این داستان گسترده دربارهٔ دانشجویانی که شر را احضار میکنند و با پیامدهای مادامالعمر روبهرو میشوند، خواندنی فوقالعاده است.

شش نوجوان عجیب و شجاع در مسیر یک شر فراطبیعی وسیع و ترسناک که از لبههای دوردست تاریکی به این جهان وارد شده، گرفتار میشوند. آنها مجبورند تمام طول عمر خود را در مقابل این شر میجنگند و یکی پس از دیگری با وحشتهای بیپایان مواجه میشوند.
تقریباً این همان طرح داستان رمان It اثر استفن کینگ (بهترین اثر او؛ بدون هیچگونه بحثی) است. همینطور این طرح در رمان ترسناک جدید جو هیل، پسر کینگ، به کار رفته؛ در این کتاب شش دوست اژدهای باستانی و بینهایت شرور به نام King Sorrow را از Long Dark احضار میکنند تا به آنها در شکست دشمنان کمک کند. طبیعتاً مراسم فراطبیعی آنها بهنقض میافتد.
جوزف هیلسترم کینگ کار خود را با تلاشهای فراوان برای دوری از هر گونه ارتباط با پدر مشهورش آغاز کرد؛ تحت نام مستعاری که تا به امروز از آن استفاده میکند، آثارش را منتشر میکرد و از ملاقات حضوری با نمایندهاش خودداری میکرد (او شبیهبندی چشمگیری به پدر دارد). اما در این رمان آخر، او این ارتباط را بهآغوش میکشد. جملاتی وجود دارد که بهصراحت بازتابی از مشهورترین عبارات کینگ هستند («مرد سیاه در سرتاسر صحرا فرار کرد …»); صحنهای که یادآور نقطهای از داستان کینگ میشود (مسابقهٔ معما). در این رمان عظیمالعرض، هیل از پیوند خانوادگیاش لذت میبرد و ما نیز همراه او خوشحال میشویم. King Sorrow بزرگ، گسترده و بهطبعی فوقالعاده است.
بازگشت به این دوستان: پنج نفر از آنها دانشجویان کالج تخیلی Rackham در ایالت مین هستند. آرتر، کتابخوان و نابغهای که در اوقات فراغت خود معماهای زبان انگلیسی باستان را حل میکند؛ کولین، ثروتمند، زیرک و تمایل به زیرپا گذاشتن هر کس که در مسیرش قرار گیرد؛ دوقلوهای دونا و دونوان؛ آلی زیبا. و گِوِن که همراه آنها درس نمیخواند، اما بهعنوان عضو کلیدی گروه درگیر مطالعات ماورایی میشود، نیمی باور دارد و نیمی نه.
آرتور، به دلایلی که نیازی به شرح آنها نداریم، مجبور میشود کتابهای نایاب را از کتابخانه عزیز دانشگاهاش به دستور یک گروه از جنایتکاران محلی بدزد. این کار دل کتابخوانیاش را میشکند؛ بهویژه وقتی که مجبور میشود ارزشمندترین و پرغمامتترین کتاب کتابخانه را بردارد: دفترچهٔ عارف تاریک اینوک کرین (که در سال ۱۷۰۳ بهدلیل معامله با شیطان اعدام شد؛ جلد کتاب از پوست او ساخته شده بود). گروه اسکوبی این دفترچه را میخواند، کشف میکند که میتوانند موجودی که کرین آن را «کرم مغرور، مار حیلهگر، شیطان زرهپوش» توصیف کرده است، احضار کنند تا به آرتور در مشکل اخاذیاش کمک کنند – و بقیهٔ رمان را با پیامدهای این تصمیم میگذرانند. King Sorrow قطعاً آن دلالان مواد مخدر مزاحم محلی را از میان برمیدارد، اما آنها مجبورند هر سال یک قربانی جدید انتخاب کنند؛ وگرنه خود قربانی او میشوند. همانطور که آرتور بعدها میگوید: «اگر دندانههای اژدها بکاری، فقط اژدهای بیشتری بهدست میآوری».
با عبور از چهار دهه، هیل نیز بهآسانی بینظیری میان ژانرها میچرخد: همانطور که دوستان برای رفع وضعیتی که در آن گرفتار شدهاند، گاهی افراد واضحاً شیطانی را برای قربانی کردن انتخاب میکنند و گاهی بهدنبال راهی برای قتل اژدها میگردند؛ ما از مهیج به فانتزی تاریک، از عملیات مخفی شکنجهآمیز به رمانس و سپس به ترسناک میرویم. ژانری که بیش از همه مورد پسند من بود، تبدیل به داستان جستجو در عمق غارهای زیر کورنوال شد؛ بخشی که با ریشههای الهامبخش جِیآرسی تالکین پر شده بود و بهطرز شگفتانگیزی ترسناک بود.
در این رمان ترولهایی وجود دارند — ترولهای ساکن بر پل و ترولهای آنلاین — که بهدرستی ترسناکاند و بهدقت به تصویر کشیده شدهاند. شمشیرهای جادویی، خیانتها، صحنههای دلنشین شجاعت و صحنههای شرورانهٔ ترسناک، هم از جانب انسانها و هم از جانب عالم دیگر، حضور دارند. این یک نمایش قدرتمند است: رمان وحشتناکی که بهنسبت همه چیز، سرود ستایش تخیل، عشق و دوستی است. «ما به داستانی برای باور کردن نیاز داشتیم و حالا یک داستان پیدا کردیم»، میگوید کولین هنگامیکه دوستان دور میز مینشینند تا با نیروی ذهن خود اژدهای خود را احضار کنند.
همانطور که هیل در ایپیگرافاش مینویسد: «در اینجا اژدهاها هستند». اینها را از دست ندهید.
