پایهی انگلیسی بدون تلاش
فصل ۴. مادرشوهر فضول
بخش اول – مادرشوهر فضول – درسنامه اصلی
WIFE READY TO WASH HER HANDS OF MEDDLING MOTHER-IN-LAW
همسر آماده است که از دست مادر شوهر فضولش رهایی یابد.
DEAR ABBY:
اَبی عزیز:
How do I politely tell my mother-in-law to stop doing my laundry?
چگونه به شکل مؤدبانه به مادر شوهرم بگویم که دست از شستن لباسهایم بردارد؟
It all started when I was on bed rest due to my pregnancy.
همه چیز از آنجایی شروع شد که من به دلیل حاملگی بر روی تختم دراز کشیده و استراحت میکردم.
I didn’t mind her doing an occasional load to help us out.
بهنظرم اشکالی نداشت که گاهاً مقداری کار انجام دهد تا به ما کمک کند.
But now she does it anytime she’s over to watch the kids.
ولی حالا او هر موقع که میآید تا مراقب بچهها باشد [کارهای ما] را انجام میدهد.
I’m very picky about how I do my laundry, and this is the main reason I don’t want her doing it.
من به شدت بر روی شستن لباسهایم حساس هستم و این دلیل اصلی آن است که نمیخواهم او انجامشان دهد.
Also, I’d prefer she spend time playing with the kids than with the laundry!
همچنین، ترجیح میدهم او به جای شستن لباسها زمانش را صرف بازی با بچهها کند.
She also puts things away in the wrong places.
او همچنین چیزها را در جاهای اشتباه قرار میدهد.
She does it with my dishes, too.
او این کار را با ظرفهای من نیز انجام میدهد.
Once I told her not to worry about my laundry because I wasn’t done sorting it.
یک بار به او گفتم که نگران لباسهایم نباشد چرا که هنوز مرتبشان نکردم.
She took it upon herself to do it anyway.
با این حال او بدون اجازه تصمیم گرفت که انجامشان دهد.
She’s very strong-willed.
او بسیار بااراده است.
My husband and I have had problems with her not respecting our parenting, too.
همچنین همسرم و من با او که به روش فرزاندداریمان احترام نمیگذارد مشکلاتی داشتهایم.
She often takes things the wrong way.
او اغلب حرفها را اشتباه متوجه میشود.
What’s the best way for us to tell her that her help is not needed?
چه روشی بهترین راه برای ما است که به او بگوییم که به کمک او نیازی نداریم؟
DIRTY FAMILY LAUNDRY
امضا: لباسهای کثیف خانواده.
بخش دوم – درسنامه واژگان
بخش سوم – داستان کوتاه
Hello, this is the mini-story lesson for the Meddling Mother-In-Law, Dear Abby lesson.
سلام، این درس داستان کوتاه برای مادرشوهر فضول است، درس اَبی عزیز.
Here we go.
بزن بریم.
There was a girl named Tomoe.
دختری بود بهنام تومووه.
One day, she took it upon herself to change her husband.
یک روز، او سرخود خواست تا شوهرش را عوض کند.
Tomoe was very picky.
تومووه خیلی سختگیر بود.
She wanted the apartment to always be perfectly clean, but her husband was a lousy housekeeper.
او میخواست آپارتمان همیشه کاملاً تمیز باشد، اما شوهرش خانهدار شلختهای بود.
One day, Tomoe said, “When you do the laundry, please sort the clothes by color.
یک روز، تومووه گفت: «وقتی لباسها را میشوری، لطفاً لباسها را براساس رنگ جدا کن.
” Tomoe was very polite, but her husband took this the wrong way.
» تومووه خیلی مؤدب بود، اما شوهرش این را بد برداشت کرد.
He yelled, “Why are you criticizing me?
او فریاد زد: «چرا از من ایراد میگیری؟
Why do you hate me?
چرا از من متنفری؟
I’m not a lousy husband.
من شوهر شلختهای نیستم.
” Then he jumped up and down, pulled his hair, and said, “I wash my hands of this.
» بعد او بالا و پایین پرید، موهایش را کشید و گفت: «من از این دست میکشم.
I will never do laundry again.
هرگز دوباره لباسها را نمیشویم.
Okay, let’s go back to the top – this time with questions.
خیلی خب، بیایید به بالا برگردیم – این دفعه با سؤالها.
You can pause and answer the questions, or you can answer the question quickly in your head.
میتوانید توقف کنید و به سؤالها پاسخ دهید، یا میتوانید به سؤالها سریع در ذهنتان پاسخ دهید.
Here I go.
بریم.
Or just listen.
یا فقط گوش دهید.
There was a girl named Tomoe.
دختری بود بهنام تومووه.
One day, she took it upon herself to change her husband.
یک روز، او سرخود خواست تا شوهرش را تغییر دهد.
Did somebody tell Tomoe to change her husband?
آیا کسی به تومووه گفته بود تا شوهرش را تغییر دهد؟
No, no, nobody told her.
نه، نه، هیچکس به او نگفته بود.
She took it upon herself.
او سرخود تصمیم گرفت.
Did Tomoe decide by herself to do this, to change her husband?
آیا تومووه خودش تصمیم گرفت تا این را انجام دهد، تا شوهرش را عوض کند؟
That’s right.
درسته.
She decided all alone.
او بهتنهایی تصمیم گرفت.
She decided herself, “I will change my husband.
خودش تصمیم گرفت، «من شوهرم را عوض خواهم کرد».
Did she take it upon herself to change her mother?
آیا سرخود خواست مادرش را تغییر دهد؟
No, no, no, she didn’t decide alone to change her mother.
نه، نه، نه، او تنهایی تصمیم نگرفت مادرش را تغییر دهد.
She decided, by herself, to change her husband.
او، خودش، تصمیم گرفت شوهرش را عوض کند.
She took it upon herself to change her husband.
سرخود تصمیم گرفت شوهرش را عوض کند.
Did she take it upon herself to clean the house?
آیا سرخود خواست خانه را تمیز کند؟
No, she didn’t take it upon herself to clean the house.
نه، سرخود تصمیم نگرفت خانه را تمیز کند.
She didn’t decide, “Ah, I will clean the house.
او تصمیم نگرفت که «آه، من خانه را تمیز خواهم کرد.
” No, she took it upon herself to change her husband.
» نه، او سرخود تصمیم گرفت تا شوهرش را تغییر دهد.
What did she take it upon herself to do?
او سرخود تصمیم گرفت چه کار کند؟
Well, she took it upon herself to change her husband.
خب، او سرخود تصمیم گرفت شوهرش را تغییر دهد.
Why did she take it upon herself to change her husband?
چرا سرخود تصمیم گرفت شوهرش را تغییر دهد؟
Well, her husband was a lousy housekeeper.
خب، شوهرش خانهدار شلختهای بود.
He was a bad housekeeper.
او خانهدار بدی بود.
He didn’t clean the house very much.
او خانه را خیلی تمیز نمیکرد.
So she took it upon herself – she decided herself – to change him.
پس او سرخود خواست – خودش تصمیم گرفت – تا او را تغییر دهد.
She didn’t ask anybody else.
او از کسی دیگر نپرسید.
Tomoe was very picky.
تومووه خیلی سختگیر بود.
She wanted the apartment to always be perfectly clean.
او میخواست آپارتمان همیشه کاملاً تمیز باشد.
Was Tomoe very relaxed about the apartment?
آیا تومووه برای آپارتمان آسان میگرفت؟
No, no, no, no, she was not relaxed.
نه، نه، نه، نه، او آسانگیر نبود.
She was very picky.
او خیلی سختگیر بود.
Everything had to be perfect.
همه چیز باید عالی میبود.
Everything must be perfect, exactly as she wants it, exactly like she wants it.
همه چیز باید عالی باشد، دقیقاً همانطور که میخواهد، دقیقاً همانطور که او میخواهد.
Was Tomoe picky about her food?
آیا تومووه برای غذایش سختگیر بود؟
Must she always eat food that is perfect, exactly how she wants it?
آیا او باید همیشه غذایی بخورد که بینقص است، دقیقاً همانطور که او میخواهد؟
No, no, no, Tamoa’s not picky about her food.
نه، نه، نه، تومووه برای غذایش سختگیر نیست.
She will eat any kind of food.
او هر نوع غذایی را میخورد.
So no problem.
پس مشکلی نیست.
She’s not picky about her food.
او برای غذایش سختگیر نیست.
Is Tomoe picky about her clothes?
آیا تومووه برای لباسهایش سختگیر است؟
Was she picky about her clothes?
آیا او برای لباسهایش سختگیر بود؟
Well, no, no, she doesn’t care about clothes.
خب، نه، نه، او به لباسها اهمیت نمیدهد.
She doesn’t care about fashion.
او به مد اهمیت نمیدهد.
She will wear anything.
او هرچیزی را خواهد پوشید.
What was she picky about?
او برای چه چیزی سختگیر بود؟
Well, Tomoe was picky about the apartment, right?
خب، او برای آپارتمان سختگیر بود، درسته؟
Everything in the apartment must be clean.
همهچیز در آپارتمان باید تمیز باشد.
Everything must be in the right place.
همهچیز در آپارتمان باید در جای درست باشد.
Tommoe was very, very picky about the apartment, not about her food, not about clothes, not about other things.
تومووه برای آپارتمان خیلی خیلی سختگیر بود، نه برای غذایش، نه برای لباسهایش، نه برای چیزهای دیگر.
She’s very picky – was very picky about the apartment.
او خیلی سختگیر است – خیلی سختگیر بود برای آپارتمان.
But her husband was a lousy housekeeper.
اما شوهرش خانهدار شلختهای بود.
Was he a good housekeeper?
آیا او خانهدار خوبی بود؟
No, no, no, no, he was a very bad housekeeper.
نه، نه، نه، نه، او خانهدار خیلی بدی بود.
Did he clean the apartment a lot?
آیا او آپارتمان را زیاد تمیز میکند؟
No, no, he was a lousy housekeeper.
نه، نه، او خانهدار شلختهای بود.
He never cleaned the apartment.
او هرگز آپارتمان را تمیز نمیکرد.
Did he do the laundry a lot?
آیا او لباسهای را زیاد میشست؟
No, no, no, he never did the laundry.
نه، نه، نه، او هرگز لباسها را نمیشست.
Was he good at doing the laundry?
آیا او در شستن لباسها خوب بود؟
No, no, he was lousy.
نه، نه، او شلخته بود.
He was bad at doing the laundry.
او در شستن لباسها بد بود.
Was he good with washing the dishes?
آیا او در شستن لباسها خوب بود؟
No, no, he was lousy with the dishes, too.
نه، نه، او در شستن ظرفها هم چلفتی بود.
He was a lousy housekeeper in general.
او در کل خانهدار شلختهای بود.
He was lousy with housekeeping.
او در خانهداری شلخته بود.
He was a lousy housekeeper.
او خانهدار شلختهای بود.
So, finally, one day Tomoe said, “When you do the laundry, please sort the clothes by color.
پس، بالاخره، یک روز تومووه گفت: «وقتی لباسها را میشوری، لطفاً لباسها را براساس رنگ تفکیک کن.
Did she want him to pick out the different clothes – to separate them and organize them by color?
آیا از او میخواست لباسهای مختلف را بردارد – تا آنها را جدا کند و سازماندهی کند؟
Yes, yes, of course.
بله، بله، البته.
That’s exactly what she wanted.
این دقیقاً چیزی است که او میخواست.
She wanted him to sort the clothes by color.
از او می خواست لباسها را براساس رنگ جدا کند.
Did she want him to sort the clothes by size?
آیا از او میخواست لباسها را براساس اندازه جدا کند؟
Big ones here, small ones there.
بزرگها اینجا، کوچکها آنجا.
No, no, no, she didn’t want him to sort the clothes by size.
نه، نه، نه، از او نمیخواست که لباسها را براساس اندازه تفکیک کند.
Did she want him to sort the dishes by color?
آیا از او میخواست ظرفها را براساس رنگ تفکیک کند؟
No, no, no, no, she did not want him to sort the dishes – the plates, the bowls, no.
نه، نه، نه، نه، از او نمیخواست ظرفها را تفکیک کند – بشقابها، کاسهها، نه.
She did not want him to sort the dishes.
از او نمیخواست که ظرفها را تفکیک کند.
She wanted him to sort the clothes.
او از میخواست لباسها را تفکیک کند.
How did she want him to sort the clothes?
میخواست او چگونه لباسها را تفکیک کند؟
Well, she wanted him to sort the clothes by color.
خب، از او میخواست لباسها را براساس رنگ تفکیک کند.
That’s how.
اینجوری.
She wanted him to sort the clothes by color.
میخواست او لباسها را براساس رنگ تفکیک کند.
Okay, so she wanted him to sort the clothes by color.
خب، پس از او میخواست لباسها را براساس رنگ تفکیک کند.
When she said this, she was very polite, very nice.
وقتی او این را گفت، خیلی مؤدب بود، خیلی خوب.
Tomoe was very polite always, but her husband took this the wrong way.
تومووه همیشه خیلی مؤدب بود، اما شوهرش اشتباه برداشت کرد.
Did her husband understand Tomoe exactly?
آیا شوهرش دقیقاً منظور تومووه را فهمید؟
No, no, he did not understand.
نه، نه، او نفهمید.
He thought she was angry.
فکر کرد او عصبانی است.
He thought she was criticizing him.
فکر کرد دارد به او ایراد میگیرد.
She – he thought she was attacking him.
او – او فکر کرد دارد به او حمله میکند.
He took this the wrong way.
او اشتباه برداشت کرد.
He took her words the wrong way.
او از حرفهایش برداشت اشتباه کرد.
She said, “When you do the laundry, please sort the clothes by color.
او گفت، «وقتی لباسها را میشوری، لطفاً لباسها را براساس رنگ تفکیک کن.
” But her husband took this the wrong way.
» اما شوهرش این را اشتباه برداشت کرد.
He misunderstood the words.
او حرفها را اشتباه برداشت کرد.
Did her husband take this the wrong way?
آیا شوهرش این را اشتباه برداشت کرد؟
Take her words the wrong way?
از حرفهایش برداشت اشتباه کرد؟
Yes, of course, exactly right.
بله، البته، دقیقاً درسته.
He took her words the wrong way.
او حرفهایش را اشتباه برداشت کرد.
Did her mother take it the wrong way?
آیا مادرش حرفهایش را اشتباه برداشت کرد؟
No, no, no, no, not her mother.
نه، نه، نه، نه، مادرش نه.
She wasn’t talking to her mother.
او با مادرش حرف نمیزد.
Her mother didn’t take it the wrong way.
مادرش حرفهایش را اشتباه برداشت نکرد.
Her husband took it the wrong way.
شوهرش اشتباه برداشت کرد.
What did her husband take the wrong way?
شوهرش چه چیزی را اشتباه برداشت کرد؟
Well, her husband took her words the wrong way, right?
خب، شوهرش حرفهایش را اشتباه برداشت کرد، درسته؟
She said, “Please sort the clothes by color,” he took that the wrong way.
او گفت: «لطفاً لباسها را براساس رنگ تفکیک کن،» او این را اشتباه برداشت کرد.
After he took it the wrong way, what did he do?
بعد از اینکه او اشتباه برداشت کرد، چه کار کرد؟
Well, he took it the wrong way; then he yelled, “Why are you criticizing me?
خب، او اشتباه برداشت کرد؛ بعد فریاد زد: «چرا به من ایراد میگیری؟
Why do you hate me?
چرا از من متنفری؟
I’m not a lousy husband.
من شوهر شلختهای نیستم.
Did he think he was a bad husband?
آیا او فکر میکرد که شوهر بدی است؟
No, no, no, he said, “I’m not a lousy husband.
نه، نه، نه، او گفت: «من شوهر شلختهای نیستم.
I am not a bad husband.
من شوهر بدی نیستم.
I’m not a terrible husband.
من شوهر افتضاحی نیستم.
” So he said, “I’m not a lousy husband.
» پس او گفت: «من شوهر شلختهای نیستم.
” He didn’t think he was a lousy husband.
» او فکر نمیکرد که شوهر شلختهای است.
Did Tomoe say he was a lousy husband?
آیا تومووه گفت او شوهر شلختهای است؟
No, of course not.
نه، البته که نه.
Tomoe’s polite.
تومووه مؤدب است.
She didn’t say that.
او آن را نگفت.
She didn’t say, “You are a lousy husband.
او نگفت: «تو شوهر شلختهای هستی.
” She only said, “Please sort the clothes by color.
» او فقط گفت: «لطفاً لباسها را براساس رنگ تفکیک کن.
” But he took that the wrong way.
» اما او آن را اشتباه برداشت کرد.
Then he jumped up and down.
بعد بالا و پایین پرید.
He pulled his hair; and he said, “I wash my hands of this.
موهایش را کشید؛ و گفت: «من دست از این میکشم.
I will never do laundry again.
هرگز دوباره لباسها را نمیشورم.
Did her husband wash his hands of doing the dishes?
آیا شوهرش از شستن ظرفها دست کشید؟
No, no, no, no, he didn’t decide never to do the dishes.
نه، نه، نه، نه، او تصمیم نگرفت هرگز ظرفها را نشورد.
He will continue to do the dishes.
او به شستن ظرفها ادامه خواهد داد.
He washed his hands of doing the laundry.
او از شستن لباسها دست کشید.
Did he wash his hands of all housekeeping?
آیا او از خانهداری دست کشید؟
No, no, he didn’t wash his hands of all housekeeping.
نه، نه، او از خانهداری دست نکشید.
He didn’t quit all housekeeping.
او از تمام خانهداری دست نکشید.
He will still do some other things, but he washed his hands of doing the laundry.
او هنوز چیزهای دیگری انجام خواهد داد، اما او از شستن لباسها دست کشید.
Will he ever do the laundry again?
آیا او دوباره لباسها را خواهد شست؟
Will he ever do laundry again?
آیا دوباره لباسها را خواهد شست؟
No, absolutely not, no.
نه، مطلقاً نه، نه.
He will never do laundry again.
او هرگز دوباره شستن لباسها را انجام نخواهد داد.
He washed his hands of doing laundry.
او از شستن لباسها دست کشید.
He said, “I wash my hands of laundry.
او گفت: «من از شستن لباسها دست میکشم.
” Yep, it means he will never do laundry again.
» آره، یعنی هرگز دوباره لباسها را نخواهد شست.
He will never help with laundry again.
او هرگز دوباره برای شستن لباسها کمک نخواهد کرد.
He will never touch laundry again.
او هرگز دوباره لباسهای شستنی را لمس نخواهد کرد.
Never.
هرگز.
Did he wash his hands of the relationship of his marriage?
آیا او از رابطهی این ازدواج دست کشید؟
No, no, no, of course not.
نه، نه، نه، البته که نه.
He didn’t quit his relationship.
او رابطهاش را ترک نکرد.
He didn’t quit his marriage.
او ازدواجش را ترک نکرد.
He said, “I wash my hands of laundry.
او گفت: «من از لباس شستن دست میکشم.
” He will never do laundry again.
» او هرگز دوباره لباسها را نخواهد شست.
Okay, very good.
خب، خیلی خوبه.
One more time up to the top.
یک بار دیگه از بالا.
This time, if you want, if you want to practice speaking, I will pause after the key phrases.
این دفعه، اگر میخواهید، اگر میخواهید صحبت کردن را تمرین کنید، من بعد از عبارات کلیدی مکث میکنم.
Please repeat them.
لطفاً آنها را تکرار کنید.
When you repeat, copy my pronunciation; especially copy my intonation.
وقتی تکرار میکنید، تلفظ من را تقلید کنید؛ مخصوصاً زیروبمی من را تقلید کنید.
When do I go up?
کِی بالا میروم؟
When do I go down?
کِی پایین میروم؟
And, remember, in English, we start high, ahh, and we drop, ahhh, ahhh.
و، بهیاد داشته باشید، در انگلیسی، ما بالا شروع میکنیم، آآآ، و بعد پایین میآییم، آآآآآ.
So listen for that and copy it exactly.
پس به این گوش کنید و دقیقاً تقلید کنید.
Here we go.
بزن بریم.
There was a girl named Tomoe.
دختری بود بهنام تومووه.
One day, she took it upon herself to change her husband.
یک روز، او سرخود تصمیم گرفت شوهرش را تغییر دهد.
(Pause) One day, she took it upon herself to change her husband.
(مکث) یک روز، او سرخود تصمیم گرفت شوهرش را تغییر دهد.
(Pause) Very good.
(مکث) خیلی خوبه.
Tomoe was very picky.
تومووه خیلی سختگیر بود.
(Pause) Tomoe was very picky.
(مکث) تومووه خیلی سختگیر بود.
(Pause) Good.
(مکث) خوبه.
She wanted the apartment to always be perfectly clean, but her husband was a lousy housekeeper.
او میخواست آپارتمان همیشه کاملاً تمیز باشد، اما شوهرش خانهدار شلختهای بود.
(Pause) But her husband was a lousy housekeeper.
(مکث) اما شوهرش خانهدار شلختهای بود.
(Pause) Good.
(مکث) خوبه.
One day, Tomoe said, “When you do the laundry, please sort the clothes by color.
یک روز، تومووه گفت: «وقتی لباسها را میشوری، لطفاً لباسها را براساس رنگ تفکیک کن.
” (Pause) Very good.
» (مکث) خیلی خوبه.
“Please sort the clothes by color.
«لطفاً لباسها را براساس رنگ تفکیک کن.
” (Pause) Good.
» (مکث) خوبه.
Tomoe was very polite, but her husband took this the wrong way.
تمووه خیلی مؤدب بود، اما شوهرش این را اشتباه برداشت کرد.
(Pause) Good.
(مکث) خوبه.
But her husband took this the wrong way.
اما شوهرش این را اشتباه برداشت کرد.
(Pause) Very good.
(مکث) خیلی خوبه.
He yelled, “Why are you criticizing me?
او فریاد زد: «چرا به من ایراد میگیری؟
Why do you hate me?
چرا از من متنفری؟
I’m not a lousy husband.
من شوهر شلختهای نیستم.
” (Pause) Good.
» (مکث) خوبه.
“I’m not a lousy husband.
«من شوهر شلختهای نیستم.
” (Pause) Very good.
» (مکث) خیلی خوبه.
Then he jumped up and down, pulled his hair, and said, “I wash my hands of this.
بعد او بالا و پایین پرید، موهایش را کشید، و گفت: «من از این دست میکشم.
” (Pause) Good.
» (مکث) خوبه.
“I wash my hands of this.
«من از این دست میکشم».
” (Pause) Very good.
(مکث) خیلی خوبه.
“I wash my hands of this.
«من از این دست میکشم.
I will never do laundry again.
من هرگز دوباره لباسها را نخواهم شست.
Okay, that is all.
خب، همین.
Now please pause or stop this and try to tell all of the story yourself.
حالا لطفاً توقف کنید یا این را استپ کنید و سعی کنید تمام داستان را خودتان بگویید.
Use all of the new phrases, all of the key phrases; and try to tell all of the story.
از تمام عبارات جدید استفاده کنید، تمام عبارات کلیدی؛ و سعی کنید تمام داستان را بگویید.
If you can’t, don’t worry.
اگر نمیتوانید، نگران نباشید.
Relax.
آرام باشید.
Just listen again.
فقط دوباره گوش کنید.
Try to listen to it every day.
سعی کنید هر روز گوش کنید.
See you next time.
بعداً میبینمتان.
Bye-bye.
بای-بای.
بخش چهارم – درسنامه دیدگاه
Hello, welcome to the point of view mini-story for the Meddling Mother-In-Law lesson.
سلام، به دیدگاه داستان کوتاه برای مادرشوهر فضول خوش آمدید.
Let’s get started in our first version of the story, we will start with the phrase “Right now.
بیایید با نسخهی اول داستانمان شروع کنیم، ما با عبارت «همین حالا» شروع خواهیم کرد.
” Okay?
باشه؟
The original story was in the past, so now we’re gonna start with “Right now.
داستان اصلی در گذشته بود، پس حالا ما با «همین حالا» شروع خواهیم کرد.
Right now, there is a girl named Tomoe.
همین حالا، دختری به نام تومووه هست.
She takes it upon herself to change her husband.
او سرخود میخواهد تا شوهرش را عوض کند.
Tomoe is very picky.
تومووه خیلی سختگیر است.
She wants the apartment to always be perfectly clean, but her husband is a lousy housekeeper.
او میخواهد آپارتمان همیشه کاملاً تمیز باشد، اما شوهرش خانهدار شلختهای است.
One day, Tomoe says, “When you do laundry, please sort the clothes by color.
یک روز، تومووه میگوید: «وقتی لباسها را میشوری، لطفاً لباسها را براساس رنگ جدا کن.
” Tomoe is very polite, but her husband takes this the wrong way.
» تومووه خیلی مؤدب است، اما شوهرش این را بد برداشت میکند.
He yells, “Why are you criticizing me?
او فریاد میزند: «چرا از من ایراد میگیری؟
Why do you hate me?
چرا از من متنفری؟
I’m not a lousy husband.
من شوهر شلختهای نیستم.
” Then he jumps up and down, pulls his hair, and says, “I wash my hands of this.
» بعد او بالا و پایین میپرد، موهایش را میکشد و میگوید: «من از این دست میکشم.
I will never do laundry again.
هرگز دوباره لباسها را نمیشورم.
All right, very good.
خیلی خب، خیلی خوبه.
Now let’s change the story a little bit.
حالا بیایید داستان را کمی تغییر دهیم.
We’re gonna start the story with the phrase “Since last April.
داستان را با عبارت «از آپریل پیش» شروع خواهیم کرد.
” Starting in last April, continuing until now.
شروع در آپریل پیش، که تا حالا ادامه دارد.
Since last April.
از آپریل پیش.
Okay.
خب.
There’s a girl named Tomoe.
دختری هست بهنام تومووه.
Since last April, she has taken it upon herself to change her husband.
از آپریل پیش، او سرخود خواسته است تا شوهرش را عوض کند.
Since that time, Tomoe has been very, very picky.
از آن موقع، تومووه خیلی سختگیر بوده است.
She has wanted the apartment to always be perfectly clean, but her husband has always been a lousy housekeeper.
او میخواسته آپارتمان همیشه کاملاً تمیز باشد، اما شوهرش همیشه خانهدار شلختهای بوده است.
One day, Tomoe said, “When you do the laundry, please sort the clothes by color.
یک روز، تومووه گفت: «وقتی لباسها را میشوری، لطفاً لباسها را براساس رنگ جدا کن.
” At that time, Tomoe was very polite; but her husband took it the wrong way.
» در آن زمان، تومووه خیلی مؤدب بود، اما شوهرش بد برداشت کرد.
He yelled, “Why are you criticizing me?
او فریاد زد: «چرا از من ایراد میگیری؟
Why do you hate me?
چرا از من متنفری؟
I’m not a lousy husband.
من شوهر شلختهای نیستم.
” Then he jumped up and down, pulled his hair, and said, “I wash my hands of this.
» بعد او بالا و پایین پرید، موهایش را کشید و گفت: «من از این دست میکشم.
I will never do laundry again.
هرگز دوباره لباسها را نمیشویم.
Okay, did you notice, again, this happens a lot when we begin something with the perfect tenses.
خب، دقت کردید، دوباره، این خیلی اتفاق میافتد وقتی که ما چیزی را با حال کامل شروع میکنیم.
We often switch to another tense, often to the past tense.
ما اغلب به زمان دیگری تغییر میدهیم، اغلب به زمان گذشته.
So we talked about one day – I’m sorry, I didn’t say one day.
پس ما دربارهی یک روز صحبت کردیم – معذرت میخواهم، من نگفتم یک روز.
Tomoe has taken it upon herself to change her husband.
تومووه سرخود خواسته است شوهرش را عوض کند.
It means she started trying to change him last April.
یعنی او آپریل پیش شروع به سعی در عوض کردن شوهرش کرد.
She has continued trying to change him until now, or until this day where they had the argument.
او به سعی در عوض کردن شوهرش تا حالا ادامه داده است، یا تا این روز که بحث داشتند.
Right, it started in the past; and it continued.
درسته، در گذشته شروع شد؛ و ادامه پیدا کرد.
So we say, “She has taken it upon herself.
پس ما میگوییم، «او سرخود تصمیم گرفته است.
” Has taken.
» گرفته است.
And we say, “Tomoe has been very picky.
و ما میگوییم: «تومووه خیلی سختگیر بوده است.
” This gives the idea that something changed.
» این ایدهای را میدهد که چیزی عوض شده.
Maybe in April, something happened; because, before April, maybe she wasn’t picky; but since April, she has been very picky.
شاید در آپریل، اتفاقی افتاد؛ چون، قبل از آپریل، شاید او سختگیر نبود؛ اما از آپریل، او خیلی سختگیر شده است.
Starting in April until now.
شروع در آپریل تا حالا.
You get the idea.
متوجه هستید.
But then when I say, “One day, Tomoe said,” okay, one day is your clue.
اما سپس وقتی من میگویم، «یک روز، تومووه گفت،» خب، یک روز سرنخ شماست.
One day tells you, “Aha, it happened; and it’s finished; so switch to the past tense.
یک روز به شما میگوید: «آها، اتفاق افتاده است؛ و تمام شده است؛ پس به زمان گذشته عوض کنیم.
All right, and now let’s do our little – we can imagine we’re telling a story about the future.
خیلی خب، و حالا بیایید – میتوانیم تصور کنیم که داریم یک داستان دربارهی آینده میگوییم.
Maybe it’s a movie idea.
شاید ایدهی یک فیلم باشد.
Maybe it’s any kind of story; but that’s going to happen.
شاید هر نوع داستانی باشد؛ اما قرار است اتفاق بیفتد.
Here we go.
بزن بریم.
There will be a girl named Tomoe.
دختری خواهد بود بهنام تومووه.
One day in the future, she will take it upon herself to change her husband.
یک روز در آینده، او سرخود خواهد خواست تا شوهرش را عوض کند.
Tomoe’ll be very picky.
تومووه خیلی سختگیر خواهد بود.
She’ll want the apartment to always be perfectly clean, but her husband’ll be a lousy housekeeper.
او خواهد خواست آپارتمان همیشه کاملاً تمیز باشد، اما شوهرش خانهدار شلختهای خواهد بود.
One day, Tomoe’ll say, “When you do laundry, please sort the clothes by color.
یک روز، تومووه خواهد گفت: «وقتی لباسها را میشوری، لطفاً لباسها را براساس رنگ جدا کن.
” Tomoe will be very polite, but her husband will take it the wrong way.
» تومووه خیلی مؤدب خواهد بود، اما شوهرش بد برداشت خواهد کرد.
He’ll yell, “Why are you criticizing me?
او فریاد خواهد زد: «چرا از من ایراد میگیری؟
Why do you hate me?
چرا از من متنفری؟
I’m not a lousy husband.
من شوهر شلختهای نیستم.
” Then he’ll jump up and down, pull his hair, and say, “I wash my hands of this.
» بعد او بالا و پایین خواهد پرید، موهایش را خواهد کشید و خواهد گفت: «من از این دست میکشم.
I’ll never do laundry again.
هرگز دوباره لباسها را نمیشورم.
Okay, in that story, you heard – sometimes it’s hard to hear the future, right?
خب، در آن داستان، شما شنیدید – گاهی اوقات شنیدن آینده سخت است، درسته؟
In the textbooks they tell you to say will – will – will – will.
در کتابها آنها به شما خواهند گفت که بگویید خواهد – خواهد – خواهد – خواهد.
He will do this.
او این را انجام خواهد داد.
He will yell.
او فریاد خواهد زد.
I will go.
من خواهم رفت.
But, in fact, when we speak, we don’t usually say will.
اما، در حقیقت، وقتی صحبت میکنیم، ما معمولاً نمیگوییم خواهد.
Right?
درسته؟
We put – we combine it.
ما – ترکیبش میکنیم.
We just say ‘ll, ‘ll.
ما فقط میگوییم خواهد (مخفف will).
There’ll be a girl named Tomoe.
دختری بهنام تومووه خواهد بود.
Right?
درسته؟
There will be a girl.
دختری خواهد بود.
There’ll – there’ll – there’ll be a girl.
خواهد بود – خواهد بود – دختری خواهد بود.
One day, she’ll take it upon herself.
یک روز، او سرخود خواهد خواست.
Right?
درسته؟
Not she will.
will نه.
She’ll.
خواهد.
It’s a contraction.
یک ادغام است.
We’re putting the two sounds together.
دو صدا را باهم قرار میدهیم.
Tomoe’ll be very picky.
تومووه خیلی سختگیر خواهد بود.
Right?
درسته؟
Instead of saying Tomoe will be very picky, we can say, “Tomoe’ll be very picky.
بهجای تومووه سختگیر خواهد بود، میتوانیم بگوییم «تومووه خیلی سختگیر خواهد بود.
” Right?
» درسته؟
We cut off the W I.
w و i را حذف میکنیم.
Instead of saying “wi,” we just say ‘ll.
بهجای گفتن «wi»، فقط میگوییم «ll’».
” Tomoe’ll be very picky.
تومووه خیلی سختگیر خواهد بود.
She’ll want the apartment to be clean always.
او خواهد خواست آپارتمان همیشه تمیز باشد.
Not she will.
با will نه.
She’ll.
با ll’.
Her husband’ll be a lousy housekeeper.
شوهرش خانهدار شلختهای خواهد بود.
Not her husband will be.
با will نه.
Her husband’ll – husband’ll.
شوهرش خواهد بود – شوهر خواهد بود.
Okay?
باشه؟
Now this is not correct for writing.
حالا، این برای نوشتن درست نیست.
With writing, we don’t usually say husband’ll; but in speech, in conversation, especially native speakers, speaking quickly, they will say ‘ll – ‘ll.
در نوشتن، معمولاً از ll’ استفاده نمیکنیم؛ اما در صحبت، در مکالمه، بهخصوص صحبتکنندههای بومی، وقتی سریع صحبت میکنند، آنها از ll’ استفاده خواهد کرد.
Her husband’ll be very bad.
شوهرش خیلی بد خواهد بود.
Her husband’ll be a bad housekeeper.
شوهرش خانهدار بدی خواهد بود.
One day, Tomoe’ll say, Tomoe’ll say – did you hear that?
یک روز، تومووه خواهد گفت، تومووه خواهد گفت – شنیدید؟
Tomoe’ll say – not Tomoe will say.
تومووه خواهد گفت – نه با will.
Tomoe’ll say – then we switch to the present tense; because it’s a quote.
تومووه خواهد گفت – بعد به زمان حال تغییر میدهیم؛ چون یک نقل قول است.
“When you do laundry, please sort the clothes by color.
«وقتی لباسها را میشوری، لطفاً لباسها را براساس رنگ جدا کن.
” Tomoe’ll be very polite.
» تومووه خیلی مؤدب خواهد بود.
Tomoe’ll – Tomoe’ll be very polite, but her husband’ll take it the wrong way.
با ll’ – تومووه خیلی مؤدب خواهد بود، اما شوهرش اشتباه برداشت خواهد کرد.
Her husband will take it the wrong way.
شوهرش اشتباه برداشت خواهد کرد.
He’ll yell, not he will yell.
او فریاد خواهد زد، با will نه.
He’ll yell, “Why are you criticizing me?
او فریاد خواهد زد، «چرا به من ایراد میگیری؟
” Etc.
» و غیره و غیره.
, etc.
بعد او بالا و پایین خواهد پرید.
Then he’ll jump up and down.
او موهایش را خواهد کشید، و خواهد گفت – با ll’ – میتوانید با ll’ هم بگویید.
He’ll pull his hair, and will say – and’ll say – you could even do that.
و خواهد گفت – و خواهد گفت – و خواهد گفت.
And’ll say – and’ll say – and will say, “I wash my hands of this.
«من از این دست میکشم.
I will never do laundry again.
من هرگز دوباره لباسها را نمیشورم.
So listen for that.
پس به آن گوش دهید.
You know, the English you get in textbooks, in CD – on CDs, in schools, it’s a formal style of English.
میدانید، آن انگلیسیای که در کتابها میبینید، در سیدی – در سیدیها، در مدرسهها، سبکی رسمی از انگلیسی است.
It’s also really a written kind of English.
همچنین نوع نوشتاری از انگلیسی است.
So you’re learning to speak written English from these books; and, you know, that’s okay; but it’s not how we really speak.
پس شما از این کتابها یاد میگیرید که انگلیسی نوشتاری را صحبت کنید.
It is not how Americans actually speak.
این جوری که آمریکاییها حرف میزنند نیست.
You’ll never see in a textbook husband’ll.
هرگز در یک کتاب شوهر را با ll’ نخواهید دید.
The husband’ll be good.
شوهر خوب خواهد بود.
The husband’ll go to the store.
شوهر به مغازه خواهد رفت.
You’ll never see that in the textbook; but, in fact, that’s exactly what we say every day – husband’ll.
هرگز آن را در کتاب نخواهید دید؛ اما، در حقیقت، این دقیقاً چیزی است که ما هر روز میگوییم – شوهر با ll’.
Tomoe’ll.
تومووه با ll’.
He’ll.
او با ll’.
So listen for that when you listen to our movie lessons, when you listen to my commentaries, when you listen to these mini-stories.
پس به آن گوش دهید وقتی که به درسهای فیلم ما گوش میدهید، وقتی که به درسهای تفسیر من گوش میدهید، وقتی به این داستانهای کوتاه گوش میدهید.
I’ll try to use this more normal conversation style so you can begin to understand it and use it.
من سعی میکنم که از این سبک مکالمهی عادی بیشتر استفاده کنم تا شما بتوانید شروع به فهمیدن آن کنید و از آن استفاده کنید.
Okay, that’s all.
خب،همین.
As usual, listen to each version.
مثل همیشه، به هر نسخه گوش دهید.
Then pause and try to tell the story yourself.
بعد توقف کنید و سعی کنید خودتان داستان را بگویید.
All of it, using the correct grammar, the correct verb tenses; and try to use the correct pronunciation when you do this future one, especially.
همهاش را، با استفاده از گرامر درست، زمانهای فعل درست؛ و سعی کنید تلفظ درست را بهخصوص وقتی که زمان آینده را انجام میدهید استفاده کنید.
Try to use ‘ll – ‘ll – ‘ll instead of will.
سعد کنید بهجای will از ll’ استفاده کنید.
Okay, see you next time.
خب، دفعهی بعد میبینمتان.
Bye-bye.
بای-بای.