کتاب گویا
فصل ۳. مشکل مدارس
My teaching experiences in different parts of the world convinced me that something is wrong with English education.
تجربیات تدریس انگلیسی من در جاهای مختلف جهان به من اطمینان داد که سیستم آموزشی انگلیسی اشتباه است.
Everywhere I went, it was the same situation.
به هر کجا که رفتم، شرایط یکسان بود.
The students were bored, frustrated, stressed, and nervous.
دانش آموزان خسته، ناامید، پر استرس و عصبی بودند.
Most students, even after years of studying English, failed to speak the language fluently.
بیشتر دانش آموزان حتی بعد از سال ها مطالعه انگلیسی موفق به مکالمه روان نبودند.
You are not alone, because it’s a global problem.
شما تنها نیستید، چون این یک مشکل جهانیست.
One of my students, Seiko from Japan, described this combination of failure and stress as “English trauma.
یکی از دانش آموزانم از ژاپن به نام سیکو، این تلفیق شکست و استرس را “زخم انگلیسی” توصیف کرد.
” Seiko said that she hated English.
سیکو می گفت که از انگلیسی متنفر است.
She felt that learning English was boring and stressful and speaking English was even worse.
او احساس می کرد که یادگیری انگلیسی و بیشتر از آن، صحبت کردن به انگلیسی بسیار پر استرس و خسته کننده است.
In fact, the thought of speaking to a native speaker immediately made Seiko feel extremely nervous and shy.
در حقیقت فکر اینکه او با یک انگلیسی زبان بومی مکالمه کند به سرعت به او احساس خجالت و نگرانی می داد.
Seiko felt she had developed a psychological problem with English and had named it “English trauma.
سیکو احساس می کرد که دچار یک مشکل روانی در مورد زبان انگلیسی شده که نام آن را “زخم انگلیسی” گذاشت.
” A “trauma” is a deep wound or injury.
“زخم” یک جراحت یا آسیب عمیق و شدید است.
“How sad,” I thought to myself, “that so many people now think of English as a kind of injury or mental disease.
با خودم فکر کردم، چقدر غم انگیز است که خیلی از افراد فکر می کنند که انگلیسی یک نوع زخم یا مشکل روانیست.
Throughout my teaching career I’ve met many students who had similar feelings about English.
در طول دوران تدریسم با دانش آموزان زیادی که این احساس را در مورد انگلیسی داشتند ملاقات داشته ام.
I discovered that Seiko was not alone؛ Rather, “English trauma” is a global epidemic.
متوجه این شدم که سیکو تنها کسی نبود که این مشکل را داشت بلکه زخم انگلیسی یک همه گیری جهانی بود.
Though most people feel they must learn to speak English, very few seem to enjoy it.
با اینکه خیلی از مردم احساس می کنند که نیاز به یادگیری انگلیسی دارند، تعداد کمی از آنها از این دوره ها لذت می برند.
Most who learn the language struggle with the same feelings of nervousness and frustration that Seiko had.
بیشتر کسانی که زبان یاد می گیرند با همان احساس نگرانی و نا امیدی ای که سیکو نیز داشت سرکار دارند.
As I encountered this problem more and more, I began to look for the root causes.
وقتی با این مشکل بیشتر و بیشتر رو به رو شدم، شروع به پیدا کردن دلایل اصلی و ریشه های این مشکل کردم.
I realized that before I found a solution, I needed to understand the problem.
متوجه شدم که قبل از پیدا کردن راه حل نیاز دارم که مشکل را درک کنم.
Just as a doctor must first diagnose a disease before treating it.
همانند یک پزشک که قبل از درمان یک بیماری باید آن را تشخیص دهد.
Think about it.
به این فکر کنید.
What is the cause of all this misery and failure?
چه چیزی دلیل اصلی این همه شکست و گرفتاریست ؟
Why do so many people fail to speak English effortlessly despite years of study?
چرا بیشتر مردم با وجود سال ها مطالعه زبان، در روان انگلیسی صحبت کردن شکست می خورند؟
What is wrong with English education?
چه چیزی در سیستم آموزشی انگلیسی مشکل دارد؟
The first and most obvious problem I found with schools was the way in which they teach English.
اولین و مشخص ترین مشکلی که در کلاس ها کشف کردم روش تدریس آن ها بود.
Most schools, everywhere in the world, use the grammar translation method.
بیشتر مدارس، در سراسر دنیا، از روش گرامری ترجمه ای استفاده می کنند.
As the name implies, the focus of this method is on grammar analysis and the memorization of translated vocabulary.
همان طور که از اسم آن مشخص است، تمرکز اصلی این روش بر روی تجزیه و تحلیل گرامر و حفظ کردن ترجمه واژگان به زبان خودتان است.
This method breaks English into an endless series of grammar formulas to memorize.
این روش زبان انگلیسی را به هزاران فرمول مختلف که باید حفظ شوند تقسیم می کند.
Of course, each grammar formula has exceptions and these must be memorized too.
البته که هر فرمول گرامر دارای استثناهایی است که آنها نیز باید حفظ شود.
Schools like the grammar translation method because it appears to be serious, academic and complex.
مدارس مشتاق اند از روش گرامری ترجمه ای استفاده کند چون جدی، آکادمیک و پیچیده است.
The grammar translation method fits the way schools teach most subjects — with textbooks, lectures, notes, memorization, and tests.
روش گرامری ترجمه ای سازگار با روشی است که مدارس برای تدریس بیشتر موضوعات دیگر ) با کتاب های درسی، سخنرانی، یادداشت ها، حفظ لغات و امتحانات( استفاده می کنند.
The only problem, as you know, is that it doesn’t work.
تنها مشکل همانطور که می دانید اینجاست، که این روش اصلا کارساز نیست .
In real conversations, there simply is no time to think about grammar formulas and their exceptions.
در مکالمه واقعی، زمانی برای فکر کردن به فرمول های گرامری و توضیحات آنها وجود ندارد.
The failure rate for this method, therefore, is absolutely horrible.
از این رو درصد شکست در این روش به شدت بالاست.
Despite the failure of most students to speak English fluently, schools continue to use this method.
با وجود این همه شکست میان اکثر متقاضیان مکالمه روان، مدارس همچنان به استفاده از این روش ادامه می دهند.
This is an epic failure of our education system.
این یک شکست حماسی در سیستم آموزشی ما محسوب می شود.
Recently, because students find the grammar translation method so boring, some schools have added “communication activities” to their curriculum.
جدیداً، چون دانش آموزان روش گرامری ترجمه ای را خسته کننده می دانند بعضی از کلاس ها “فعالیت های ارتباطی” را به برنامه تحصیلی اضافه کرده اند .
Occasionally, the teacher puts the students into pairs or groups.
معمولا مدرس دانش آموزان را به گروه هایی تقسیم می کند.
The students then read or repeat dialogues from a textbook.
دانش آموزان دیالوگ های داخل کتاب های درسی را می خوانند و تکرار می کنند.
Sometimes they might answer a few questions from a worksheet.
بعضی وقت ها شاید به بعضی از سوالات در کتاب کار جواب دهند.
Of course, these activities are unnatural, nothing like real English conversation.
خب این فعالیت ها مصنوعی است و هیچ قسمتی از آنها به مانند مکالمه واقعی انگلیسی نیست.
Consequently, the failure rate of “communication activities” is just as bad as grammar translation.
در نتیجه درصد شکست فعالیت های ارتباطی نیز به اندازه ی گرامری ترجمه ای بالاست.
Obviously the English teaching methods used in schools do not work.
مشخصاً روش های تدریس انگلیسی که در مدارس استفاده می شوند کارساز نیستند.
That was easy to see.
درک آن بسیار ساده است.
I knew it.
من می دانستم.
The students knew it.
دانش آموزان نیز می دانستند.
And many teachers know it too.
و خیلی از مدرسان هم این را می دانند.
though few will admit it.
به هر حال درصد کمی از آنها به این مشکل اعتراف می کنند.
However, as I continued to investigate the problem with schools, I found even deeper problems in the education system.
وقتی که مشغول جست و جو مشکل در مدارس بودم، متوجه ی مشکلاتی عمیق تر در سیستم آموزشی شدم.
These problems are less obvious, but in many ways far more damaging to the students.
این مشکلات کمتر آشکارند، ولی از راه های مختلفی به دانش آموزان ضربه می زنند.
I call these problems “the hidden curriculum” because they are the hidden lessons taught by schools.
من این مشکلات را “برنامه ی درسی مخفی” نام گذاری کردم چون این درس ها بصورت مخفی در مدارس تدریس می شوند.
The Hidden Curriculum
برنامه ی درسی مخفی
Most schools, everywhere in the world, share a similar hidden curriculum.
در اقسا نقاط دنیا تمام مدارس یک برنامه درسی مخفی و یکسان را دنبال می کنند.
One element of this curriculum is student passivity.
یکی از عناصر این برنامه درسی غیر فعال بودن بین دانش آموزان است.
In schools, students are trained to be passive, not active.
در مدارس دانش آموزان آموزش داده می شوند که غیر فعال باشند تا فعال!
They sit in chairs, in rows.
آنها در یک ردیف روی صندلی هایشان می نشینند.
When they are young, they are told to be quiet and obey the teacher.
وقتی که جوان هستند به آنها گفته می شود که ساکت باشند و از معلم پیروی کنند.
As the teacher lectures, the students take notes.
وقتی معلم حرف می زند، دانش آموزان یاداشت برداری می کنند.
Later, they are told to memorize these notes in preparation for a test.
و سپس از آنها خواسته می شود که برای امتحان این نکات را حفظ کنند.
The message is clear — learning is a passive activity.
این پیام مشخص است، یادگیری یک عمل غیر فعالانه است .
You listen to the teacher, you take notes, you memorize the notes.
شما به معلم خود گوش می دهید، یاداشت بر میدارید و آنها را حفظ می کنید.
The problem is that speaking English is not a passive activity.
مشکل آنجاست که مکالمه ی انگلیسی یک عمل غیرفعالانه نیست.
You must connect with other people.
شما باید با دیگران در ارتباط باشید.
You must constantly ask and answer questions.
باید بطور مداوم مشغول پرسیدن و پاسخ دادن باشید.
You must communicate ideas, emotions, and descriptions.
باید ایده ها، احساسات، تعاریف را با دیگران به اشتراک بگذارید .
You must be ready for the unexpected.
باید برای چیزی که انتظار ندارید آماده باشید.
You must be spontaneous.
باید خود جوش باشید.
You must actively interact.
باید فعالانه ارتباط برقرار کنید.
English is not something you passively study, it’s something you do.
انگلیسی چیزی نیست که شما بخواهید آن را غیر فعالانه آموزش ببینید، چیزی است که باید انجام دهید.
Related to the problem of passivity is the issue of energy.
مشکل غیر فعالانه آموزش دیدن مقوله انرژی است.
Sitting for a long time is a low-energy activity.
نشستن برای مدت زیاد یک فعالیت کاهنده انرژی است.
The longer you sit, the more your energy drops.
هر چه بیشتر بنشینید، بیشتر انرژی شما افت می کند.
And as your energy drops, so does your concentration.
و هر چه انرژی شما افت کند تمرکز شما نیز افت خواهد کرد.
What’s worse, we know that some learners need physical movement in order to learn effectively.
چیزی که بدتر است، این است که ما می دانیم بعضی دانش آموزان برای یادگیری موثر نیاز به حرکت بدن دارند.
These people are called “kinesthetic learners.
این افراد kinesthetic learners (یادگیرنده های حرکتی) نام دارند .
” The truth is we are all “kinesthetic learners” to some degree, because we all benefit from physical movement.
حقیقت این است ما نیز در بعضی جهات یادگیرنده حرکتی هستیم، چون ما همگی از حرکات بدن خود سود می بریم.
Schools stick us in chairs and drain our energy.
مدارس ما را بر صندلی ها بسته اند و انرژی مارا دچار افت می کنند.
Eventually, an inactive body leads to an inactive mind.
به مرور زمان یک بدن غیر فعال به یک ذهن غیر فعال ختم می شود.
The One Right Answer Mentality
پاسخ شما همیشه باید صحیح باشد
One of the greatest flaws of school education is the idea of “one right answer.
یکی از معایب بزرگ در مدارس ایده “جواب صحیح” است.
” One right answer is a powerful part of the hidden curriculum.
این ایده یکی از بخش های مهم در برنامه درسی مخفی است.
It is a result of using textbooks and tests.
این ایده نتیجه استفاده از کتاب های درسی و امتحانات است.
In school, you are frequently taught that there is one, and only one, correct answer to a question or problem.
در مدارس، معمولا اینگونه آموزش دیده می شوید که فقط یک جواب درست برای یک سوال وجود دارد.
For example, you may be asked to choose the correct verb tense on a test, or you may be taught “proper” English greetings.
بطور مثال از شما پرسیده می شود که فعل درست برای فلان سوال را انتخاب کنید یا به شما سلام و احوال پرسی معمول میان انگلیسی زبانان آموزش داده می شود.
The hidden message is that the teacher’s way is always right.
پیام مخفی پشت این دروس این است که همیشه معلم درست می گوید.
Real life, and real English, is not this way.
در زندگی و انگلیسی واقعی اینگونه نیست.
For example, sometimes I will tell a story using the present tense, even though the events happened in the past.
بطور مثال من یک داستان را با استفاده از افعال حال به شما می گویم در صورتی که آن داستان در گذشته رخ داده است.
This is a technique commonly used by native speakers.
این یک تکنیک است که میان بومی زبان ها عمومیت دارد .
However, when English learners hear these stories, many are confused and upset.
پس وقتی که زبان آموزان این داستان ها را می شنوند بسیاری از آن ها گیج و ناراحت می شوند.
They are convinced that the past tense is the “right answer” and the only correct way to tell the story.
آنها اطمینان دارند که باید این داستان با استفاده از افعال گذشته تعریف شود.
Some get quite upset and even argue with me about it.
بعضی از آنها بابت این ماجرا ناراحت و بعضا با من به جرو بحث می پردازند.
These students are so convinced that there is only “one right answer” that they will argue with native speakers!
این دانش آموزان آنقدر اطمینان دارند که فقط یک جواب صحیح وجود دارد که حتی با یک بومی زبان به جرو بحث می پردازند!
These students have been trained to believe that there is only one correct way to say things in English.
این دانش آموزان طوری تمرین داده شده اند که باور داشته باشند ،فقط یک راه درست برای گفتن موارد مختلف در انگلیسی وجود دارد.
The truth is there are always many ways to say the same thing.
در حقیقت همیشه راه های زیادی برای گفتن یک مورد مشابه وجود دارد.
We can change verb tenses in order to change the feeling of the story.
ما می توانیم زمان افعال را تغییر دهیم تا احساس داستان تغییر کند.
We can use different vocabulary and different phrases.
ما میتوانیم از واژگان و عبارات متفاوتی استفاده کنیم.
And we even break grammar rules all the time!
و می توانیم قواعد گرامری را در صحبت کردن هایمان دائم بهم بزنیم.
‘One right answer’ thinking limits and confuses English learners.
ایده “یک جواب صحیح” زبان آموزان را محدود و گیج می کند.
Effective communication requires flexibility while the “one right answer” mentality trains students to be rigid and unimaginative.
ارتباط موثر نیاز به انعطاف پذیری دارد، در صورتی که ایده “یک جواب صحیح” دانش آموزان را به سر سخت بودن و خشک فکر کردن سوق می دهد.
Connected to this problem is another dangerous part of the hidden curriculum — fear of mistakes.
علاوه بر این ، این موضوع مشکل دیگری به نام ترس از اشتباه به وجود میآورد.
This is one of the most negative and traumatizing messages taught in schools.
ترس از اشتباه، یکی از منفی ترین و آسیب زننده ترین پیام هایی است که در مدارس آموزش داده می شوند.
How is the fear of mistakes taught?
چگونه ترس از اشتباه آموزش داده می شود؟
Through tests and corrections.
با استفاده از امتحانات و تصحیح اشتباهات.
In nearly every school all over the world, teachers regularly give quizzes and tests.
تقریبا در تمامی مدارس جهان، مدرسان بطور منظم از دانش آموزان امتحان می گیرند.
The teacher asks questions and the students must provide the one right answer.
معلم از آنان سوال می پرسد و دانش آموزان باید جواب درست را ارائه دهند.
Of course, the one right answer is always the teacher’s answer.
که البته جواب درست همان جوابی است که معلم می گوید.
What happens if the student provides a different answer?
اگر دانش آموز یک جواب متفاوتی ارائه دهد چه اتفاقی می افتد؟
They are punished with a lower score.
آنها با نمرات پایین مجازات می شوند.
Students are smart, and they quickly understand that in school, mistakes are bad and must be avoided.
دانش آموزان باهوش هستند و سریع متوجه می شوند که در مدارس اشتباه کردن بد است و باید از آنها دوری کنند.
They also understand that truth is unimportant and the best way to succeed is to simply give the answer that the teacher wants.
آنها این را درک می کنند که جواب درست مهم نیست، بهترین راه برای موفقیت این است که جوابی را ارائه کنند که معلم می خواهد.
Even worse is when a student, already feeling nervous, tries to speak English with the whole class listening.
بدتر از آن، دانش آموزی که قصد مکالمه انگلیسی رو به روی کلاس را دارد بسیار تحت فشار است.
They are just learning, so of course they will make mistakes.
آن ها فقط می آموزند بنابراین قطعا اشتباه میکنند.
When the teacher corrects these mistakes, the student is embarrassed and becomes even more nervous.
وقتی که معلم اشتباهات وی را تصحیح می کند، دانش آموز احساس شرم پیدا کرده و بیشتر از قبل تحت فشار قرار می گیرد.
Eventually, most students try to avoid speaking English because the situation is so painful.
درنهایت بیشتر دانش آموزان از انگلیسی صحبت کردن فراری می شوند چرا که این موقعیت را درد آور می دانند.
By punishing and correcting mistakes, schools punish risk taking.
با مجازات کردن و تصحیح اشتباه، مدارس به جای دانش آموزان، ریسک پذیری آنان را مجازات می کند.
Little by little, they train students to avoid risk and avoid doing anything they can’t do perfectly.
کم کم آنها دانش آموزان را تمرین می دهند که از ریسک کردن فرار کنند و از کاری که نمی توانند عالی انجام دهند بگذرند.
Yet there is no perfection with English speaking.
در واقع عالی شدن در انگلیسی وجود ندارد.
Even native speakers make mistakes.
حتی بومی زبانان هم اشتباه می کنند .
We make grammar mistakes.
ما اشتباهات گرامری داریم.
We mispronounce words.
کلمات را بد تلفظ می کنیم.
We forget vocabulary words.
بعضی واژگان را فراموش می کنیم.
It doesn’t matter, because we are focused on communicating, not on tests and grades.
اهمیتی ندارد چرا که ما به جای امتحانات و نمرات بر روی ارتباط داشتن متمرکز هستیم.
Of course, the fear of mistakes goes far beyond English class.
البته ترس از اشتباهات بسیار فراتر از کلاس های زبان است.
After years of school, most people learn to avoid risk in most parts of their life.
بعد سال ها شرکت در کلاس زبانآموزان یاد میگیرند که از ریسک کردن در بیشتر اوقات در زندگیشان فراری باشند.
School trains them to be passive, rigid, timid, and obedient.
مدارس به آنها یاد می دهند که غیرفعال، سرسخت، ترسو و مطیع باشند .
This not only hurts your English speaking, it also harms your career and limits your success in all areas of life.
اینها فقط به مکالمه انگلیسی شما ضربه نمی زند بلکه موقعیت شغلی شما را دچار آسیب کرده و موفقیت تان را در تمام زمینه های زندگی محدود خواهد کرد .
Fortune favors the bold.
آینده نیاز به جسارت دارد .
Those who are active, flexible, and passionate are the ones who achieve the greatest success in life.
آنهایی که فعال، انعطاف پذیر و سرشار از شوق هستند، بهترین موفقیت را در زندگی کسب می کنند.
The passive and obedient rarely live their dreams.
اما غیر فعالان و مطیع ها هنوز در رویا هایشان به سر می برند.
You will make many mistakes as you improve your English speaking.
شما همزمان که اشتباه می کنید در مکالمه نیز پیشرفت خواهید کرد.
There is no need to be upset by this.
اصلا دلیلی بر ناراحتی وجود ندارد.
The truth is, most native speakers don’t care.
حقیقت این است که بومی زبانان اصلا به این ها توجه نمی کنند.
They don’t care if you make grammar mistakes.
اصلا اهمیتی نمی دهند که شما اشتباه گرامری دارید.
They just want to communicate with you.
آنها فقط میخواهند با شما در ارتباط باشند.
They want to share thoughts, ideas and feelings.
آن ها میخواهند تفکرات ایده ها و احساسات را با شما به اشتراک بگذارند.
They want to communicate with you as a human being, not as an “English student.
آنها می خواهند که با شما به عنوان یک انسان در ارتباط باشند نه به عنوان یک دانش آموز انگلیسی.
” To communicate effectively, you must forget the idea of perfection and learn to be flexible.
برای ارتباط داشتن به صورت موثر باید ایده “عالی بودن” را فراموش کنید و یاد بگیرید که انعطاف پذیر باشید.
The Dirty Secret of English Teaching
رازی کثیف در آموزش انگلیسی
If the hidden curriculum is so bad, why do schools and teachers continue to follow it?
اگر برنامه درسی مخفی اینقدر بد است، سوال اینجاست که چرا مدارس و معلم ها به استفاده از این روش ادامه می دهند؟
The truth about our education system is that the curriculum exists to benefit the schools, not the students.
حقیقت اینجاست که سیستم آموزشی ما بنا بر برنامه درسی ای پایه ریزی شده است که به مدارس سود دهد نه دانش آموزان.
Teachers use these methods because they are easier for the teacher, not because they are good for the student.
معلمان از این روشها استفاده می کنند چون استفاده آن برای معلم آسان است، نه بخاطر اینکه برای دانش آموز مناسب باشد.
The hidden curriculum creates passive students.
برنامه درسی مخفی دانش آموزان غیر فعال تربیت می کند.
It creates obedient students.
آنها را مطیع می سازد.
Passive and obedient students are easier to control, making life easier for teachers and school administrators.
و در نتیجه دانش آموز مطیع و غیر فعال کنترل آسان تر و راحتی بیشتر برای مدیران مدارس ایجاد می کند.
Textbooks, for example, make the teacher’s job much easier.
به طور مثال کتاب های درسی، کار مدارس را آسان تر می کنند.
By using a textbook, the teacher doesn’t have to plan new lessons for every class.
با استفاده از کتاب های درسی مدارس نیازی به ایجاد یک درس جدید برای هر کلاس ندارد.
Planning lessons is hard work, and a textbook makes it much easier.
چرا که برنامه ریزی درس ها، بسیار کار سختی است و کتاب های درسی آن را آسان می سازند.
The teacher can simply follow the textbook with minimum effort.
مدارس با کمترین تلاش می توانند کتاب های درسی را دنبال کنند.
Many teachers are little more than textbook readers.
بعضی از معلم ها از یک کتاب خوان درسی فراتر هستند.
Every day they read the textbook to their students, slavishly following the lessons.
هر روز برای دانش آموزان کتاب ها را میخوانند، کورکورانه درس ها را دنبال می کنند.
In my opinion, they can barely be called “teachers” at all.
به نظر من، آنها را به سختی می توان معلم خواند.
Perhaps we should call them “textbook readers” instead.
به جای آن می توانیم اسم آنان را کتاب خوان خودکار بگذاریم.
Another benefit of textbooks, for the schools, is that they standardize learning.
منفعتی دیگر از کتاب های درسی برای مدارس این است که درس ها را استاندارد می کنند.
By using a textbook, the school ensures that every English class is learning exactly the same thing.
با استفاده از کتاب های درسی مدارس اطمینان حاصل می کنند که هر کلاس حتما یک چیز مشترک آموزش ببیند.
School officials like this because it makes testing and ranking students easier.
این را مدارس بسیار قبول دارند چرا که امتحان گرفتن و رتبه بندی دانش آموزان برایشان بسیار ساده می شود.
Schools are like factories, the bosses want everything to be the same.
مدارس همانند کارخانه ها هستند، مدیران کارخانه همه چیز را مشابه می خواهند.
The same is true for tests and grades.
همین موضوع برای امتحانات و نمرات صادق است.
These provide little to no benefit to English learners.
این ها هیچ سودی برای زبان آموزان ندارند.
In fact, as we have discussed, tests and grades increase stress and create a fear of making mistakes.
در واقع همانطور که به این بحث پرداختیم امتحانات و نمرات میزان استرس و ترس از اشتباه را در دانش آموزان زیاد می کند.
Tests and grades are a primary cause of “English trauma.
امتحانات و نمرات یک دلیل عمده برای “زخم انگلیسی” است.
” On the other hand, tests and grades are a powerful tool of control for teachers.
اما امتحانات و نمرات ابزاری قوی کنترل کننده برای مدارس نیز می باشد.
When students fear bad grades, they obey the teacher more.
هر چه دانش آموز بیشتر از نمره ی ضعیف ترس داشته باشد از معلم خود بیشتر اطاعت می کند.
They learn that the teacher is always right, because if they don’t agree with the teacher’s answer they are punished with lower scores.
آنها این را یاد می گیرند که معلم همیشه درست می گوید، چون اگر با معلم موافق نباشند با نمرات پایین مجازات خواهند شد.
Grades are a means of ranking students.
نمرات به معنی رتبه بندی دانش آموزان است.
Most teachers and administrators are focused on ranking students rather than helping all succeed.
بیشتر مدیران و مدرسان به جای تمرکز بر موفقیت دانش آموزان متمرکز بر رتبه بندی آنان هستند.
In many schools, the official policy is that a certain percentage of students in every class must get poor grades, a certain percentage must get “medium level” grades, and only a small percentage can be given excellent grades.
در بیشتر مدارس سیاست رسمی این است که یک درصد خاصی از دانش آموزان در هر کلاس باید نمره ضعیف بگیرند، یک درصد خاصی نمره متوسط و درصد بسیار اندکی نمره عالی دریافت کنند.
In other words, the system is designed to create failure for a large number of students.
به بیانی دیگر این سیستم طوری طراحی شده که دور موفقیت حداکثری دانش آموزان دیوار بکشد.
While working at a university in Thailand, I was told directly by my boss that too many of my students had high scores.
هنگامی که در یکی از مدارس تایلندی مشغول تدریس بودم، به من مستقیماً توسط رئیسم گفته شد که خیلی از دانش آموزانم نمره عالی دارند.
My boss insisted that I fail more students in my class.
رئیسم اصرار بر این داشت که به دانش آموزان بیشتری نمره ضعیف بدهم.
I was shocked and angry.
بسیار شوکه و عصبی شده بودم.
I quit the job rather than purposely fail dedicated students.
به جای از عمد نمره کم دادن از شغلم استعفا دادم.
Sadly, this mentality of “designing for failure” is present in most school everywhere in the world.
بدبختانه این طرز فکر” طراحی برای شکست” در بسیاری از مدارس دنیا وجود دارد.
Schools benefit from ranking and controlling students.
مدارس از رتبه بندی و کنترل دانش آموزان سود می برند.
The grammar translation method also benefits the teacher but not the student.
روش گرامری ترجمه ای به معلم برخلاف دانش آموزان سود می دهد.
By teaching grammar rules, the teacher can simply lecture from the textbook.
با تدریس قواعد گرامری، معلم خیلی ساده می تواند با کتاب درسی شروع به سخن گفتن کند.
Because linguistics is a complicated subject, the teacher appears knowledgeable and thus establishes a position of superiority over the students.
چون زبان شناسی یک موضوع پیچیده است، معلمان دانا خطاب می شوند و بدین ترتیب یک جایگاه برتری مطلق در مقابل دانش آموزان برای خود ایجاد میکنند.
Even if the teacher is a non-native speaker with terrible English ability, he or she can pretend to be an expert by teaching complex grammar from a book.
حتی اگر معلم یک غیر بومی با توانایی انگلیسی ضعیف باشد، می تواند با تدریس قواعد پیچیده توسط کتاب ها طوری وانمود کند که یک کارشناس است.
The shocking truth is that many non-native English teachers, in fact, speak English very poorly.
مشکل اینجاست که خیلی از معلمان انگلیسی غیر بومی مکالمه فوق العاده ضعیفی دارند.
By focusing on grammar they disguise their inability to speak well.
با تمرکز بر قواعد گرامری میتوانند ناتوان بودن خود در مکالمه انگلیسی را پنهان کنند.
What about communication activities?
درباره فعالیت های ارتباطی چی؟
Surely they are designed to help students.
مطمئناً آنها طوری طراحی شده اند که به دانش آموزان کمک کنند.
Actually, they are not.
ولی در حقیقت اینگونه نیست.
These activities, as we discussed previously, are unnatural.
این فعالیتها همانطور که قبلا به بحث آن پرداختیم غیر طبیعی هستند.
They are nothing like a real conversation, and thus do not prepare students to have real conversations.
هیچ جای این فعالیت شبیه به مکالمات واقعی نیست و بدین ترتیب دانش آموزان را برای مکالمات واقعی آماده نمی کند.
However, communication activities are great for teachers.
به هر حال این فعالیت ها برای مدرسان بسیار مناسب است.
The teacher puts the students into pairs or groups and asks them to follow a textbook activity.
آنها دانش آموزان را به گروه هایی تقسیم می کنند و از آنها میخواهند که کتاب درسی را دنبال کنند.
Often, the students simply read a written dialogue from the book or answer pre-written questions from the book.
بعضی وقت ها دانش آموزان خیلی ساده دیالوگ های داخل کتاب را می خوانند یا به سوالات از قبل نوشته شده پاسخ می دهند.
The advantage for the teacher is that once such an activity is started, the teacher can rest and do nothing.
منفعت این فعالیت برای معلم این است که می تواند استراحت کند و کاری انجام ندهد.
While the students go through the textbook activity, the teacher relaxes.
وقتی که دانش آموزان مشغول انجام دادن فعالیت کتاب ها هستند معلم ریلکس می نشیند.
It’s a secret among English teachers that communication activities are a great way to waste time and avoid work.
این یک راز بین معلمان زبان است که استفاده از فعالیت ارتباطی یک راه فوق العاده برای تلف کردن زمان و فرار از کار است.
One particularly horrible version of communication activities is the use of movies.
یک نسخه فاجعه از فعالیت های ارتباطی استفاده از فیلم است.
Used correctly, movies can be a powerful English learning tool.
اگر فیلم ها درست استفاده شوند می توانند ابزار قدرتمندی برای یادگیری انگلیسی باشند.
Most teachers, however, simply use movies as a way to waste time.
اما بیشتر مدرسان از فیلم ها برای تلف کردن وقت کلاس استفاده می کنند.
They put in a movie, turn out the lights, and push play.
آنها فیلمی را انتخاب می کنند، برق ها را خاموش کرده و دکمه شروع را می زنند.
For the remainder of the class, the teacher happily does nothing.
در ادامه کلاس، معلم خیلی شاد هیچ کاری نمی کند.
The students are usually happy, too, because watching a movie is far more interesting than grammar, even if they can’t understand most of the film.
دانش آموزان نیز بسیار خوشحالند چرا که دیدن فیلم خیلی از خواندن گرامر جالب تر است حتی اگر بیشتر فیلم را متوجه نشوند.
Passive Low Energy Benefits the Teacher
فعالیت های کم انرژی برای مدارس خوب است
Finally, let’s look at the low energy situation in most schools.
در آخر بیایید یک نگاهی به وضعیت کم انرژی در مدارس بیاندازیم.
From childhood, students are forced to sit for hours, motionless in chairs.
از کودکی به دانش آموزان زور می شود که برای ساعت ها بی حرکت روی صندلی ها بنشینند.
They are told to be quiet and obedient.
به آنها گفته می شود که ساکت و مطیع باشند.
By adulthood, most people are thoroughly trained.
در جوانی بیشتر مردم تمرین دیده اند.
They accept passive lectures and low energy as a normal part of learning.
آنها سخنرانی های کم انرژی و غیر فعالانه را جزئی از مراحل عالی یادگیری می دانند.
Why would schools and teachers want low energy?
چرا باید مدارس و معلمان انرژی کم از شما بخواهند؟
Again, because low energy students are easier to manage.
دوباره، چون دانش آموزان کم انرژی راحت تر کنترل می شوند.
A teacher must work much harder with curious, energetic students.
یک معلم باید برای دانش آموز پر انرژی و کنجکاو وقت بیشتری اختصاص دهد.
Sadly, most teachers prefer the easy way.
بدبختانه بیشتر معلمان راه آسان را ترجیح می دهند.
It’s much easier for them to lecture quietly to passive students.
و توضیح دادن به دانش آموزان کم انرژی بسیار آسان تر است.
The truth is that many teachers are tired and stressed.
در حقیقت بسیاری از مدرسان خسته و پر استرس هستند.
Because of this, they constantly look for ways to make their own job easier.
و به همین خاطر دائما به دنبال راهی اند که شغلشان برایشان ساده شود.
Their first concern is not the students.
نگرانی اولشان دانش آموزان نیست.
They are not obsessively focused on getting better results for the learners.
آن ها به طور جدی برای بهتر نتیجه گرفتن دانش آموزان متمرکز نیستند .
Rather, they just want to get through their workday as easily as possible.
به جای آن، میخواهند که روز کاریشان را آسان تر به پایان برسانند .
There are many reasons for this situation, but the end result for the student is boredom, frustration, and poor results.
دلایل بسیاری برای این وضعیت وجود دارد ولی در آخر نتیجه ای که دانش آموز کسب میکند خستگی، ناامیدی و ضعف است.
This is the ugly truth of education.
این یک حقیقت تلخ از سیستم آموزشی است.
This is the reason you cannot speak English well, despite years of study.
این دلیلی است که شما با این همه سال مطالعه نمی توانید خوب انگلیسی صحبت کنید.
This is the reason you find English to be stressful, difficult, and boring.
این دلیلی است که شما انگلیسی را پر استرس، سخت و حوصله سر بر می دانید.
This is the cause of English trauma.
این دلیل ایجاد “زخم انگلیسی” است.
This is the source of the problem.
و این سرچشمه مشکل شماست.
Happily, there is a solution.
خوشبختانه، راه حلی وجود دارد.
The Internet has made independent learning easy for all.
اینترنت یادگیری مستقل را برای ما آسان ساخته است.
No matter where you live or what you do, it is possible to master spoken English without schools.
مهم نیست که کجا زندگی می کنید یا چه کار می کنید ،شما می توانید بدون نیاز به مدارس به تسلط انگلیسی برسید.
All you need is an Internet connection!
تمام چیزی که شما نیاز دارید ارتباط با اینترنت است!
In the next chapter, I will introduce the solution to English trauma.
در فصل بعدی به شما راه حلی برای مقابله با “زخم انگلیسی” ارائه می دهم .
You will learn how to heal and how to finally get the results you want with English speaking.
شما یاد می گیرید که چگونه مرحمی بر این زخم بگزارید و چگونه در آخر به هدفی که با مکالمه انگلیسی می خواهید دست یابید.