کارینو » بلاگ » نقد و بررسی » مروری بر «داستان سیلیان» – کشاورزی که لک‌لک را در قصه‌ای دل‌نشین، لجن‌پوش و جذاب می‌پذیرد

مروری بر «داستان سیلیان» – کشاورزی که لک‌لک را در قصه‌ای دل‌نشین، لجن‌پوش و جذاب می‌پذیرد

این فیلم که در مقدونیهٔ شمالی به تصویر کشیده شده است، پیرو یک خانواده کشاورز است که سعی می‌کنند در یک داستان دل‌نشین بقا یابند.

هم‌چون فیلم قبلی کارگردان تمارا کوتسکا، «Honeyland» (که با لیوبومیر استفانوو هم‌کارگردانی کرده بود)، این اثر زیرکانه و دل‌نشین نه مستند خالص است و نه داستانی تخیلی؛ بلکه ترکیبی از افسانهٔ عامیانه و واقع‌گرایی خاک‌آلود به کار می‌گیرد تا داستان یک خانوادهٔ کشاورز معاصر، خانوادهٔ Conevs، را در مقدونیهٔ شمالی که از نظر اقتصادی در وضعیت دشوار است، روایت کند.

نیکولا، مردی در شصت سالگی، به‌همراه همسرش جنا، سال‌هاست که در زمین خانوادگی خود هندوانه، گوجه‌فرنگی و تنباکو می‌کارد. اما قیمت‌های عمده‌فروشی به‌تازگی به‌ شدت سقوط کرده‌اند، به‌گونه‌ای که کارگران کشاورز خشمگین یک شورش کوچک به‌وجود آوردند و از طریق تخریب محصولاتشان نارضایتی خود را نشان دادند. دختر نیکولا و جنا، آنا، تصمیم می‌گیرد به همراه همسرش به آلمان مهاجرت کند و دختر پیش‌دستانی‌شان را نیز همراه خود ببرد؛ ولی متوجه می‌شود که اکثر دستمزدشان توسط هزینه‌های مراقبت از کودک هضم می‌شود. آن‌ها از جنا می‌خواهند تا به‌عنوان پرستار کودک به آن‌ها کمک کند؛ در این میان نیکولا سعی می‌کند زمین کشاورزی را به‌قیمتی ناچیز بفروشد و یک شغل در زباله‌دانی محلی پیدا کند. تماس‌های ویدئویی غم‌انگیز با خانواده‌ای که در خارج زندگی می‌کنند، تنهایی او را آشکار می‌سازد، اما حداقل دوست قدیمی‌اش ایلیا برای گفت‌وگو و به‌اشتراک‌گذاری یک بطری مشروب خانگی همراه اوست.

در حین آشنایی با این همه جزئیات، روایت با تصاویری درخشان و میکرو‑لنزی از لک‌لک‌های سفید، که نژادی شیک با قدم‌های بلند و رفتار ملایم دارند، به‌صورت متناوب ترکیب می‌شود؛ صدای راوی داستان سرفصل‌وار «سیلیان»، پسر یک کشاورز که سعی داشت خانواده‌اش را رها کند و توسط نفرین پدرش به لک‌لک تبدیل شد، را بازگو می‌کند؛ سپس او به شکل لک‌لک به خانواده‌اش باز می‌گردد. طبیعتاً این صحنه توسط خود نیکولا به تصویر کشیده می‌شود، که به پسری (که در صفحه نمایش دیده نمی‌شود) که سال‌ها پیش از خانه رفته، اشاره دارد. وقتی نیکولا و ایلیا لک‌لکی با بال شکسته در زباله‌دانی پیدا می‌کنند، نیکولا او را تحت پر نمادین خود می‌پذیرد و حتی برای یک بازدید تقریباً بی‌فایده به دامپزشک شهر هزینه می‌کند؛ که در نهایت نشان می‌دهد لک‌لک‌ها غذاهای خشک گربه‌غذایشان را دوست ندارند.

کوتسکا پیوند روزافزون بین انسان و پرنده را با صمیمیت و شوخ‌طبعی به تصویر می‌کشد و اگرچه موسیقی متن کمی احساس‌گرایانه است، اما لمس‌های طنزآمیز کافی وجود دارد تا این فیلم را به یک تجربهٔ خانوادگی گرم و دل‌نشین تبدیل کند، به‌ویژه اگر خانواده‌تان به داستان‌های کارگران کشاورز ناتوان علاقه‌مند باشد.

فیلم «داستان سیلیان» هم‌اکنون در سینماهای ایالات متحده به نمایش گذاشته شده است و از ۱۲ دسامبر در سینماهای بریتانیا و ایرلند به‌نمایش می‌رسد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا