محتوای صریح در کتابهای نوجوانی و جوانان ظاهر میشود، با هشدار کمی. آیا یک سیستم ارزیابی محتوا میتواند مفید باشد؟

جین آستین روزی دربارهٔ کشش میان عقل و حساسیت — نبردی بین منطق و احساس، محافظت و شور — نوشت. این تعادل اخیراً ذهنم را به خود مشغول کرده است، بهویژه وقتی به کتابهای پرطرفدار جهان فکر میکنم؛ میتوان آن را «ادویه و حساسیت» نامید.
بهتازگی به فروشگاه دلخواهم بارنز اند نوبل سر زدم، در قفسهها به دنبال جدیدترین کتابهای مد روز گشتن شدم؛ و متوجه شدم که این فروشگاه از زمانی که من یک نوجوان کتابدوست بودم، چقدر تغییر کرده است.
وقتی نگاهی به میزی نزدیک بخش «رمانس» این کتابفروشی دنج انداختم، دوبار نگاه کردم. این میز پر از حدود ۲۰ کتاب رمانس فصلی پرطرفدار بود که همهٔ آنها دارای جلدهای شاداب، رنگارنگ و بامزه بودند، و با وجود تفاوتهای چشمگیر در محتوا، در ظاهر تقریباً تفاوتی نشان نمیدادند.
این شامل کتاب محبوب «کافه ادویهٔ کدو» نوشته لاری گیلمور بود که با ظاهر دلپذیر یک قهوهخانه بیضرر، بهخاطر صحنههای صریح جنسیاش شناخته میشود. کنار این، رمانس پاییزی به سبک «دختران گیلمور» به نام «اگر تو را خوشحال کند» نوشته جولی اولیویا قرار داشت که تصویر دلنشین یک شهر کوچک در پاییز بر روی جلد دارد، اما بهعنوان رمانس باز نیز شناخته میشود. در کنار آن، کتاب میستی ویلسون «سقوط مانند برگها» با جلدی تقریباً مشابه «اگر تو را خوشحال کند» وجود داشت، اما همانطور که کودکان میگویند، «ادویه» ندارد.
اما چطور میتواند خریدار عادی کتاب این را بفهمد؟
من گروهی از دختران نوجوان را دیدم که این میز پر از رمانهای پاییزی دلپذیر در بارنز اند نوبل را مرور میکردند، بیاطلاع از محتوای هر کتابی که با خوشحالی به خانه میبردند. والدینشان، که احتمالاً خوشحالند نوجوانان خود را بهجای صفحهنمایش به کتاب میسپارند، نیز احتمالا از محتوای کتابهایشان اطلاعی ندارند.
بدون برچسب «هشدار: محتوا ممکن است پرادویه باشد»، والدین یا مربیان چگونه میتوانند به این نسل جوان کمک کنند تا تصمیمهای عاقلانهتری درباره کتابهایی که میخوانند بگیرند؟
قضاوت دربارهٔ کتابها بر پایهٔ جلد
آگاهی نوجوانان از سکس و گفتوگوی باز درباره آن، اشکالی ندارد — این میتواند آنها را به اتخاذ تصمیمهای بهتر و سالمتر در زمینهٔ جنسیت برساند. اما تفاوتی میان عادیسازی سکس و اجازه دادن به نوجوانان برای دسترسی کامل به ادبیات اروتیک وجود دارد.
با افزایش محبوبیت تیکتاک (که بر اساس مطالعات اخیر بیش از یک میلیارد کاربر دارد — بزرگترین مخاطب بین سنین ۱۰ تا ۱۹) بسیاری از نوجوانان به «بوکتاک» علاقهمند شدند؛ این پلتفرم در دوران همهگیری کووید‑۱۹ به شهرت رسید و بهطور مستمر در حال رشد است.
در این فضا، اینفلوئنسرها کتابها را بررسی، نقد و به دنبالکنندگان خود معرفی میکنند. بوکتاک برای نویسندگان خودانتشاری شگفتانگیز بوده است؛ آنها به شناخت بیشتری دست مییابند و موفقیت و درآمد کل صنعت نشر ارتقاء مییابد.
اما برخی از پرطرفدارترین هشتگهای در جریان میان خوانندگان شامل واژه «رندی» (smut) هستند. بسیاری، اگر نه اکثر، کتابهای محبوب در این برنامه دارای محتوای صریح جنسی هستند. کتابهای پرادویه (که اغلب با مقیاس یک تا پنج ایموجی فلفل قرمز ارزیابی میشوند، شبیه به منوهای رستورانهای فستفود) به یک حس شگفتانگیز تبدیل شدهاند.
در گذشته برای دستیابی به ادبیات اروتیک باید به بخش خاصی در کتابفروشیها یا کتابخانهها میرفتید، اما اکنون مرز بین رمانس و ادبیات اروتیک بهتدریج مبهم میشود.
اگر به بخش نظرات هر یک از کانالهای مشهور بوکتاک نگاه کنید، بهراحتی میتوانید مجموعهای بزرگ از پرسشها دربارهٔ میزان ادویهٔ هر کتاب مشاهده کنید (بهویژه خوانندگانی که به سطوح بالا علاقهمندند).
امروزه «رندی» فقط محدود به ژانر رمانس نیست؛ حوزههایی مانند علمتخیلی، فانتزی و حتی تریلرها نیز به این دسته پیوستهاند. «رومانتاسی»، ژانر جدید و فوقالعاده پرطرفدار است که بهدلیل رشد سریع مخاطبان کتابهای فانتزی عاشقانهای مانند «قصر خار و گلها» اثر سارا ج. ماس و «بال چهارم» ربکا یارروس بهوجود آمد؛ جایی که ماجراهای سوار بر اژدها و پریهای درخشان بهپسزمینه میافتند و محتوای رندی بر داستان پیشی میگیرد.
نظرسنجی اخیر نشان میدهد که ۵۳٪ از کاربران تیکتاک در آمریکا و کانادا بهدلیل تأثیر بوکتاک بیشتر مطالعه میکنند؛ که در بسیاری از جنبهها در این عصر حاکم بر صفحهنمایش فوقالعاده است. اما کتابهایی که شامل محتوای صریح جنسی هستند، اکنون در صدر فهرست کتابهای مخاطبان جوانسال قرار گرفتهاند؛ کتابهایی که برای نوجوانان از سن ۱۲ سال بازاریابی میشوند.
یکی از رمانهای برجسته جوانسال سال ۲۰۲۴ که فهرست «بهترینهای #BookTok» آمازون را به خود اختصاص داد، رمان فانتزی جوانسال «شکارچی بیقلب» اثر کریستین سیکارلی است که بلافاصله بهعنوان برترین فروش کتاب نیویورک تایمز شناخته شد. این کتاب برای خوانندگانی بین ۱۲ تا ۱۸ سال بازاریابی شد و اگرچه بیشتر بر روایت تمرکز دارد تا بر سکس، شامل صحنههای داغ و متعددی است که شخصیتهای نوجوان را در صحنههای جنسی نشان میدهد؛ صحنههایی که پیشتر تنها در کتابهای رمانس بزرگسال محدود بودند.
چیزی که بیشتر نگرانکننده است، این است که این کتابهای جوانسال حتی دارای جلدهای بیگناه و پیشزمینههای ساده هستند، اما با برخوردهای جنسی دقیقپذیر که در میان صفحات مخفی شدهاند، خوانندگان جوان را غافلگیر میکنند.
محتوای بالغ بهطور فزایندهای هر روز به نوجوانان جوان بازاریابی و توصیه میشود — بهویژه با حضور بسیاری از سریهای رومانتاسی داغ در بخش جوانسال کتابفروشی مورد علاقهام اخیراً.
کتابهای بزرگسال با جلدهای دلپذیر مانند «فرضیهٔ عشق» اثر علی هازلوود یا رمان هاکی پرشور «Ice Breaker» نوشته هانا گریس نیز بهعنوان کتابهای محبوب بوکتاک در بخش کتابهای تارگت و آمازون شناخته شدهاند و به جوانترین کاربران تیکتاک توصیه میشوند. این کتابها از میان هزاران کتاب، بهنظر میرسد کمدی رمانتیک سالمی با جلدهای کارتونی بیگناه داشته باشند — اما پر از محتوای توصیفی جنسی، زبان صریح و تمهای بالغ هستند.
تأثیرات بر ذهنهای جوان
پرتونگرافی شاید واژهای قوی برای توصیف تمام این کتابهای پرادویه و پرطرفدار باشد. اما بر اساس تعریف لغتنامهٔ New Oxford American Dictionary، پورنوگرافی «مادهٔ چاپی یا بصری حاوی توصیف یا نمایش صریح از اندامهای جنسی یا فعالیت جنسی، با هدف تحریک احساسات اروتیک نه زیباییشناسی یا عاطفی» است.
اگرچه برخی استدلال میکنند که رشد کتابهای رندی توانمندسازی و آزادی برای زنان است، شواهد نگرانکنندهای خلاف این را نشان میدهند. نظرسنجی ۲۰۱۶ انجام شده میان نوجوانان ۱۱ تا ۱۶ ساله نشان داد که ۵۳٪ پسران و ۳۹٪ دخترانی که به پورنوگرافی معطوف شدهاند، بر این باورند که پورنو گرافی تصویری واقعی از سکس است. مطالعهٔ ۲۰۲۳ نشان داد که زنانی که پورنوگرافی نوشتاری مصرف میکنند، بیشتر ممکن است خود را در نقشهای تسلیمکننده و حتی مضر در مواجهههای جنسی بیابند.
سازمان Fight the New Drug گزارش میکند که پورنوگرافی بههر شکلی ترکیب شیمیایی مغز را تغییر میدهد؛ بهطور خلاصه: «(پورنوگرافی) میتواند تحریکات طبیعی مغز ما — تمایلمان به صمیمیت و ارتباط، آرزو برای احساس ارزشمند یا مطلوب بودن در روابطمان، علاقهمان به ویژگی یا فعالیت خاص — را بهدستگیرد و نسخههای بیشازحد، اغراقشده و «فراطبیعی» آن ارائه دهد تا بتواند آنچه ما عادی میپنداریم را مغلوب کند، ادراک ما از هیجان را تحریف کند، و صمیمیت واقعی را نسبت به آن کمجذابتر جلوه دهد.»
مطالعات بهطور مکرر تأیید کردهاند که نوجوانانی که از طریق مطالب پورنوگرافیک دربارهٔ سکس میآموزند، در خطر بالاتری برای داشتن انتظارات غیرواقعی از صمیمیت جنسی، رفتارهای ناسالم و روابط سمی در آیندهٔ خود قرار دارند. حتی در کتابهای پرطرفدار نیز میتوان بخشهایی یافت که پر از پیامهای مضر دربارهٔ جسمگرایی، دستکاری، خشونت، رضایت و موارد دیگر است.
بهعنوان مثال، کتاب «Alchemised» اثر SenLinYu که بهعنوان یک فانیفیکشن بسیار پرطرفدار هری پاتر آغاز شد، اخیراً تحت نام جدید بهصورت سنتی منتشر شد. این کتاب بهسرعت در فیدهای بوکتاک گسترش یافته و خشونت جنسی صریح، رابطهای که ممکن است سندروم استاکهلم را رمانتیکسازی کند، تجاوز و سایر تمهای تاریک را در ذهنهای جوانی که مفهوم کامل اثر را درک نمیکنند، به تصویر میکشد. اگرچه این کتاب با انتقادات بحثبرانگیز مواجه شد، همچنان بهعنوان پرفروش شناخته شد و صرفاً بهعنوان «رومانتاسی» بازاریابی میشود.
نگاهی فراتر از سانسور
من ادعا نمیکنم که نوجوانان باید دسترسی کامل به کتابهای رندی داشته باشند، و مطمئنم که اکثر والدین نیز با این نظر موافقند. اما نیازی نیست تمام کتابهای حاوی سکس پشت درهای بستهٔ سانسور قفل شوند. ممنوعیتهای کلی کتابها را از قفسهها حذف میکند، حتی اگر فقط اشارهای به سکس داشته باشند، حتی اگر برای مقاصد آموزشی باشد.
این برخلاف مطالعاتی است که نشان میدهد نوجوانانی که آموزش سکس اطلاعرسانی دریافت میکنند، بیشتر تمایل دارند تصمیمهای بهتری در زمینهٔ سکس در آینده بگیرند، و برای بسیاری، ادبیات میتواند منبعی مثبت برای اطلاعات سالم باشد.
آگاهی دربارهٔ این مسائل میتواند به خوانندگان کمک کند تا خشونت جنسی را شناسایی کنند، که خود یک مشکل در حال رشد است. بر اساس مطالعات اخیر، ۲۷٪ از دختران ۱۷ ساله و ۵٪ از پسران ۱۷ ساله گزارش دادند که مورد سوءاستفادهٔ جنسی قرار گرفتهاند. کتابها میتوانند گفتگوهایی دربارهٔ این مسأله آغاز کنند، به نوجوانان برای یافتن منابع، محافظت بیشتر از خود و تأثیر مثبت بر جامعهشان کمک کنند.
متأسفانه کتابهایی که به این مسائل میپردازند، بههر حال ممنوع میشوند. ۱۹٪ از تمام کتابهایی که بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ بهدلیل سانسور مورد اشاره قرار گرفتند، حاوی تمهای تجاوز جنسی بودند.
اگرچه برخی از این کتابها ممکن است شامل تمهای صریح ناسالم دیگری باشند، نمونههایی از کتابهایی وجود دارد که به نوجوانان قربانی این امکان را میدهد تا احساس دیدهشدن، شنیدهشدن و تأیید شدن داشته باشند. بهعنوان مثال، رمان جوانسال «دختران هیچجایی» اثر ایمی رید، که حول سه دختر نوجوان میچرخد که در برابر فرهنگ تجاوز در دبیرستان خود موضع میگیرند.
با این حال، این کتاب، بههمراه صدها کتاب دیگر، از زمان انتشار خود در سال ۲۰۱۷ در چندین ایالت و ناحیهٔ آموزشی ممنوع و به چالش کشیده شد — تنها بهعنوان «فاحش» شناخته شد.
حذف فرصتهای آموزشی دربارهٔ رضایت و تجاوز باعث ایجاد یک مشکل تازه میشود و پاسخی به این معمای ادویه و حساسیت نیست. مواجه کردن نوجوانان با کتابهایی که برای آموزش دربارهٔ سکس و تجاوز (بهصورت مناسب برای سن) طراحی شدهاند، میتواند جلوگیری از خشونت جنسی یا رفتارهای خطرناک باشد، نه منجر به آنها شود.
در مورد رضایت، چه چیزی میتواند غیرقابلتوافقتر باشد از اینکه صحنههای پرادویه بهصورت ناگهانی خوانندگان بیخبر را ناآرام کنند؟ همانطور که در مسائل واقعی جنسی، راهحل حذف سکس از دنیای کتابها نیست — بلکه فراهم کردن امکان انتخاب آگاهانه برای خوانندگان دربارهٔ محتواست.
رضایت آگاهانهٔ خواننده
مشکل واقعی در صنعت نشر این است که خوانندگان جوان، والدین و مربیان ابزار کمی برای تشخیص نوع محتوای کتابهای توصیهشده و نوشتهشده برای جوانان (و صادقانه بگویم، برای بسیاری از بزرگسالانی که میخواهند مطالعهشان بدون ادویه باشد) در دنیای امروز دارند.
بهجز برخی اینستاگرامکاران خوشنیت و بوکتاکرهایی که هشدارهای محتوایی و مقیاس فلفل قرمز را به اشتراک میگذارند، هیچ سیستم رسمیای وجود ندارد که به خوانندگان بگوید چه نوع موادی در یک کتاب موجود است یا برای چه سنی واقعاً مناسب است.
بهجز دستهبندی کتابها به ژانرهای مختلف و تنظیم توصیهها و برنامههای بازاریابی برای گروههای سنی خاص بر این پایه، هیچ معیار یا قانونی برای ذکر هشدارهای محتوا در کتابهای منتشرشده وجود ندارد — هیچ ابزاری که به نوجوانان یا والدین بگوید چه چیزی در زیر جلدهای شاداب یا در صفحات کتابهای Kindle Unlimited جدیدشان مخفی است.
Common Sense Media یک سازمان غیرانتفاعی است که رسانهها را ارزیابی و نقد میکند و توصیههای مناسب با سن ارائه میدهد، از جمله برای کتابها. با این حال، این گروه کوچک فقط میتواند بخشی از ادبیات منتشرشده در جهان را بررسی کند.
تعداد کتابهای منتشرشده که هشدارهای تریک برای موضوعات خاص در صفحات اول دارند، در حال افزایشی است؛ این امکان را به خوانندگان میدهد تا از تمهای مورد بحث در سراسر رمان آگاه شوند، که شروعی مثبت است، اما کارهای بسیار بیشتری میتواند انجام شود.
فیلمها، تلویزیون و بازیهای ویدئویی هشدارهای محتوایی و ارزیابی کلی و توصیه سنی برای مطالب به تصویر کشیدهشده دارند. حتی سایتهای اجتماعی مانند اینستاگرام نیز فیلترهای سنی و هشدارهای محتوای حساس را بهطور خاص برای نوجوانان معرفی کردهاند.
چرا کتابها، که هزاران سال منبع سرگرمی بودهاند، اینگونه هشدار ندارند؟
اگر سیستمی برای ارزیابی کتابها طراحی شود که نه تنها یک توصیهٔ کلی مناسب با سن ارائه دهد، بلکه جزئیات خاص دربارهٔ محتوای موجود را نیز فهرست کند، والدین، مربیان و نوجوانان میتوانند بر پایهٔ این اطلاعات تصمیمهای آگاهانهتری دربارهٔ ادبیاتی که میخوانند بگیرند.
حتی اگر یک سیستم ارزیابی کامل قابل اجرا نباشد، هشدارهای محتوایی کافی میتواند برای همهٔ کسانی که بهدنبال توصیههای کتابی هستند، شگفتانگیز باشد.
من امیدوارم که با تمرکز بیشتر و بررسی دقیق، سیستمی مفید برای هشدارهای محتوا در آینده پیاده شود و دنیای کتابها بتواند اطلاعات واضحی ارائه دهد تا همهٔ ما بتوانیم تصمیمهای آگاهانهتری دربارهٔ نوع محتوایی که مصرف میکنیم بگیریم.
جین آستین درست میگوید؛ تعادل کلید داشتن هم منطق برای اتخاذ تصمیمهای عاقلانه و هم دل برای احساس عمیق است. در این مورد، نیازی به ممنوع کردن کتابها یا حذف ادویه برای هیچکسی نداریم، اما همچنین نیازی به ارائهٔ داستانهای صریح به کودکان بدون آگاهی نداریم. آنچه نیاز است کمی شفافیت بیشتر، کمی حس راهنمایی، کمی حساسیت برای احترام به رضایت و قدرت انتخاب خواننده، و یک عشق …
