۴۰۰۰ کلمه ضروری – کتاب اول
فصل ۱۲. هنرمند دیوانه

بخش اول – هنرمند دیوانه

Unit 12

بخش ۱۲

Word list

لیست کلمات

alone

تنها

adj.

صفت.

A person who is alone is not with another person.

کسی که تنهاست با کس دیگری نیست.

The boy wanted to be alone to think.

پسر می‌خواست تنها باشد تا فکر کند.

apartment

آپارتمان

n.

اسم.

An apartment is a set of rooms in a building where people live.

آپارتمان مجموعه‌ای از اتاق‌ها در ساختمانی است که افراد در آن زندگی می‌کنند.

She has a nice apartment in the city.

او آپارتمان خوبی در شهر دارد.

article

مقاله

n.

اسم.

An article is a story in a newspaper or magazine.

مقاله داستانی در روزنامه یا مجله است.

Did you read the article in the newspaper about the soccer game?

آیا مقاله را در روزنامه درباره‌ی بازی فوتبال خواندی؟

artist

هنرمند

n.

اسم.

An artist is a person who paints, draws, or makes sculptures.

هنرمند کسی است که نقاشی می‌کند، می‌کشد یا مجسمه می‌سازد.

He went to Paris to become an artist.

او به پاریس رفت تا هنرمند شود.

attitude

رفتار/برخورد

n.

اسم.

Someone’s attitude is the way they feel and think.

رفتار کسی یعنی جوری که احساس و فکر می‌کند.

John has a bad attitude.

جان رفتار بدی دارد.

He’s always angry.

او همیشه عصبانی است.

beauty

زیبایی

n.

اسم.

Beauty is the state or quality of being beautiful.

زیبایی حالت یا کیفیت زیبا بودن است.

I heard my mother was a great beauty when she was young.

شنیدم که مادرم وقتی جوان بود خیلی زیبا بود.

compare

مقایسه کردن

v.

اسم.

To compare means to say how two things are the same and different.

مقایسه کردن یعنی بگوییم چگونه دو چیز متفاوت یا متشابه هستند.

lf you compare cats and dogs, you’ll see that they’re both good pets.

اگر گربه‌ها و سگ‌ها را مقایسه کنید، می‌بینید که هر دو حیوان‌های خانگی خوبی هستند.

judge

قضاوت کردن

v.

فعل.

To judge something is to say if it is good or bad.

قضاوت کردن چیزی یعنی بگوییم خوب است یا بد.

The boy was going to judge how his mother’s turkey tasted.

پسر قرار بود مزه‌ی بوقلمون مادرش را قضاوت کند.

magazine

مجله

n.

اسم.

A magazine is a regular publication with news, stories, and articles.

مجله نشریه‌ای منظم با اخبار، داستان‌ها و مقالات است.

She likes to read fashion magazines.

او دوست دارد مجلات مد را بخواند.

material

ماده

n.

اسم.

A material is what is used to make something.

ماده چیزی است که از آن در ساخت چیزی استفاده می‌شود.

Brick is a good material for building houses.

آجر ماده‌ی خوبی برای ساخت خانه‌هاست.

meal

وعده‌ی غذایی

n.

اسم.

A meal is a time when food is eaten, such as breakfast, lunch, or dinner.

وعده‌ی غذایی، زمانی است که غذا خورده می‌شود، مانند صبحانه، ناهار، شام.

Breakfast is my favorite meal because I enjoy cereal.

صبحانه وعده‌ی غذایی موردعلاقه‌ی من است چون من از خوردن غلات لذت می‌برم.

method

روش

n.

اسم.

A method is the way to do something.

method روش انجام کاری است.

One method to remember things is to tie a string around your finger.

یک روش برای به یاد آوردن چیزها گره زدن نخ به دور انگشت است.

neighbor

همسایه

n.

اسم.

A neighbor is a person who lives near you.

همسایه کسی است که نزدیک شما زندگی می‌کند.

I like my neighbor, because he’s very friendly.

من از همسایه‌ام خوشم می‌آید، چون خیلی دوستانه رفتار می‌کند.

professional

حرفه‌ای

adj.

صفت.

If something is professional, it deals with work that uses special skills.

اگر چیزی حرفه‌ای باشد، با کاری که از مهارت‌های خاصی استفاده می‌کند سروکار دارد.

If you want to be a pilot, you must have professional training.

اگر می‌خواهی خلبان شوی، باید آموزش حرفه‌ای ببینی.

profit

سود

n.

اسم.

A profit is the extra money you make when you sell something.

سود پول اضافه‌ای است که وقتی چیزی را می‌فروشید به دست می‌آورید.

I made a small profit from selling my old clothes.

من سود کوچکی از فروختن لباس‌های قدیمی‌ام به دست آوردم.

quality

کیفیت

n.

اسم.

The quality of something is how good it is.

کیفیت چیزی مقدار خوب بودن آن است.

The quality of his car is very good.

کیفیت ماشینش خیلی خوب است.

space

فضا

n.

اسم.

A space is an empty area.

فضا منطقه‌ای خالی است.

I don’t have much space for things in my small house.

من فضای زیادی برای وسایلم در خانه‌ی کوچکم ندارم.

stair

پله

n.

اسم.

Stairs are the things that are used to walk up or down in a building.

پله‌ها چیزهایی هستند که برای بالا رفتن یا پایین رفتن در ساختمان از آن‌ها استفاده می‌شود.

You can take the stairs to the second floor.

می‌توانی از پله‌ها برای رفتن به طبقه‌ی دوم استفاده کنی.

symbol

نماد / نشانه

n.

اسم.

A symbol is a thing that stands for something else.

نماد چیزی است که به‌جای چیز دیگری قرار می‌گیرد.

This symbol tells us that we cannot smoke in this area.

این نشانه به ما می‌گوید که نمی‌توانیم در این محل سیگار بکشیم.

thin

لاغر

adj.

صفت.

If someone or something is thin, they are not fat.

اگر کسی یا چیزی thin باشد، چاق یا ضخیم نیست.

The man was thin because he didn’t eat much.

مرد لاغر بود چون چندان غذا نمی‌خورد.


بخش دوم – واژگان

Frenhofer was the best artist in the world.

فرنهوفر بهترین هنرمند جهان بود.

Everyone loved him.

همه او را دوست داشتند.

The quality of his paintings was very high.

کیفیت نقاشی‌هایش بسیار بالا بود.

He always used the best materials.

همیشه از بهترین مواد استفاده می‌کرد.

He made a big profit from his paintings.

او از نقاشی‌هایش سود زیادی کسب کرد.

He had delicious meals with his rich neighbors.

وعده‌های غذایی خوشمزه‌ای با همسایگان ثروتمندش می‌خورد.

He taught art classes.

او کلاس‌های هنری را تدریس می‌کرد.

Life was good.

زندگی خوب بود.

Then his attitude changed.

سپس رفتارش تغییر کرد.

He stopped selling paintings and teaching.

فروش نقاشی و تدریس را متوقف کرد.

He tried a new method of painting.

روش جدیدی را برای نقاشی امتحان کرد.

He stayed alone in his apartment all day.

تمام روز را در آپارتمان خود تنها می‌ماند.

He worked all day and all night, rarely eating.

تمام شب و روز کار می‌کرد، به‌ندرت غذا می‌خورد.

Soon Frenhofer became very thin.

زود فرنهوفر بسیار لاغر شد.

But he kept working on the same painting for many years.

اما سال‌ها روی همان نقاشی کار کرد.

He worked as hard as he could.

تا آنجا که می‌توانست کار کرد.

Finally, he finished the painting.

سرانجام، نقاشی را تمام کرد.

He was very happy and invited other artists to see it.

او بسیار خوشحال بود و از دیگر هنرمندان دعوت کرد تا آن را ببینند.

“I want your professional opinion,” he said.

او گفت: «من نظر حرفه‌ای شما را می‌خواهم.

He wanted them to judge it and compare it to other paintings.

» می‌خواست آن را قضاوت کنند و با نقاشی‌های دیگر مقایسه کنند.

Everyone was very excited as they went up the stairs to his apartment.

همه وقتی از پله‌های آپارتمان او بالا می‌رفتند بسیار هیجان‌زده بودند.

Frenhofer was excited to show his painting, and the artists were excited to see it.

فرنهوفر از نشان دادن نقاشی‌اش هیجان‌زده بود و هنرمندان از دیدن آن هیجان‌زده بودند.

“They’ll love it; he thought.

با خود فکر کرد: «عاشقش می‌شوند.

But they did not.

» اما نشدند.

They were surprised by his painting.

آن‌ها از نقاشی‌اش متعجب شدند.

There was no white anywhere.

هیچ جایی سفید نبود.

Frenhofer filled the whole painting with lines and colors.

فرنهوفر تمام نقاشی را پر از خط و رنگ کرد.

There was no space for a normal picture.

جایی برای تصویر معمولی‌ای نبود.

It was full of strange shapes.

پر از اشکال عجیب بود.

It looked bad to the other artists.

از نظر دیگر هنرمندان بد به نظر می‌رسید.

He used symbols, and they didn’t understand them.

او از نمادهایی استفاده کرده بود و بقیه آن‌ها را درک نکردند.

They thought it was terrible.

آن‌ها فکر کردند که افتضاح است.

“Why did you paint this strange picture?

شخصی پرسید.

” someone asked.

: «چرا این تصویر عجیب را نقاشی کردی؟

They didn’t understand its beauty.

آن‌ها زیبایی آن را درک نکردند.

But after some time, many people began to like his painting.

اما بعد از مدتی، بسیاری از مردم نقاشی او را دوست داشتند.

People wrote articles about it in magazines.

مردم درباره‌ی آن در مجلات مقاله می‌نوشتند.

They said it was his best work.

می‌گفتند این بهترین کار او بود.

They loved his strange symbols.

آن‌ها نمادهای عجیب او را دوست داشتند.

They loved his strange colors.

رنگ‌های عجیب او را دوست داشتند.

Frenhofer’s painting reminded everyone that just because something was new didn’t mean that it was bad.

نقاشی فرنهوفر به همه یادآوری کرد که جدید بودن چیزی به‌معنای بد بودن آن نیست.

He also helped them to realize that sometimes it takes people a little time to understand great things.

او همچنین به آن‌ها کمک کرد تا دریابند که بعضی اوقات برای درک چیزهای بزرگ کمی وقت لازم است.


                    

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا