کلیر تورپ

در سال ۲۰۲۵، داستانهای شخصی محبوب و قدرتمند بودند – اما چندین جنجال سؤالاتی را دربارهٔ آیندهٔ ژانر خاطرهنویسی برانگیختند.
داستانهای شخصی میتوانند تأثیرگذار باشند و در سال ۲۰۲۵ این امر بیشترین برجستگی را پیدا کرد. در طول دوازده ماه گذشته، خاطرهنویسیها بهطور مکرر در سرفصلها ظاهر شدهاند؛ هم بهدلیل داستانهایی که روایت میکردند و هم بهدلیل جزئیاتی که گم شده بودند.
در بهار، کتاب «افراد بیاحتیاط» سارا وینویلیامز، که افشای تجربیات او به عنوان مدیر اجرایی در متا (شرکتی که فیسبوک و اینستاگرام را در اختیار دارد) بود، با وجود دستور منع انتشار، بهعنوان یک کتاب پرفروش شناخته شد.
در ادامهٔ سال، کتاب «دختری که متعلق به کسی نیست» اثر ویرجینیا جیافر، یکاثر پس از مرگ قدرتمند بود که به جزئیات سوءاستفادهٔ جنسی او توسط جفری اپستین و حلقهاش میپرداخت؛ همچنین اتهاماتی علیه اندرو مونتبیتن‑ویندزور (که همیشه این اتهامات را رد کرده است) شامل میشد. این کتاب که در دو ماه یک میلیون نسخه فروخت، فشار برای سلب عناوین شایستگی شرافتمند پیشین را شدت داد؛ او در اواخر اکتبر این کار را تجربه کرد.
کتاب «۱۰۷ روز کامالا هریس»، نگاهی به دورهٔ ناموفق او برای ریاستجمهوری، مورد توجه فراوانی در ستونهای خبری بهخاطر انتقادهایش از جو بایدن یافت. همانطور که، در این سال خاطرهنویسیهای پرمخاطبی از مارگاریت اتوود، مالالا یوسفزایی و جاسیندا اردرن نیز منتشر شد، بهعلاوهٔ روایتهای احساسی همچون «مادر مریم به من میآید» اثر آروندهتی روی و «چیزهایی که در طبیعت فقط رشد میکنند» اثر لی ییون، که دربارهٔ از دست دادن دو فرزند به دلیل خودکشی است.

اما سال ۲۰۲۵ نیز زمانی بود که خاطرهنویسیها به دلایل نادرست توجهها را به خود جلب کردند. روزنامهنگار اولیویا نوزی، کتاب پرهیاهوی «سرود آمریکایی» که در میان موارد دیگر، به «رابطهٔ دیجیتالی»اش با رابرت اف. کندی میپرداخت، توسط منتقدان «بهطرح بدسویه»، «خواندنی نفرتانگیز» و «پرکنندهٔ تحملناپذیر» توصیف شد. علیرغم جذب صدها ستون خبری، کتاب در هفتهٔ اول کمتر از ۱۲۰۰ نسخه فروخت.
در سپتامبر، نیویورک تایمز مقالهای منتشر کرد که سؤالاتی دربارهٔ کتاب پرفروش امی گریفین با عنوان «فریاد» برانگیخت؛ کتابی که توسط شخصیتهایی چون اوپرا وینفری، گوینت پالترو و ریس ویترسپون مورد حمایت قرار گرفت. این کتاب سؤتش جنسی دوران کودکی فریاد را به تفصیل روایت میکند و بر پایهٔ خاطرات بازیابی شده در جلسات تراپی MDMA استوار است.
رسوای مسیر نمک
شاید بزرگترین رسوای ادبی سال ۲۰۲۵ مربوط به خاطرهنویسی رینور وین به نام «مسیر نمک» باشد. این کتاب که برای اولین بار در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، قصهٔ ۶۳۰ مایل (۱۰۱۵ کیلومتری) سفر رینور و همسرش «موت» در مسیر ساحلی جنوبغربی بریتانیا را بازگو میکند. در کتاب، خوانندگان میفهمند که این زوج پس از سرمایهگذاری ناموفق و پس از منازعهٔ حقوقی با دوستی، خانهٔ خود را از دست میدهند. برای تشدید مشکل، چند روز پس از آن، «موت» بهطور ناگهانی تشخیص «پاتولوژی عصبی پیشرونده کورتیکوبازال (CBD)» میگیرد. با این که بهنظر میرسید چیزی برای از دست دادن ندارند، این زوج تصمیم میگیرند راهپیمایی آغاز کنند. تا زمان پایان مسیر، یک فرد ناشناس به آنها مکانی برای سکونت عرضه میکند و علائم «موت» بهطور شگفتانگیزی شروع به بهبود میکند.
خوانندگان به روایت پیروزی بر تراژدی جذب شدند؛ ناشران آن را «بدون تردید صادقانه» توصیف کردند. این کتاب بیش از دو میلیون نسخه فروخته و به بیش از ۲۵ زبان ترجمه شده است. رینور وین دو ادامهٔ موفق منتشر کرد: «سکوت وحشی» و «خطوط ثابت». بهار ۲۰۲۵، انتشار اقتباس سینمایی «مسیر نمک» را بههمراه بازی گلیان اندرسون و جیسن ایساکس در نقش این زوج به ارمغان آورد.

اما در ژوئیه، روزنامهٔ The Observer یک تحقیق منتشر کرد که صحت و صداقت کتاب را زیر سؤال برد. اسناد و مصاحبهها نشان داد که این زوج، که نام واقعیشان بهعنوان سیلی و تیم واکر فاش شد، پس از اینکه وین یک وام خصوصی برای پرداخت دهها هزار پوندی که بهدستآمده از کارفرما دزدیدهبود، خانهاشان را از دست دادند. روزنامهنگار کلویی هاجیماتو همچنین با نورولوژیستهایی مصاحبه کرد که دربارهٔ امکان برگشت علائم موت تردید داشتند.
وین بیانیهٔ طولانیای در وبسایت خود منتشر کرد که تحقیق را «به شدت ناعادلانه، بهطوری بسیار گمراهکننده» توصیف کرد و گفت که «مسیر نمک» دربارهٔ «یک بازهٔ زمانی است که زندگی ما از یک وضعیت کامل ناامیدی به جایی پرامید منتقل شد».
در این ماه، تحقیقی دیگر توسط هاجیماتو و مستند جدیدی با عنوان «رسوای مسیر نمک» بیشتر افشاگریها را بهجا آورد؛ از جملهٔ یک نامهٔ اقرار به سرقت ادعایی از رینور وین که از نوهاش به دست آمده بود، که در آن وین ظاهراً اعتراف میکند که از پول هر دو مادربزرگ خود و خانوادهٔ همسرش سرقت کرده است. بیانیهٔ دیگری از وین ادعاهای مطرح شده را رد کرد و گفت: «من از خانوادهام سرقت نکردم… و نه بههیچوجه به این کار اعتراف کردهام و نامهای که نشان میدهد این کار را انجام دادهام ننوشتهام.»
«مهمترین نکتهٔ تعریف خاطرهنویسی، صداقت است. داشتن این اعتماد بین راوی و خواننده واقعاً اهمیت دارد» – لیلی دان
اما این داستان نشانهای از ناپدید شدن نشان نمیدهد؛ سری پادکست مرتبط در سال ۲۰۲۶ منتشر خواهد شد. هاجیماتو، که برای سفر خبری به سوریه برنامهریزی میکرد؛ زمانی که یک پیام مستقیم اینستاگرام اولین بار او را به داستان «مسیر نمک» ارجاع داد، این رسوا را «یکی از بزرگترین خبرهای ویژهٔ کارنامهٔ روزنامهنگاریام» نامید.
در ابتدا، گزارشهایی از کتابفروشها که به خوانندگان آسیبدیده بازپرداخت میدادند، وجود داشت. اما پس از تحقیق، مسیر نمک دوباره به فهرست پرفروشها بازگشت. سینماها همچنان فیلم را نمایش میدادند. امروزه، این خاطرهنویسی همچنان در برخی کتابفروشها بهصورت برجسته نمایش داده میشود.
در مستند، هاجیماتو از خوانندگان در یک جشنوارهٔ ادبی دربارهٔ واکنششان به رسوا سؤال کرد. در حالی که برخی شوکه شده بودند، بسیاری نسبت به اتهامات بیتفاوت به نظر میرسیدند. یکی میگوید: «این کتاب دربارهٔ یک پیادهروی است. نه دربارهٔ تغییری شگرف در زندگی. از کتاب لذت ببرید.» و دیگری اضافه میکند: «در هر داستان همیشه کمی داستانافسانهای اضافه میشود.»
بحث حقیقت در مقابل داستاننویسی
این حماسه بحثهایی دربارهٔ میزان حقیقتپذیری خاطرهنویسی برانگیخته کرد؛ مباحثی که هر زمان داستانی مشابه ظاهر میشود، برمیخیزد. در سال ۲۰۰۶، پس از آن که خاطرهنویسی جیمز فری با عنوان «یک میلیون قطعه کوچک» بهطور گسترده تقلبی شناخته شد، فری گفت این کار را «به منظور خدمت به آنچه که احساس میکردم هدف عالیتری برای کتاب است» انجام داد.
اوایل امسال، نویسنده لیلی دان کتابی به نام «به سوی وجود» منتشر کرد که به هنر خاطرهنویسی اختصاص دارد. این کتاب نتیجهٔ ده سال تدریس و مربیگری در زمینهٔ خاطرهنویسی و تجربهٔ شخصی او از نوشتن کتاب «گناههای پدرم: یک دختر، یک فرقه، یک فروپاشی وحشی» (سال ۲۰۲۲) است.
«من کمی به آن دلبستهام»، او به بیبیسی میگوید. «در سالها تقریباً فقط خاطرهنویسی میخوانم و کتاب دیگری نمیخواندم.»
برای دان، پیوند خاصی بین خواننده و نویسندهای که تجربههای صمیمی و اغلب دردناک زندگی خود را در صفحه به اشتراک میگذارد، وجود دارد. او میگوید: «خاطرهنویسیها میتوانند از نظر تأثیر بر زندگی، تغییر قوانین یا نگرش ما نسبت به برخی مسائل، از خود داستانی که روایت میکنند بسیار مهمتر باشند.» او افزوده است: «کتاب من منجر به یک مستند شد که سپس سکوئی برای صدای دیگران گردید. یک خاطرهنویسی میتواند پس از پایان نویسنده، زندگی خود را ادامه دهد و این امر آن را بهطرح طاقتفرسا قدرتمند میکند.»
او از برخی واکنشها به افشاگریهای «مسیر نمک» شگفتزده شد. لیلی دان میگوید: «یک واکنش «چه مهم است؟» شبیه به آن بود. برای من مهمترین نکته در تعریف خاطرهنویسی، صداقت است. داشتن این اعتماد بین راوی و خواننده واقعاً اهمیت دارد. البته همه ما خاطراتمان را بهطرح متفاوتی به یاد میآوریم و خاطرهنویسی بسیار ذهنی است. اما بهترین خاطرهنویسیها آنهایی هستند که این موضوع را میپذیرند و از طریق نوشتن بهطور آشکار بهاش میپردازند.»

اعتماد همچنین بین نویسنده و ویراستار او ضروری است – بهویژه که تعداد کمی از ناشران تمام مطالب نوشتهشده را بررسی میکنند. مایکل جوزف از انتشارات پنگوین گفت که «دقت لازم» برای انتشار «مسیر نمک» شامل بندی دربارهٔ صحت واقعی در قرارداد نویسنده و یک بررسی حقوقی پیشانتشار بود.
امیلیا فیرنی، مدیر ارتباطات پیشین انتشارات پنگوین که اکنون در سازمانی مبارزهکننده با اطلاعات نادرست کار میکند، در روزنامهٔ The Observer نوشت که «انتشار کتابها مشکل بررسی صحت دارد» و ادعا کرد سود میتواند پیش از حقیقت قرار گیرد. او میگوید: «ابراز هرگونه نگرانی دربارهٔ اصالت نویسندهای که وضعیت مالی عظیمی به دست رینور وین دارد، نیاز به جرأت ویژهای دارد.»
بهعنوان ویراستار همکار نشریهٔ The Bookseller، کارولین سندرسون دو دهه و نیم زمان خود را صرف پیشنمایش و نقد خاطرهنویسیها کرده است. امسال او نیز کتابی از خود منتشر کرد: «با پدر گوش کنید: چگونه به موسیقی کلاسیک عشق ورزدم.»
«اگر بخواهیم بگوییم خاطرهنویسیها باید دقیقاً حقایق باشند و نه چیز دیگری، این امر خلاقیت واقعی روایت را محدود میکند» – کارولین سندرسون
او معتقد است سؤالات جدی که نیاز به پاسخ دارند دربارهٔ «مسیر نمک» وجود دارد؛ آیا خوانندگان فریب خوردهاند؟ اما نگران این است که یک مورد، کل ژانر خاطرهنویسی را لکهدار کند. بهویژه که برای او همیشه مرز مبهمی بین داستاننویسی و غیرداستانی وجود دارد.
او میگوید: «من مدافع سرسخت این ایدهام که داستاننویسی و غیرداستانی در قطبهای متفاوتی قرار ندارند. بسیاری از رمانها، بهویژه رمانهای اولیه، ذاتاً خودزندگینامهای هستند. همچنین کتابهای غیرداستانی بسیاری وجود دارند که میتوان گفت تخیلی هستند.»
رونق طبیعت درمانگر
در سالهای اخیر، کتابهایی که روایت شخصی را با نوشتار طبیعت ترکیب میکنند، رونق یافتهاند؛ از جملهٔ «پرورش خرگوش» کلویی دیتون، «حرف H برای باز» هلن مکدونالد و «فرار» ایمی لیپترات که دو کتاب آخر بهصورت فیلم سینمایی نیز تبدیل شدهاند.
داستان سرسختی «مسیر نمک» در برابر چالشها بهویژه جذاب است، اما پیامدهای این کتاب پرسشهایی دربارهٔ روایتهایی که به قدرت شفابخش طبیعت میپردازند، برانگیخته است.
