English to improve your career.
شاید به انگلیسی برای بهبود شغلتان نیاز دارید.
Maybe you want to travel internationally or study abroad.
شاید قصد دارید که به خارج کشور سفر کنید یا در آنجا به تحصیل بپردازید.
You know that English is the key to international business and international travel.
حتماً میدانید که انگلیسی کلیدی برای تجارت بینالمللی و مسافرتهای بینالمللی است.
So let me ask you something.
پس بگذارید از شما سؤالی بپرسم.
Do you feel nervous or shy when you try to speak English?
آیا وقتی که سعی میکنید به انگلیسی صحبت کنید احساس نگرانی و خجالت میکنید؟
Do you still struggle to understand what someone is saying to you despite years of study?
آیا با وجود سالها مطالعهی انگلیسی همچنان تقلّا میکنید که انگلیسیزبانان چه میگویند؟
Are you embarrassed about your pronunciation or worried you speak too slowly?
آیا از تلفظتان خجالت میکشید یا نگرانید نکند زیادی آرام صحبت میکنید؟
Are you frustrated that despite all the time you’ve invested in learning English you still can’t speak it?
آیا با وجود اینهمه سال که برای انگلیسی زمان صرف کردهاید، از اینکه نمیتوانید انگلیسی صحبت کنید احساس کلافگی میکنید؟
Despite your goals, is it difficult for you to actually use English in your job, travels, or studies?
با وجود هدفهایتان، آیا استفاده از انگلیسی در کار، مسافرت یا درس، برایتان سخت است؟
Do you sometimes feel that you’ll never master spoken English?
آیا بعضی وقتها احساس میکنید که هیچوقت بر صحبت کردن به انگلیسی تسلط پیدا نمیکنید؟
If you answered yes to any of these questions, you’re not alone.
اگر به هر کدام از این سؤالات جواب بله دادید، تنها نیستید.
In fact, you’re fairly typical.
در حقیقت شما نسبتاً معمولی هستید.
Most English students feel this way.
بیشتر انگلیسیآموزان حسی مشابه دارند.
Most adult English learners are stressed and frustrated about their speaking ability.
بیشتر انگلیسیآموزان بالغ برای توانایی مکالمهشان احساس استرس و کلافگی میکنند.
Some feel completely hopeless and feel they’ll never be able to speak English powerfully.
بعضیها کامل ناامید میشوند و احساس میکنند که دیگر قادر به انگلیسی صحبت کردن باقدرت نیستند.
Not because they’re bad at languages, but because, like you, they’ve been taught using the wrong methods.
نه به این خاطر که در زبانها بد هستند، بلکه چون مثل شما به آنها با روش اشتباه آموزش داده شده است.
The good thing is that it doesn’t have to be like this.
خوبیاش این است که حتماً نباید اینطور باشد.
There is nothing wrong with you.
مشکل از شما نیست.
You can learn to speak English naturally and with ease.
شما میتوانید بهصورت طبیعی و بهآسانی انگلیسی صحبت کنید.
You can use English effectively in your job, travels, and studies.
میتوانید از انگلیسی در کارتان، سفرهایتان و درسهایتان به شکل مؤثر استفاده کنید.
You can feel relaxed and confident every time you speak English.
میتوانید هر گاه که انگلیسی صحبت میکنید احساس آرامش و اعتماد به نفس کنید.
In fact, as a long-time English teacher, I’ve helped thousands of students all over the world become fluent and powerful English speakers.
در حقیقت بهعنوان یک معلم انگلیسی باسابقه، به هزاران دانشآموز در سراسر دنیا برای تبدیل شدن به یک انگلیسیزبان قدرتمند و مسلط کمک کردهام.
How did I do it?
چگونه این کار را انجام دادم؟
I did it using a teaching method I developed called “Effortless English”.
من با استفاده از روش آموزشی که خودم ایجاد کردم و انگلیسی بدون تلاش «Effortless English» نام دارد، این کار را انجام دادم.
“Effortless English” enables you to learn English naturally and automatically – the way children learn before they enter school.
«انگلیسی بدون تلاش» شما را قادر میسازد که انگلیسی را بهصورت طبیعی و خودکار – درست همانند کودکان قبل از ورود به مدرسه – یاد بگیرید.
Too often, English classes get so focused on tests, textbooks, grades and “levels,” students forget why they’re there in the first place.
بیشتر اوقات کلاسهای انگلیسی روی امتحانات، کتابهای درسی، نمرات و «سطوح» تمرکز میکنند، بهطوری که دانشآموزان فراموش میکنند که از همان اول چرا به کلاسها رفتهاند.
They forget about the real world goals of a more successful career and exciting international travel.
آنها اهداف بزرگ و جهانی یک کار موفق و مسافرت بینالمللی هیجانانگیز را فراموش میکنند.
With “Effortless English” you never lose sight of the fact that the ultimate goal of learning a language is communication.
با «انگلیسی بدون تلاش» هیچوقت دیدتان را نسبت به اینکه هدف نهایی یادگیری زبان ارتباط است از دست نخواهید داد.
Instead, you learn to speak English both quickly and with more precision.
بهجای آن شما یاد میگیرید انگلیسی را سریع و با دقت بیشتری صحبت کنید.
Effortless?
بدون تلاش؟
I understand if you’re skeptical – particularly if you’ve been trying to learn English the traditional way.
درک میکنم اگر بدبین باشید، بهویژه اگر تلاش کردهاید که به روش سنتی انگلیسی یاد بگیرید.
You’ve put in the hours: memorizing vocabulary lists, doing grammar drills, reading boring textbooks.
شما ساعتها برای حفظ کردن لیست واژگان، انجام تمرینهای گرامری و خواندن کتابهای درسی کسلکننده وقت گذاشتهاید.
“How?
دارید فکر میکنید.
” you’re thinking, “can speaking English possibly be effortless?
که «چطور ممکن است انگلیسی صحبت کردن بتواند بدون تلاش باشد؟
Believe me, I feel your pain.
» به من اعتماد کنید، دردتان را درک میکنم.
Back when I started teaching 15 years ago, my students were all excited to begin conversing in English.
۱۵ سال پیش زمانی که شروع به تدریس انگلیسی کردم، همهی دانشآموزانم برای مکالمه کردن به انگلیسی هیجانزده بودند.
And I was excited to help them.
من هم برای کمک به آنها هیجانزده بودم.
At that time, I taught in the usual way.
آن زمان من به روش معمول تدریس میکردم.
I used textbooks and I focused on teaching grammar.
از کتابهای درسی استفاده میکردم و تمرکزم بر تدریس گرامر بود.
I thought this was the best way to teach, and none of my students complained.
فکر میکردم که این روش بهترین راه برای تدریس است و هیچکدام از دانشآموزانم شکایتی نداشتند.
I still remember one particularly intelligent student of mine from Venezuela named Gladys.
هنوز یکی از دانشآموزان زرنگم را در ونزوئلا بهنام گلادیس به یاد دارم.
Gladys was determined to speak English well.
گلادیس مصمم بود که انگلیسی را خوب صحبت کند.
Talk about effort!
عجب تلاشی!
Gladys attended every one of my classes.
گلادیس در تمام کلاسهای من شرکت میکرد.
She always sat in the center of the front row.
در کلاس در وسط ردیف جلو مینشست.
I can still picture her eager and smiling face.
هنوز هم میتوانم چهرهی مشتاق و خندان او را تصور کنم.
She took detailed notes.
او یادداشتهای کاملی بر میداشت.
She listened to every word I said.
به تمام کلماتی که من میگفتم گوش میداد.
She also studied at home.
در خانه هم مطالعه میکرد.
Every day Gladys studied her English textbooks for four hours or more.
گلادیس هر روز کتابهای درسیاش را بهمدت ۴ ساعت یا بیشتر میخواند.
She also tried to learn 50 new vocabulary words by memorizing word lists.
همچنین هر روز تلاش میکرد ۵۰ کلمهی واژگان را از لیست کلمه حفظ کند.
Gladys was my star student and I, too, was sure she would succeed.
گلادیس دانشآموز نمونهی من بود و من هم اطمینان داشتم که او موفق خواهد شد.
Six months later, however, she still could barely speak English.
شش ماه بعد، او هنوز بهسختی میتوانست انگلیسی صحبت کند.
Her speech was hesitant and unnatural.
صحبت کردنش مردد و غیرطبیعی بود.
She constantly made grammar mistakes with even the simplest sentences.
بهطور مکرر حتی در سادهترین جملات هم اشتباهات دستوری داشت.
Her pronunciation was difficult to understand.
فهمیدن تلفظ او خیلی سخت بود.
She still thought in Spanish and tried to translate to and from English when she spoke.
او هنوز به اسپانیایی فکر میکرد و وقتی صحبت میکرد سعی داشت از اسپانیایی به انگلیسی یا برعکس ترجمه کند.
Worst of all, Gladys felt nervous every time she tried to speak English.
بدتر از همه گلادیس هر دفعه که سعی میکرد انگلیسی صحبت کند مضطرب میشد.
Speaking English was a painful experience for her.
انگلیسی صحبت کردن یک تجربهی دردناک برای او بود.
Gladys was extremely frustrated.
گلادیس حسابی کلافه بود.
After so much effort, she had barely improved.
بعد از آنهمه تلاش حتی یک ذره پیشرفت نکرده بود.
As her teacher, I too was frustrated.
به عنوان معلمش من هم کلافه بودم.
I was sure Gladys would improve quickly and couldn’t understand why she had not.
اطمینان داشتم که گلادیس به سرعت پیشرفت خواهد کرد ولی نمیتوانستم درک کنم چرا پیشرفت نکرده است.
I followed all of the traditional teaching methods.
من تمامی روشهای سنتی تدریس را دنبال کردم.
I used the standard textbooks and the standard classroom activities.
از کتابهای درسی و فعالیتهای کلاسی استاندارد استفاده کردم.
Gladys was intelligent, disciplined and consistent, and yet her English speaking barely improved.
گلادیس باهوش، منظم و ثابتقدم بود ولی با این حال انگلیسی او پیشرفت کمی داشت.
Sadly, I realized that Gladys wasn’t the only one who had not improved.
متأسفانه، متوجه شدم که گلادیس تنها کسی نبوده که پیشرفت نکرده.
Her classmates also had barely improved.
همکلاسیهایش هم پیشرفت کمی داشتند.
It was frustrating, and I felt like a complete failure as a teacher.
کلافهکننده بود و حس میکردم که یک معلم شکستخوردهام.
But when I asked my colleagues for help, it turned out they had the same problem – very few of their students were improving either!
ولی وقتی از همکارانم کمک خواستم متوجه شدم که آنها نیز همین مشکل را دارند – تعداد کمی از دانشآموزانشان پیشرفت کرده بودند!
At that point, I realized something was wrong – something is wrong with standard methods for teaching English.
آن زمان متوجه شدم که مشکلی وجود دارد – روشهای استاندارد برای تدریس انگلیسی مشکل دارند.
The worst part for me was that everyone accepted this situation as “normal.
بدترین بخش قضیه برای من این بود که همهی این موقعیت را «عادی» خطاب میکردند.
” The other teachers didn’t seem to be concerned about their students’ lack of progress.
معلمهای دیگر به نظر میرسید که اصلاً نگران پیشرفت کم دانشآموزانشان نبودند.
All the teachers were using the same methods and getting the same poor results.
تمام معلمها از روش یکسان استفاده میکردند و نتیجهی بد یکسان را میگرفتند.
In most parts of the world, students study English in school for years.
در بیشتر کشورهای جهان دانشآموزان سالها در مدرسه انگلیسی میخوانند.
Yet, the vast majority of them never learn to speak English well.
ولی بیشتر آنها هیچوقت یاد نمیگیرند که خوب به انگلیسی صحبت کنند.
After years of study, they still have trouble with real English conversations.
بعد از سالها مطالعه هنوز با فهمیدن مکالمههای انگلیسی مشکل دارند.
They still feel nervous and shy about speaking.
هنوز از صحبت کردن احساس استرس و خجالت میکنند.
A few years after my experience with Gladys, I got a job as an English teaching assistant in Japan.
بعد از چند سال از تجربهای که با گلادیس داشتم، بهعنوان یک دستیار آموزشی انگلیسی در ژاپن استخدام شدم.
I was excited and eager to help these young students learn my language.
خیلی مشتاق و هیجانزده بودم که میتوانستم به این دانشآموزان جوان کمک کنم زبان من را یاد بگیرند.
I still remember my first day.
هنوز روز اولم را به یاد دارم.
I was sitting at the front of the class next to the main teacher, who was Japanese.
داخل کلاسِ کنار معلم اصلی که ژاپنی بود نشسته بودم.
As the students came into the room, they saw me and giggled nervously.
وقتی که دانشآموزان به داخل کلاس میآمدند، من را میدیدند و با نگرانی به من لبخند میزدند.
They sat down and continued to shyly glance up at me.
آنها نشستند و با خجالت به نگاه کردن به من ادامه دادند.
They were sweet and curious.
آنها خیلی شیرین و کنجاو بودند.
Then the class started.
سپس کلاس شروع شد.
The main teacher wrote an English sentence on the board.
معلم اصلی یک جملهی انگلیسی را روی تخته نوشت.
I don’t remember the exact sentence, but it was something like, “The little girl goes to school.
جملهی دقیق یادم نمیآید، ولی چیزی شبیه به «The little girl goes to school» بود.
” The teacher pointed to the sentence and began to talk in Japanese.
معلم به جمله اشاره و شروع به ژاپنی صحبت کردن کرد.
The students all grabbed their notebooks and began writing.
همهی دانشآموزان دفترهایشان را برداشتند و شروع به نوشتن کردند.
Everyone was very serious.
همگی خیلی جدی بودند.
Next, the teacher circled the word “goes.
سپس معلم دور کلمهی «goes» خط کشید.
” She pointed at the word and continued speaking in Japanese.
به کلمه اشاره کرد و به ژاپنی صحبت کردن ادامه داد.
She talked and talked and talked, in Japanese.
او پشت سر هم به ژاپنی صحبت میکرد.
The students wrote quickly, filling their notebooks with information.
دانشآموزان سریع مینوشتند و دفترهایشان را از اطلاعات پر میکردند.
Finally, the teacher drew a line from the word “goes” to the word “girl.
در آخر معلم یک فلِش از کلمهی «goes» بهسمت کلمهی girl کشید.
” And then she talked more, on and on and on, in Japanese.
و بعد دوباره شروع به ژاپنی حرف زدن کرد.
This continued for the entire class.
تا پایان کلاس این روال ادامه پیدا کرد.
The teacher drew lines, circles, and squares.
معلم خط، دایره و مربع میکشید.
She used different colored chalk.
از گچ با رنگهای مختلف استفاده میکرد.
And she continued speaking Japanese.
و به صحبت کردن به ژاپنی ادامه میداد.
I was totally confused.
حسابی گیج شده بودم.
I am a native speaker of English, and I was sitting in a beginning English class.
من یک انگلیسیزبان بومی بودم و در یک کلاس سطح ابتدایی انگلیسی نشسته بودم.
Yet I could not understand anything in the class (except for that one sentence).
و هیچی از کلاس متوجه نمیشدم (بهجز همان یک جمله).
I was thinking to myself, “What could this teacher possibly be talking about so much?
داشتم با خودم فکر میکردم دقیقاً این معلم دربارهی چه چیزی تا این حد توضیح میدهد؟
It’s just one sentence.
این فقط یک جمله است.
” Yet the teacher spent an entire hour analyzing, explaining, and dissecting that one simple sentence.
ولی معلم یک ساعت کامل را به تحلیل و بررسی و توضیح دادن و تشریح یک جملهی ساده گذراند.
Finally, at the end of the class, the teacher asked me to read the sentence aloud “for pronunciation.
بالاخره آخر کلاس معلم از من خواست که جمله را «برای تلفظ درست» بخوانم.
” I read the sentence a couple of times, and that was the only real English input the students got that day.
جمله را چند بار خواندم و همان تنها ورودی انگلیسیای بود که دانشآموزان آن روز دریافت کردند.
Sadly, this same pattern repeated every day.
متأسفانه این الگو هر روز تکرار میشد.
Day by day, I watched the students’ enthusiasm and curiosity disappear.
روز به روز، شوق و کنجکاوی دانشآموزان را میدیدم که از بین میرود.
They became bored.
بیحوصله شدند.
They became stressed and confused.
دچار استرس و سردرگمی شدند.
Every day they wrote pages of notes, mostly in Japanese.
هر روز صفحات را با نکاتی که بیشتر ژاپنی بود پر میکردند.
Every day the teacher talked and talked and talked, mostly in Japanese.
هر روز معلم آنها کلی صحبت میکرد که بیشتر آن هم به ژاپنی بود.
I couldn’t understand why an English class was being taught mostly in Japanese.
اصلاً متوجه این موضوع نمیشدم که چرا کلاس انگلیسی بیشتر به ژاپنی تدریس میشد؟
During the average class, the students were listening to Japanese 90 percent of the time or more.
بهطور متوسط در کلاس، دانشآموزان در ۹۰ درصد زمان یا بیشتر به زبان ژاپنی گوش میدادند.
They heard very little English.
و انگلیسی خیلی کمی میشنیدند.
No wonder they never learned to speak!
تعجبی نداشت که اصلاً یاد نمیگرفتند که صحبت کنند!
No wonder they were frustrated and confused.
تعجبی نداشت که احساس کلافگی و گیجی میکردند.
Honestly, it broke my heart to watch as the school crushed these students’ natural love of learning.
رک بگویم قلبم شکست وقتی دیدم که مدرسه این عشق ذاتی یادگیری را برای دانشآموزهان نابود میکرد.
It was terrible to watch them grow bored, frustrated, and stressed.
واقعاً وحشتناک بود که میدیدم آنها بیحوصله، کلافه و استرسی میشوند.
And six months later, none of the students could speak to me at all, not even the simplest conversation.
و شش ماه بعد هیچکدام از دانشآموزان اصلاً نمیتوانستند با من صحبت کنند، نه حتی یک مکالمهی فوق ساده.
This kind of situation is repeated in English classes all over the world.
این شرایط در کلاسهای انگلیسی در سراسر دنیا تکرار میشود.
My experiences with Gladys and in Japan convinced me that traditional English language education is broken.
تجربههای من با گلادیس و در ژاپن من را قانع کرد که روش یادگیری سنتی انگلیسی خراب است.
I knew there had to be a better way to help my students speak English than what we were doing.
میدانستم که حتماً راه بهتری برای کمک به مهارت صحبت کردن دانشآموزانم وجود دارد، راهی بهتر از کاری که داشتیم انجام میدادیم.
So I began the search for a better way.
پس شروع به جستوجو برای راهی بهتر کردم.
I devoured books about English teaching.
کتابهایی که دربارهی آموزش انگلیسی بودند را زیر و رو کردم.
I constantly tried out new methods in my classes.
مدام راههای جدید در کلاسهایم امتحان کردم.
I read research studies.
مطالعات تحقیقی را خواندم.
I traveled and taught English in other parts of the world.
به نقاط زیاد دیگری در دنیا سفر کردم و انگلیسی تدریس کردم.
What surprised me was how little the actual research supported traditional teaching methods.
چیزی که من را حسابی شوکه کرد این بود که تحقیقات چقدر کم «روش تدریس سنتی» را تأیید میکردند.
As eminent University of Southern California linguist Stephen Krashen noted: “We acquire language when we understand what people tell us and what we read….there is no need for deliberate memorization.
همان طور که زبانشناس کالیفرنیایی جنوبی، آقای استفن کراشن، اشاره کردند: «ما زبان را زمانی میآموزیم که متوجه شویم مردم به ما چه میگویند و چه میخوانیم، نیازی به حفظ کردن آگاهانه نیست.
” If most of us knew, intuitively, that the best way to learn English was naturally, I wondered, why were so many teachers and students still choosing to use unnatural, ineffective and old methods of teaching?
اگر بیشتر ما ذهناً میدانیم که بهترین راه برای یادگیری انگلیسی، یادگیری طبیعی آن است، متعجبم که چرا اکثر معلمها و دانشآموزان هنوز راه غیرطبیعی، نامؤثر و قدیمی را استفاده میکنند؟
Eventually, I went back to school and got a master’s degree in (TESOL) Teaching English to Speakers of Other Languages.
کمکم به مدرسه بازگشتم و مدرک کارشناسی ارشد TESOL (آموزش انگلیسی به اشخاصی غیربومی) را گرفتم.
Along the way, I did more research and discovered the incredible new methods that would become the basis for the Effortless English program.
در این مسیر، تحقیقات بیشتری انجام دادم و راههای فوقالعادهی جدیدی که بعداً پایهی برنامهی انگلیسی بدون تلاش میشد را کشف کردم.
I also did my own informal research.
همچنین من تحقیقات غیررسمی خودم را انجام دادم.
I searched for excellent English speakers who had learned the language as an adult.
به سراغ افراد مسلط به انگلیسی که بهعنوان یک فرد بالغ آموزش دیده بودند رفتم.
Whenever I found such a person, I interviewed them.
هرگاه چنین شخصی پیدا میکردم با او مصاحبه میکردم.
Over time, I noticed patterns.
بعد از چند وقت متوجه الگوهایی شدم.
Most of these successful speakers were independent students who mastered spoken English outside of school.
بیشتر این افراد موفق انگلیسیآموزان مستقلی بودهاند که خارج از کلاسها به صحبت به انگلیسی مسلط شدند.
Most of them used similar methods, the very same methods supported by my master’s research.
بیشتر آنها از روشهایی مشابه استفاده کرده بودند، دقیقاً همان روشهایی که تحقیق دورهی کارشناسی ارشدم آن را تأیید میکرد.
Most avoided the traditional methods used in most schools.
بیشتر آنها روشهای سنتی که در کلاسها استفاده میشد را قبول نداشتند.
I changed my teaching, and when I used these new strategies in classes, my students improved quickly.
من روش تدریسم را تغییر دادم و وقتی که از این استراتژیهای جدید در کلاسها استفاده کردم دانشآموزانم بهسرعت پیشرفت کردند.
I couldn’t believe it!
نمیتوانستم باور کنم!
They learned to speak easily and powerfully.
آنها آموختند که آسان و قدرتمند صحبت کنند.
And even better – they were enjoying themselves!
و از آن بهتر این بود که داشتند لذت میبردند!
After years of searching and experimentation, I had finally found methods that worked.
بعد از سالها جستوجو و آزمایش بالاخره راهی پیدا کردم که مؤثر باشد.
“Effortless English” Today
«انگلیسی بدون تلاش» امروزه
Over the years, I’ve continued to test and adapt these methods and developed the Effortless English system.
در طول سالها، من به آزمودن و تطبیق این روشها ادامه دادم و سیستم انگلیسی بدون تلاش را توسعه دادم.
I’ve organized the program to include seven essential rules for learning English, which have led countless students to fluency.
این برنامه را طوری سازماندهی کردم که شامل هفت قانون اساسی برای یادگیری انگلیسی باشد که تعداد بیشمار دانشآموز را به تسلط رساند.
To build on the success of my classes, I created audio courses and began offering them online to English students around the world.
برای ساختن موفقیت کلاسهایم، دورههای صوتی را ساختم و بهصورت آنلاین در اختیار دانشآموزان انگلیسی در سراسر دنیا قرار دادم.
My audio lessons are currently bestsellers in 25 countries.
درسهای صوتی من در حال حاضر پرفروشترین در ۲۵ کشور دنیا هستند.
In addition, I founded the “Effortless English” Club™ to create an international English learning community where students can communicate with other members.
علاوه بر این باشگاه «انگلیسی بدون تلاش» را تأسیس کردم تا جامعهای بینالمللی برای یادگیری انگلیسی ایجاذ کنم که دانشآموزان بتوانند در آن جا به ارتباط با دیگر اعضا بپردازند.
I wanted to create an environment that encouraged confidence and success with English, because so many learners struggle with nervousness, shyness, frustration and fear when speaking.
میخواستم محیطی ایجاد کنم که اعتماد به نفس و موفقیت را برای زبان انگلیسی تشویق کند، چون بسیاری از زبانآموزان هنگام صحبت با مضطرب بودن، کمرویی، کلافگی و ترس دست و پنجه نرم میکنند.
In fact, for many people these negative emotions are the worst part of speaking English.
در حقیقت برای بسیاری از افراد این احساسات منفی بدترین قسمت صحبت به انگلیسی است.
In our “Effortless English” Club™ students are able to interact on our forums and speak with each other online.
در باشگاه «انگلیسی بدون تلاش» ما، دانشآموزان قادرند تا در انجمن با یکدیگر بهصورت آنلاین حرف بزنند.
It is an extremely positive and encouraging community, where everyone is free to “play with English,” make mistakes, and communicate without fear.
جامعهی بسیار مثبت و تشویقکنندهای است که همه در آن آزادند «با انگلیسی بازی کنند»، اشتباه کنند، و بدون ترس ارتباط بر قرار کنند.
In my opinion, we have the best members in the world.
به نظر من ما بهترین اعضای دنیا را داریم.
Every one of our members is focused not only on their own success, but also on helping other members achieve success too.
همهی اعضای ما فقط روی موفقیت خودشان متمرکز نیستند، بلکه به بقیهی اعضا هم برای رسیدن به اهدافشان کمک میکنند.
The result is a supportive “family” of learners and international leaders.
هدفْ تشکیل یک «خانواده» از زبانآموزان و رهبران جهانی است.
This book is another resource for students looking to speak English powerfully and fluently.
این کتاب یک منبع دیگر برای دانشآموزانیست که به دنبال انگلیسی صحبت کردن بهصورت روان و قدرتمند هستند.
It is designed to guide you on the road to fluency, to speed your journey to confident, powerful, effortless speaking.
این کتاب طوری طراحی شده که شما را در جادهی تسلط، سرعت بخشیدن به اعتماد به نفس و قدرتمند و بدون تلاش صحبت کردن، راهنمایی کند.
In this book, you will learn how to re-program your negative emotions about English, develop confidence when speaking, and follow a powerful and effective road to fluency.
در این کتاب شما یاد خواهید گرفت که چگونه احساسات منفی برای انگلیسی را تغییر دهید، اعتماد به نفس لازم موقع صحبت کردن را ایجاد کنید و راهی مؤثر و قدرتمند را برای تسلط یافتن، دنبال کنید.
You’ll also learn how to use English to improve your career and achieve the success you want.
شما همچنین یاد خواهید گرفت که چگونه در حرفهتان پیشرفت کنید و به موفقیتی که میخواهید برسید.
Over the next several chapters, I will describe the Effortless English system in detail, explain the philosophy behind it, and tell you why both psychology and method are important for language learning.
در فصلهای بعدی این کتاب، من با جزئیات سیستم انگلیسی بدون تلاش را توضیح خواهم داد، فلسفهی پشت آن را شرح خواهم داد و به شما خواهم گفت که چرا هم روانشناسی و هم روش یادگیری برای زبانآموزی مهم هستند.
I’ll also tell you exactly how to use the system to reach your goals.
همچنین به شما خواهم گفت که دقیقاً چگونه از این سیستم استفاده کنید تا به هدفتان برسید.
Join me and enjoy the journey.
به من ملحق شوید و از این سفر لذت ببرید.
You really have nothing to fear by leaving the old education system behind.
شما با رها کردن سیستم آموزش قدیمی چیزی برای ترسیدن نخواهید داشت.
So let go of the pressure, the stress, the fear and the boredom.
پس فشار، استرس، ترس و بیحوصلگی را رها کنید.
I promise you this natural learning system is fun, friendly, and energetic the opposite of most school classrooms .
به شما قول میدهم که این سیستم یادگیری طبیعی خیلی جالب، دوستانه و با انرژی، درست برعکس اکثر کلاسهای مدرسه، خواهد بود.
There is no pressure just friendly encouragement and support.
هیچ فشاری نیست و فقط تشویق و پشتیبانی دوستانه وجود دارد.
Trust me.
به من اعتماد کنید.
I have helped students everywhere in the world… and now I am eager to help you.
من به دانشآموزان زیادی در دنیا کمک کردهام و حالا مشتاقم تا به شما کمک کنم.
I promise I will always do my best to help you speak excellent English.
به شما قول میدهم که همیشه بهترین تلاشم را برای کمک کردن به شما در صحبت عالی به انگلیسی بگذارم.